English Version
This Site Is Available In English

ناامیدی ، یکی از اضلاع مثلث جهالت است

ناامیدی ، یکی  از اضلاع مثلث جهالت است

سومین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی کریمان کرمان با " دستور جلسه وادی دوم و تاثیر آن روی من " با استادی مسافر راهنما محترم رضا و نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر مرتضی روز پنج شنبه 11 اردیبهشت ماه 1404 ساعت 16 آغاز به کار نمود
سخنان استاد جلسه : سلام دوستان رضا هستم یک مسافر خدا را شاکرم که توفیق داد یک بار دیگر در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم ابتدا هفته معلم را به بنیان کنگره که راه زندگی کردن را به ما آموزش داد وبه همه معلمین و اساتید بزرگوار و ایجنت محترم و همه راهنمایان و همسفران تبریک و تهنیت عرض می‌کنم دوتا دستور جلسه داریم یکی وادی دوم و تاثیر آن روی من و دوم یک سال رهایی مرزبان آقا مجید.


وادی دوم بیشترین پیامی که دارد در بحث ناامیدی است خداوند وقتی انسان را خلق کرد به واسطه اختیاری که به اون داد بر سر یک دوراهی قرار داد یکی راه تاریکی‌ها و یکی راه روشنایی‌ها معمولا انسان‌ها فکر می‌کنند از طریق تاریکی‌ها زودتر به خواسته‌هاشون می‌رسند میروند سمت ضد ارزش‌ها، ناامیدی از اضلاع مثلث جهالت است وقتی انسان به خواسته‌هاش نرسید ناامید می شود و میگوید آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صدوجب این از ابزار نیروهای منفی است که ما را به طرف افکار منفی پیش ببرد.مثلا می گویدچند بار ترک کردیم و موفق نشدیم میگوید دیگرنمی‌توانید. وقتی انسان در مسیر یک تاریکی قرار گرفته بخواهد ازش بیرون بیاد واقعاً سخت است .اگر انسان بتواند از گذرگاه‌های سخت عبور بکند قطعاً می‌تواند یک انسان کارآزموده و با تجربه شود آیات و روایات زیادی داریم که در ان‌ها از ناامیدی به عنوان بزرگترین گناه یاد شده است نقل است که در زمان امام رضا شخصی در خیابان روزه‌خواری و مشروب خوری می‌کرد ازش پرسیدند چرا در ملأ عام گناه می‌کنی گفت من اینقدر گناه کردم که این کار نسبت به آنها هیچی نیست این شخص جلاد زمان هارون الرشید بود ه گفت من فقط ۵۰ تا شیعه را سر بریدم وقتی به امام رضا می‌گویندا مام رضا می‌فرماید که ناامیدی این شخص گناهش بیشتر از بقیه گناهان اوست


قل یا عبادی الذین اسرفواعلی انفسکم لا تقنطو امن رحمت الله ان الله یغفر الذنوب جمیلا ای پیغمبر به بندگان  من بگو به نفس خود ستم کرده‌اید گناهان زیادی کرده‌اید هیچ وقت از درگاه ایزدی ناامید نشوید نمی‌گوید چه میزان گناه کرده‌ای می‌گوید خداوند همه گناهان را می‌بخشد کافیه من بخواهم یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای داشته باشم پشتم به نور بوده پشتم به آفتاب بوده کافیه روی خودم را بکنم به سمت نور و آفتاب وقتی روی ما به طرف نور باشد قطعاً سایه‌ها پشت سر ما قرار می‌گیرند هر قدمی که برمی‌داریم یک قدم به سمت نور نزدیک می‌شویم و یک قدم از سایه‌ها فاصله می‌گیریم یک تلنگری می‌زند.شاید ما هیچ باشیم در مقابل قدرت الهی اونجایی که می گوید ما در ساختار وجود خویش هیچ کنترلی نداریم هیچ آگاهی نداریم اعضا و جوارحی که در اختیار من قرار داده  است 

انسان از همان دوران جنینی را در نظر بگیریدکه قلبش تشکیل می‌شود  وقتی که به دنیا می اید چه کنترلی روی قلب و جوارحش دارد که یک ثانیه از کار نمی‌افتد همه اعضای ما ۲۴ ساعت چه در خواب چه در بیداری دارند کار می‌کنند می‌گوید یک همچین قدرتی وجود دارد بالاتر از نیروهای اهریمنی و شیطانی کافیه به اون قدرت ایمان داشته باشیم اگر به این نیرو اعتقاد قلبی داشته باشیم قطعاً کمک می‌کند کافیه من بخواهم توبه کنم البته نه فقط بگوییم استغفرالله باید دوری کنیم از ضد ارزش‌ها و حرکت به سمت ارزش‌ها ممکن است کاری رادر  ۳۰ سال ۵۰ سال انجام داده باشم کافیه بگویم که من امروز می‌خواهم انسان دیگری باشم دیگران توانستند قطعاً من هم می‌توانم که انسان دیگری باشم می‌خواهم گذشته‌ام را جبران کنم (وادی پنجم جبران از جامعه جبران از خانواده )با توجه به کمبود وقت از دستور دوم جلسه بگویم اولین رهجوی من آقامجیدبودند با توجه به اینکه می‌گویند اولین بچه نصیب کلاغ است خوشبختانه اینجور نشد و به رهایی رسید 

خاطره‌ای که از ایشان دارم اولی که ما لژیون زده بودیم ایشون وارد لژیون شد ایشون یک ماسک زده بود سلام کردیم سری تکان داد هرچی از ایشون سوال می‌کردیم فقط سری تکان می‌داد گفتم خدایا اینکه حرف نمی‌زند چه جوری میشه باهاش ارتباط برقرار کرد ازش سوال کردم می‌توانی بنویسید گفت بله گفتم بنویس. نوشت یک نوع بیماری دارم که نمی‌توانم صحبت کنم دکتر گفته به هیچ عنوان نباید حرف بزنی پس از مدتی خوب شد و به رهایی رسید با توجه به تخریبی که داشت و داروها و قرص‌هایی که مصرف می‌کرد سفر خوبی داشت و به رهایی رسید و از رهجوهای خوب بود الان هم یکسال رهاییش هست و توانست مرزبان شعبه بشود و به خدمت خود ادامه دهد از رهجوهایی است که همیشه همراهی می‌کند بقیه بچه‌هایی که به رهایی می‌رسند براشون بلیط تهیه می‌کند توفیق ایشان را از خداوند آرزو می‌کنیم انشااله ثابت قدم بماند خودتون و آقای مهندس و آقامجید رو تشویق کنید.

تولد یکسال رهایی مرزبان محترم  آقا مجید تبریک وشادباش می گوییم                                                                                        تا باد چنین بادا.......

سلام هدیه کوچکی است که قلب‌های بزرگ را به هم پیوند می‌دهد و از کلمات و حرکات دوستی و درستی پدید می‌آورد دسته گلی ازسلام و سبدی از درود و آفرین نثار اندیشه والا و وجود شما که شایسته ستایش و احترام هستید سلام دوستان مجید هستم مسافر چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد چه نکوست در آن که مرغی ز قفس پریده باشد به رسم و ادب و احترام از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر سراسر از آموزش را فراهم کردند در ادامه از آقا علیرضا اجنت و موسس محترم شعب کنگره ۶۰ دیار کریمان شکر می‌کنم همچنین جا دارد یک تشکر ویژه ای بکنم از استاد و راهنمای سفر اول خودم آقا رضا که اگر الان در این جایگاه هستم مدیون تلاش و زحمات این عزیز است و یه خسته نباشید جانانه هم می‌گویم به همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ و همه کسانی که که به نوعی دست به دست هم دادند تا من سفر آرامی داشته باشم دست همه عزیزان را می‌بوسم و به همه خدا قوت می‌گویم

دستور جلسه در مورد وادی دوم است که می‌گوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد هیچ کدام از ما همه به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم که در طول هفته همه شما مسافران و همسفران عزیز در مورد  دستور جلسه صحبت کردیداستاد هم حق مطلب رو ادا کرد من فقط این را بگویم که اگر من بتوانم من مسافر وادی اول که درست تفکر کردن است  و این وادی را در زندگی خودم عملی کنم عملاً نصف راه را دیگه رفته ام جایی که قبل از انجام هر کاری من اول تفکر بکنم و بعد بخواهم اون کار را بکنم و آن راه را درست انتخاب کنم و سپس بفهمم که بیهوده آفریده نشده‌ام آن موقع است که در مسیرضد ارزش‌ها نمی‌روم و در مسیر ارزش‌ها حرکت می‌کنم معمولاً در تولدهایی هم که مرسوم است همه یک خاطره از شاهکارهای مان مصرفشان می‌گویند من اگر بخواهم خاطره‌ای از خودم بگویم که چطوری  فاز ترک و بعداً کنگره‌ پیدا شد که اسمش شد درمان اگر خاطر مبارکتان باشد من آرزو کردم که هیچ دختری شاهد اعتیاد پدرش نباشد سال ۹۱ بود من بعد از ۳ سال جدایی از سازمان نیروی انتظامی یک شرکت گازرسانی به ثبت داده بودم داشتم کار انجام می‌دادم تا اینکه گاز رفت به روستاهای اطراف بردسیر روستاها گاز رفته بود آنجا ما باید می‌رفتیم لوله کشی 

من که شب‌ها تا نصف شب مصرف می‌کردم صبح‌ها ساعت ۹ بلند می‌شدم و تا ساعت ۱۱ باید مصرف کنم ۱۱  که می‌رفتم همه همکاران همه کارها را زده بودند رفته بودند دیگه هیچ کاری برای من نبود تا اینکه یک روز همسفرم مریض بود دخترم که الان معلم می‌باشد و خوشبختانه مادر بچه‌ای شده ایشون ۱۰ سالش بود همراه من آمد در روستا ما رفتیم در یکی از روستاها اسمش ماهونک بود آنجا  هیچکس نرفته بود گاز بکشد گفتم چرا هیچکس نرفته همکاران گفتند این‌ها که پول ندارند یکی از بزرگان روستا گفت این‌ها پول ندارند من که به الطبع از همه جا مونده بودم گفتم ما می‌رویم انجام می‌دهیم وقتی رفتیم انجام بدهیم بحث از قیمت لوله کشی شد هیچکس استقبال نکرد تا اینکه من مجبور شدم بگویم من آنجا را اقساط گازکشی می‌کنم 

رئیس کمیته امداد شهرستان که آنجا بود گفت چطوری لوله کشی می‌کنی گفتم یارانه ای ، یارانه هر یک نفر را هر ماه به من بدهند لوله کشی می‌کنم گفت هر خانه‌ای را چقدر می‌کشی گفتم  یک میلیون و دویست هزار تومان گفت چند درصد سود می‌گیری گفتم هیچی گفت هیچی سود نمی‌خواهی ازشان بگیری به همین مقدار را در طول ۲۰ تا ۳۰ ماه ازشان می‌گیری گفتم بله گفت  قرارداد بنویسیم گفتم باشه رفتیم که قرارداد بنویسیم رئیس شورای شهر که همانجا بود جوری که ما متوجه نشویم به رئیس کمیته امداد گفت که ساقیش خوب کسی بوده قرارداد را سریع بنویسید این حرفش تلنگر خیلی عجیبی به من زد دخترم که خیلی کنجکاو بود رفت و از رئیس شورا پرسید شما گفتید ساقیش خوب بوده منظور از ساقی چه بوده و اون هم گفته بود منظور همان کسی که بابات ازش تریاک می‌گیرد

دخترم گفته بود که بابام تریاک را می‌گیرد چه کار می‌کند و او گفته بود که می‌کشد دخترم گفته بود که بابام معتاد میشه و او گفته بود که بابای تو خیلی وقت است که معتاده وقتی ما آمدیم به خانه دخترم به مامانش گفت که بابام مگر معتاده  ،مادرش گفته بود نه چطور  دخترم گفته بود امروز یه آقایی گفته  که بابات میره ازش تریاک می‌گیره بابات معتاده و ساقیش هم خیلی آدم خوبیه تازه بابام دروغگو هم هست این بود که تلنگر خیلی شدیدی به من وارد شد و من به فکر ترک اعتیاد افتادم از سال ۹۱ تا سال ۱۴۰۰ من بارها ترک کردم ولی هیچگاه موفق نشدم تا اینکه در سال ۱۴۰۰ خانه‌ای داشتم که می‌خواستم آن را ایزوگام کنم آقا اردلان که رهجوی آقای علیرضا طوسی که جا دارد همین جا از ایشون هم خیلی تشکر کنم ایشان ایزوگام خانه مرا انجام می‌داد من از طریق ایشان با خیلی زحمت زیاد که تفصیلش بسیاراست با کنگره ۶۰در بلوار یاس آشنا شدم من وقتی که وارد کنگره شدم با آقای احسان دژاکام که راهنمای تازه واردین بود آشنا شدم و خدا را هزاران مرتبه شکر به درمان رسیدند به همه خدمتگزاران خسته نباشید می‌گویم 

من آمدم کنگره و هرچه که از خدا خواستم در دعای کنگره بود که در دعای کنگره هم هرچه از خدا خواستم خداوند به من داد من ۴۶ سال سن  دارم و هر کسی از من می‌پرسد می‌گویم من سه سال سن  دارم من سه سال درست زندگی کردن را یاد گرفتم خدا را شکر که توی این سه سال که وارد کنگره شدم آموزش‌های خوبی گرفتم و ماحصل  آموزش‌های کنگره را که گرفتم در سه جمله خلاصه می‌کنم اینکه در زندگی هیچ چیز قابل پیش‌بینی نیست فهمیدم یه روزهایی سخت بود اصلاً فکر نمی‌کردم آن روزها تمام شود ولی شد فهمیدم یک روزهایی داشتم پر از شادی  دیگه تکرار نمی‌شه اما به واسطه خدمتگزاری در کنگره بهترش پیدا شد فهمیدم واسه یک چیزهایی بی‌تابی و گریه کردم که اصلاً ارزش هیچی نداشت فهمیدم که وقتی شادی هستی باید از شادیات لذت ببری و در نهایت خدا را شاکرم که به من توفیق عنایت کرد که خدمتگزار شما عزیزان باشم.


عکس: مسافر احمد لژیون پنجم
تایپ :مسافر رمضان لژیون ششم و مسافر محمد لژیون سوم
ویرایش و انتشار :مسافر نادر لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .