English Version
This Site Is Available In English

دور شدن انسان از خودش باعث نا‌امیدی او می‌شود

دور شدن انسان از خودش باعث نا‌امیدی او می‌شود

هشتمین جلسه از دوره‌ی دهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی اردستان با استادی مسافر کمال و نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه "وادی دوم و تأثیر آن روی من" سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا از خداوند بزرگ سپاسگزارم که به من فرصت داد تا در این جایگاه قرار بگیرم برای خدمت و آموزش گرفتن. از آقای مهندس و راهنمایم علی آقا نهایت سپاسگزاری را دارم. دستور جلسه امروز، وادی دوم "هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر به هیچ فکر کنیم." همه وادی‌ها برای ما آموزش هستند؛ ولی وادی دوم برای من خیلی تأثیرگذار بوده و از آن یک نکته‌ای را برداشت کردم که مسیرم را در کنگره تغییر داد. در این وادی گفته می‌شود: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است. همه انسان‌ها و موجودات و گیاهان در جایی قرار گرفته‌اند که کار خاصی را باید انجام دهند و اصلاً بیهودگی در کار نیست؛ زیرا سیستم هستی دارای نظم است و کوچک‌ترین بی‌نظمی در هستی نشان داده می‌شود. در قسمت دوم این وادی گفته می‌شود: هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر به هیچ فکر کنیم و این قسمت از وادی از ارزشمندبودن انسان می‌گوید که انسان دارای قدرت اختیار است و تمام موجودات خلق شده‌اند تا در خدمت انسان باشند و هرکس در این سیستم، در جایگاه خود قرار دارد و با آن مهارت و استعدادی که دارد، می‌تواند کار خودش را انجام دهد.

تأثیر این وادی بر روی من این بود که این وادی صحبت از امیدواری می‌کند و بحث ناامیدی را مانند آبی که روی آتش ریخته شود، کنار می‌گذارد. بزرگترین سلاح نیروهای منفی ناامیدی است که نمی‌گذارد ما به آموزش و دانایی برسیم. من زمانی که مصرف کننده بودم و با مشکلات روبرو می‌شدم؛ فقط فکر می‌کردم که مصرف مواد می‌تواند حال مرا خوب کند و الآن خداراشکر می‌کنم که در کنگره آموزش گرفتم، تمام مشکلاتی که سر راه ما قرار می‌گیرد، لازمه کار ما است و ما باید تلاش کنیم تا بتوانیم مشکلات را حل و از آن‌ها عبور کنیم و این به رشد ما کمک می‌کند. مشکلات و سختی ها هستند تا ما آرامش و آسایش را درک کنیم.

در این وادی به‌زیبایی عنوان می‌کند که هر آفریده‌ای که در جهان هستی وجود دارد، اعم از جامدات، نباتات، گیاهان، حیوانات و انسان، با فلسفه‌ای بوجود آمده است و اگر من به دید خودم می‌گویم؛ فلان چیز برای چه خلق شده، من فلسفه وجودی‌اش را نمی‌دانم؛ یعنی نمی‌دانم به چه دردی می‌خورد؛ به عنوان مثال، شاید بگویم که این مگس برای چه خلق شده که فقط آزار می‌رساند و نمی‌گذارد تمرکز داشته باشی، در صورتی که همان مگس مطمئناً دارد وظیفه‌اش را در هستی انجام می‌دهد و شاید سودش از من نوعی بیشتر هم هست. اگر من فکر می‌کنم او به درد نمی‌خورد، من نمی‌دانم که چه کارهایی دارد در هستی انجام می‌دهد. آن داستان معروف هم هست که می‌گویند: یک روز حضرت موسی که می‌رفت به سمت آن کوه که با خداوند صحبت کند، در راه یک کرم خاکی را دید در ذهنش گذشت که مثلاً خدا این را برای چه آفریده؟ از خداوند می‌پرسد که کرم خاکی را برای چه آفریدی؟ و خداوند پاسخ می‌دهد: اتفاقاً همان لحظه که تو از کنارش رد شدی، آن کرم هم داشت می‌گفت که این موسی را برای چه آفریدی؟ و این تمثیل همین قضیه است.

تأثیری که این وادی و کلیتِ آن بر من گذاشته، این است که ما یک جهان بیرون داریم و یک جهان درون و آقای مهندس هم می‌‌فرمایند: همه آنچه که هست، در درون و بیرون ما است. من هر چیزی را که در بیرون می‌بینم، آن در درون خودم هست؛ حالا این جمله کجا به کار می‌آید؟ به کار من کمال جایی می‌آید که صفات خودم را می‌توانم، بشناسم و روی آن‌ها کار کنم؛ اگر بد است به خوب تبدیل کنم و اگر خوب هم هست، خوب‌تر بشود؛ یعنی چه؟ یعنی من اگر فکر می‌کنم که زمونه بد است، همه آدم‌ها، آدم‌های بد و نامرد و کلاهبردار و ... هستند، خودم صددرصد این صفات را دارم. اگر می‌گویم که آدم‌ها حسودند و نباید چیزی گفت، حسادت می‌کنند و چشم می‌زنند، خودم این صفات را دارم. صد درصد در درون من هست؛ اصلاً تا در درون من نباشد، نمی‌توانم بیرون ببینم.

تایپ: مسافر مجید لژیون پنجم 

ویراستاری: مسافر مصطفی لژیون پنجم 

عکاس: مسافر محسن لژیون دوم 

تنظیم و ارسال: مسافر مجتبی لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .