English Version
This Site Is Available In English

هر آنچه در آفرینش و هستی وجود دارد، برای خدمت به خلق است. (نمایندگی یاس اصفهان)

هر آنچه در آفرینش و هستی وجود دارد، برای خدمت به خلق است. (نمایندگی یاس اصفهان)

دوازدهمین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاه‌های آموزشی_خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی مسافر وحیده، نگهبانی راهنما مسافر زهره و دبیری همسفر زهرا، با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من»، روز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، وحیده هستم یک مسافر.

از خداوند به خاطر اِذن ورود به کنگره سپاسگزارم. از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و استاد عزیزم، خانم صدیق، نهایت تشکر را دارم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند. از همین‌جا همه‌ی انرژی خوبم را برای شما عزیزان می‌فرستم.

دستور جلسه‌ی امروز «وادی دوم و تأثیر آن روی من» است. وادی دوم می‌گوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
این وادی در من، امید و امیدواری را زنده می‌کند و به موجودیتم معنا می‌بخشد. همان‌طور که آقای مهندس در سی‌دی‌های اخیر می‌فرمایند: هر آنچه در آفرینش و هستی وجود دارد، برای خدمت به خلق است.

همان‌طور که می‌دانیم، این خدمت‌ها بلاعوض هستند. آیا رودخانه، آب خودش را می‌نوشد؟ آیا درخت از میوه‌ی خودش استفاده می‌کند؟ حتی خار و خاشاک بیابان نیز برای خدمت آفریده شده‌اند.
زمانی که من پا به این جهان گذاشتم و خداوند روح خود را در من دمید، قطعاً پشت این خلقت، رسالتی نهفته بود. برای شناخت خود، ابتدا باید تفکر کنم، در مسیر تلاش نمایم و پارامتر زمان و صبر را در نظر بگیرم، به‌ویژه در سفر اول که این دو عنصر بسیار حیاتی هستند. من این دو پارامتر را داشتم، اما اغلب نادیده‌شان می‌گرفتم و مدام شکایت می‌کردم که چرا سفرم به پایان نمی‌رسد.

تجربه و برداشت من از این وادی این بود که وقتی حس ناامیدی داشتم و در تاریکی‌ها غرق بودم، هیچ چیزی جز مواد نمی‌دیدم. مدام به دنبال مهمانی و خوش‌گذرانی بودم. اطرافم را نمی‌دیدم. به‌جای حال خوب، کینه، نفرت، غیبت و حسادت وجود داشت. محصولات ناامیدی مرا دربرگرفته بودند، تا آنکه خداوند اِذن ورود به کنگره را برایم صادر کرد.

اوایل بسیار برایم سخت بود، خودم را نمی‌پذیرفتم. اما به‌تدریج حس‌هایم تغییر کرد. فهمیدم چه بلایی بر سر خودم آورده‌ام و چه تخریبی به جسمم زده‌ام. همیشه با خود می‌گفتم: باید از این جسم نهایت استفاده را بکنم، با مواد و مشروبات خرابش کنم و بعد به خاک بسپارم!

اما با آشنایی با کنگره فهمیدم این جسم چقدر برای من مفید است و در واقع، امانتی است در دستان من. به مرور زمان حس‌هایم تغییر کرد و متوجه شدم که هیچ راهی درست‌تر از صراط مستقیم نیست؛ راهی که ثمره‌اش دوری از غیبت، قضاوت، قیاس و ضد ارزش‌هاست.

در کنگره فهمیدم که باید کوله‌پشتی‌ای برای خود مهیا کنم. اما چه چیزی باید در آن بگذارم؟ آگاهی، دانش و علم تنها چیزهایی هستند که می‌توانم با خود حمل کنم. من با خدمت کردن در کنگره رشد کردم. احساس کردم برای خودم کاری کرده‌ام؛ خدمتی که انرژی‌اش هزاران بار بیشتر به خودم بازمی‌گردد و در زندگی‌ام جاری می‌شود.

وقتی در تاریکی بودم، با خود می‌گفتم: چرا باید درس بخوانم؟ و همیشه توجیهی برای نخواندن داشتم. فقط برای رفع تکلیف درس می‌خواندم. آن زمان، حسم خراب بود و نمی‌فهمیدم که آموزش و یادگیری چقدر برای انسان ارزشمند است. امروز به این نتیجه رسیده‌ام که من درس می‌خوانم برای خدمت به همنوعانم و برای آموزش خودم.

در اوایل سفر، به راهنمایم می‌گفتم: من قبلاً خدمت کرده‌ام، من یک ماما بوده‌ام و دینی به دیگران ندارم. اما نمی‌دانستم که در کنار هر خدمتی که انجام می‌دهم، یک آموزش و یک درس برای خودم نهفته است. اکنون از خداوند سپاسگزارم که با هر خدمتی، چه در سفر اول و چه در سفر دوم، آموزشی به من می‌دهد.

از شما عزیزان تشکر می‌کنم که به من کمک می‌کنید تا خودم را بهتر بشناسم، مادر و همسر خوبی باشم و به شما نیز خدمتی کرده باشم؛ آن هم در حالی‌که می‌دانم انرژی تمام این خدمت‌ها به زندگی من بازمی‌گردد.

و در پایان، صادقانه می‌گویم: همه‌ی این خدمت‌ها بی‌منت است، مانند خورشید که نور خود را بی‌منت بر تمام جهان می‌تاباند.

از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبت‌هایم گوش دادید، صمیمانه سپاسگزارم.

 

تایپ: مسافر مینا – لژیون ۵ – نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: همسفر بدری – لژیون ۱۴ – نمایندگی یاس اصفهان

بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .