English Version
This Site Is Available In English

خداوند مخلوقات را با هدف به هستی فرستاد

خداوند مخلوقات را با هدف به هستی فرستاد

دومین جلسه از دوره چهارم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان با استادی  راهنما همسفر پریسا، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر صدیقه با دستور جلسه"وادی دوم و تاثیر آن روی من" روز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد:

قدردان تمام عزیزانی هستم که نوشتارها را خواندند و همین‌طور از دبیر محترم جلسه که گزارش عملکردی شایسته ارائه دادند ممنون هستم. در اینجا لازم می‌دانم از نگهبان جلسه و مرزبانان گرامی تشکر کنم که به من این فرصت را دادند تا در این جایگاه خدمت کنم.

دستور جلسه امروز درباره‌ی وادی دوم است؛ این وادی عنوانش چنین است: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمی‌گذارد.» در واقع هیچ‌ یک از ما بیهوده نیستیم، مگر آنکه خودمان چنین تصور کنیم.

این دستور جلسه دو بخش دارد. بخش نخست آن می‌گوید که هیچ مخلوقی بی‌هدف پا به این هستی نگذاشته است. سخن فقط از انسان نیست؛ بلکه درباره‌ی تمام اجزای آفرینش از کوچک‌ترین ذرات تا بزرگ‌ترین موجودات است. همه چیز در این هستی، از گیاهان و حیوانات گرفته تا انسان‌ها، با هدفی مشخص آفریده شده‌اند. پس چگونه ممکن است منِ انسان، که از جایگاه ویژه‌ای در خلقت برخوردارم، بی‌هدف باشم؟

همان‌طور که در کتاب ۱۴ وادی «عشق» آمده، فلسفه‌ی حیات انسان بسیار عظیم است. ممکن است پیمانی که در روز اَلست بسته‌ام را فراموش کرده باشم، اما حقیقت این است که به دلیلی پا به این دنیا گذاشته‌ام و حال باید مسئولیت خویش را بپذیرم. این پذیرش، زمانی ممکن می‌شود که بدانم وجود من بی‌ارزش نیست؛ اگر خودم گمان کنم چنین است بی‌شک، مسئولیتی به من واگذار شده که باید آن را به انجام می‌رسانم.

در سی‌دی «حلقه‌های آفرینش»، آقای مهندس به‌زیبایی توضیح دادند که همواره این پرسش برای ما وجود دارد؛ چرا انسان به دنیا آمده است؟ پاسخ‌های ابتدایی شاید رشد و تکامل یا رسیدن به خداوند باشد، اما در نهایت باید دانست که هدف، خودِ زندگی کردن است. اینکه من قدردان لحظات ساده اما عمیق زندگی باشم: نوشیدن یک چای گرم در زمستان، یک لیوان آب خنک در تابستان، صدای خنده‌ی کودک، حضور گرم خانواده، همین لذت‌های کوچک اما ارزشمند.

برای درک و بهره‌مندی از این لذت‌ها، نیاز دارم که قوانین زندگی را بیاموزم. همان‌طور که آقای مهندس فرمودند: اگر قوانین زندگی کردن را نیاموزم، بهشت من تبدیل به جهنم می‌شود. من برای آموختن این قوانین به کنگره آمده‌ام، تا بدانم چگونه با خانواده، والدین، فرزندان، همسر و اطرافیان خود رفتار کنم.

نداشتن آگاهی، من را بارها به بیراهه کشانده و در پی آن، دچار ناامیدی شده‌ام. وادی دوم مرا به امیدواری دعوت می‌کند. ناامیدی، حاصل نادانی است. اگر قوانین صحیح زندگی را بیاموزم، آن‌گاه حرکت خواهم کرد و در مسیر حرکت، امید زاده می‌شود.

در کارگاه اموزشی امروز چهارشنبه در آکادمی استاد امین، درباره‌ی جهان‌بینی سخنان ارزشمندی بیان شد. ایشان فرمودند: که اگر انسان به تجربه کردن نپردازد و فقط در انتظار بهبود دیگران باشد؟ مثلاً مسافر یا فرزندش؛ اما خودش هیچ حرکتی نکند، زندگی‌اش تبدیل به مردابی خواهد شد که محلی برای زیستن حشرات موذی و نیروهای منفی خواهد بود.

زندگی‌ای که در آن حرکت نباشد، محل لانه‌گزینی نیروهای منفی می‌شود. همان‌گونه که هیچ‌گاه تمساحی را در رودخانه‌ای خروشان نمی‌بینیم، اما در آب‌های راکد فراوانند. حرکت، موجب زایش نیروهای الهی است.

استاد امین اشاره کردند فردی ممکن است هشت ساعت کار کند، اما پس از آن شش ساعت فقط روبه‌روی تلویزیون دراز بکشد. این وضعیت، جایی برای شکوفایی باقی نمی‌گذارد. نیروهای منفی در همین سکون رخنه می‌کنند باید این زمان را به حداقل رساند.

من باید بگذارم دیگران هم تجربه کنند. گاهی خود من مانع رشد اطرافیانم می‌شوم؛ با حمایت‌های بی‌جا از فرزند یا با دل‌سوزی افراطی برای مسافرم نقش عامل بازدارنده را خواهم داشت. باید اجازه دهم دیگران هم تجربه کنند، زمین بخورند و برخیزند. زندگی همین است.

استاد مثالی زدند که بسیار برایم تأثیرگذار بود، میوه‌های استوایی به‌دلیل ثبات دمای محیط، طعم خاصی ندارند؛ تنها مزه‌ای از آب و شکر می‌دهند؛ اما میوه‌هایی که در سرزمین‌هایی با تغییرات دما و آب‌ و هوایی رشد می‌کنند، مزه‌هایی خاص و دلپذیر دارند. چرا؟ چون سرد و گرم روزگار را چشیده‌اند.

من نیز نباید ترس داشته باشم. باید در دل حوادث بروم، حس‌ها را تجربه کنم و اجازه دهم دیگران هم تجربه کنند. ناامیدی، باری سنگین بر شانه است که مانع حرکت می‌شود. اما این صدا، صدای من نیست؛ صدای نیروهای منفی است که درون من خانه کرده‌اند. راه شکست دادن‌ آن‌ها‌، فقط حرکت است اگر دستم شکسته باشد، مثل کودکی که تازه راه می‌رود، باید حرکت را آغاز کنم. در حرکت، نیروهای الهی به یاری‌ام می‌آیند.

امیدوارم در درجه‌ی اول خودم بتوانم معنای واقعی زندگی را درک کرده و قوانین آن را بیاموزم و بگذارم دیگران نیز در کنار من زندگی، تجربه و رشد کنند. از اینکه به سخنان من گوش دادید، صمیمانه سپاس‌گزارم.

تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
عکاس: راهنمای تازه واردین همسفر کوثر
ویرایش: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .