جلسه چهارم از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دلیجان با استادی مسافر احمد، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر مجید،با دستور جلسه:" وادی دوم و تأثیر آن بر روی من"در روز چهارشنبه مورخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴در ساعت ۱۷ آغاز به کار گردید.

سخنان استاد:
سلام و عرض ادب. سپاسگزارم که این وقت را در اختیار بنده قرار دادید و فرصتی فراهم شد تا در این جایگاه صحبت کنم. همچنین از راهنمای بزرگوارم، جناب آقای محمد، و مرزبانان و نگهبان محترم جلسه سپاسگزارم که این فرصت را به بنده دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم.
همانطور که میدانید، دستور جلسه «وادی دوم» است: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیگذارد؛ ما به هیچ نیستیم، حتی اگر به هیچ فکر کنیم.» داشتم با خودم فکر میکردم که واقعاً وقتی گفته میشود هیچ مخلوقی، دقیقاً همینگونه است. قطعاً اگر به خلقت یک کرم توجه کنیم، درمییابیم که خداوند زمانی که آن را آفریده، حتماً هدفی از این آفرینش داشته است؛ یا مثلاً مورچه یا هر موجود دیگری. سپس با خود فکر کردم که ما انسانها اصلاً برای چه به دنیا آمدهایم؟ برای چه بر روی این کره خاکی قدم گذاشتهایم؟ قطعاً هدف و رسالتی در کار بوده است.

برای مثال اگر به گذشته نگاه کنیم، میبینیم که حضرت محمد (ص) با رسالتی مشخص به حیات آمد تا انسانها را به راه راست هدایت کند. یا یک مخترع مانند ادیسون، که برق را اختراع کرد، بیهدف نبوده است؛ قطعاً نیرویی و فکری پشت این کار وجود داشته است.
در ادامه به گذشته خودم فکر کردم؛ به دوران مصرف. بهخاطر دارم که در آن زمان همیشه این سؤال را از خود میپرسیدم که اصلاً برای چه به دنیا آمدهام؟ چرا من باید وجود داشته باشم؟ من که هیچ فایدهای برای جامعه ندارم، جز ضرر هیچ چیز ندارم. و اصلاً برایم مهم نبود که چگونه زندگی میکنم و چه کار میکنم. یادم هست در آن دوران تخریب زیادی از مصرف متادون داشتم؛ روزانه ۲۵ سیسی متادون مصرف میکردم. همیشه میگفتم من دیگر بهبود نخواهم یافت، دیگر هیچ فایدهای ندارم و فقط ادامه میدهم تا زمانی که از بین بروم.

چند سالی بود که شعبه قبلیمان، «هاتف»، فاصله بسیار اندکی با محل کارم داشت؛ حدود ده قدم، یعنی درست کنار محل کارم در کوچه زیتون قرار داشت. بهخاطر دارم که آنجا بود. در آن زمان با وجود تخریب زیاد، یک دوره متادون را بهصورت سقوط آزاد ترک کردم. با سختی بسیار، حدود یکی دو ماه شرایط جسمی بسیار بدی داشتم؛ نمیتوانستم راه بروم، نمیتوانستم حرکت کنم. اما بهتدریج ادامه دادم، و کمکم اذن ورود به کنگره هم صادر شد. آمدم، آمدم، و با وادیها آشنا شدم. وقتی به وادی اول رسیدم که میگفت «با تفکر ساختارها آغاز میگردد»، دیدم که پیش از آن اصلاً تفکری نداشتم. افکار زیادی در ذهنم بود، اما تفکر نداشتم.

با مرور وادی دوم دیدم که میگوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیگذارد.» واقعاً همینطور است؛ ما بیهدف به وجود نیامدهایم.
امروز در آکادمی تهران حضور داشتیم و دستور جلسهمان «جهانبینی ۱ و ۲» بود. جناب استاد امین بسیار زیبا بیان کردند که اگر انسان در حالت سکون باقی بماند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. این وضعیت مانند برکهای راکد است که محل تجمع موجوداتی مانند تمساح و مار و سایر خطرات است. اما رودخانهای که جریان دارد، این مشکلات را ندارد. پس انسان هم نباید در حالت سکون بماند؛ بلکه باید در حرکت باشد.
ابتدا که به کنگره آمدم، با خود فکر میکردم که اصلاً برای چه آمدهام؟ من همسفری داشتم که اضافهوزن زیادی داشت؛ حدود ۱۱۸ کیلوگرم وزن او بود. از زمانی که وارد کنگره شدیم و به لطف جناب مهندس، رژیم «جونز جونز» راهاندازی شد، ایشان وارد این مسیر شد و شروع به کاهش وزن کرد. امروز برای رهاییاش به تهران رفتیم؛ حدود ۳۸.۵ کیلوگرم وزن کم کردهاند. و من از این بابت بسیار خوشحال هستم.
ایشان همیشه بیمار بودند، همیشه از پا درد و کمر درد رنج میبردند؛ اما اکنون بیش از یک سال است که از تمام این مشکلات رها شدهایم. همه اینها را مدیون جناب مهندس و زحمات بیدریغ ایشان هستیم. همیشه شکرگزار بودهام و حقیقتاً دیگر حرفی برای گفتن ندارم، جز اینکه از همه شما بابت شنیدن صحبتهایم صمیمانه سپاسگزاری میکنم.
برگزاری جلسه هماهنگی راهنمایان

حضور آقای افرا مسوول ایمنی در نمایندگی دلیجان

تایپ: مسافر محمد- راهنمای لژیون دوم
عکس و ارسال خبر: مرزبان خبری
نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
48