English Version
This Site Is Available In English

انسان در پرتو سختی‌ها آزموده می‌شود

انسان در پرتو سختی‌ها آزموده می‌شود

سالی که گذشت سال خوبی بود به نکات بسیار زیادی رسیدیم، شعب زیادی اضافه شد، در کار تحقیقات مقالات سرنوشت‌سازی دادیم. در حقیقت ۳ مشکل اساسی در جهان وجود دارد که توسط آقای کندی وزیر بهداشت آمریکا مطرح شد که از ۵۰ سال پیش بوده از زمان آقای نیکسون تا حالا، بشر در تمام علوم از نظر توصیف خیلی خوب پیشرفت کرده تمام بیماری‌ها را با جزئیاتشان تقسیم‌بندی و گروه‌بندی کرده؛ ولی خبری از درمان نیست، بشر به کره مریخ و به جاهای دیگر می‌رود، در مهندسی ‌خیلی پیشرفت کرده؛ ولی در طب نه، در شناخت انسان نه؛ در شناخت انسان پیشرفت چندانی ندارد، گر‌چه تجهیزات پزشکی زیادی بوده و علوم پزشکی از مرگ‌های زیادی جلوگیری می‌کند و بسیار مفید و مؤثر هستند؛ ولی در کشف حقایق موفق نبوده، ۵۰ سال پیش توسط آقای نیکسون اعلام شد، ۳ مشکل در آمریکا و در جهان است؛ یکی مشکل اعتیاد، یکی سرطان و دیگری چاقی، الان هم توسط  آقای کندی همین ۳ مشکل مطرح شد، او هم همین را گفت توصیف خیلی خوب بوده؛ ولی درمان وجود ندارد، در صورتی که ما اعتیاد را بیست‌و‌هشت سال پیش درمان کردیم، درمان چاقی هم به راحتی دارد انجام می‌گیرد بدون پاره کردن شکم و این‌که کارهای دیگر انجام بدهند، به خوبی لژیون‌های جونز دارند وارد سیستم می‌شوند و هزینه‌ای هم متحمل نمی‌شوند و قشنگ وزن‌شان را کاهش می‌دهند، وقتی وزن‌‌شان را کاهش می‌دهند می‌بینند کلی مریضی‌ها برطرف شد، افراد وزن خود را کم می‌کنند خیلی از بیماری‌هایشان هم درمان می‌شود، افرادی که بیماری فشارخون، دیابت و بیماری‌های متعدد دیگری دارند با کم کردن وزن کلی از این بیماری‌ها برطرف می‌شود. من موقع رهایی کاهش وزن، اطلاعات برگه را می‌بینم خیلی از مریضی‌شان برطرف می‌شود که متوجه هم نیستند و ما آن را به راحتی حل کردیم. برای سرطان هم راه حل را پیدا کردیم؛ اما چون کار پزشکی است نمی‌توانیم مداخله بکنیم باید به عنوان تحقیقات ادامه پیدا کند که در سال آینده این قضایا خودشان را خیلی خوب نشان خواهد داد. تمام حرف‌های من مستند است و استناد آن مقاله‌هایی است که در آمریکا چاپ شده است.

منظور از جهان‌بینی، بارها گفتیم که درست زندگی کردن است، ما باید کاری کنیم که به آن آسایش و آرامش برسیم، چه کار کنیم که از بعضی امراض جلوگیری کنیم، بیش از ۲۰۰ مریضی داریم که تحت عنوان سایکوسوماتیک یا بیماری روان‌تنی مطرح است و این ۲۰۰ بیماری در اثر افکار پریشان است که به‌وجود می‌‌آید، همان افکار، اندیشه و فکر می‌آید روی ساختار جسم و فیزیولوژی اثر می‌گذارد و آن را به تباهی می‌کشاند؛ چون بدن بر مبنای مواد شیمیایی کار می‌کند، ناگهان کورتیزون بالا می‌رود، خیلی چیزهای دیگر تخریب می‌شود، مواد بیوشیمی تغییر می‌کند، هورمون‌ها تغییر می‌کند و باعث تخریب در کل ساختار جسم می‌شود. ما جهان‌بینی را کار می‌کنیم؛ چون می‌خواهیم به آسایش و آرامش برسیم و از مریضی‌های متعدد جلوگیری کنیم. باید هنر زندگی را یاد بگیریم؛ چون بالاترین و مهم‌ترین هنر، هنر زندگی کردن است؛ از هنر آشپزی، هنر موسیقی، هنر تئاتر از هر هنری که بگوییم، هنر زندگی مهم‌تر است و بازیگران صحنه این تئاتر تمام مخلوقات الهی هستند که نقش‌های خودشان را اجرا می‌کنند، پس این مسئله بسیار مهم است. مسئله بعد که مطرح می‌شود ما به جهان پس از مرگ اعتقاد داریم، برای من که مثل روز روشن است، همان‌گونه که شما را می‌بینم جهان دیگر را هم باور دارم، کاملاً برای شخص من جا افتاده است، صددرصد باورش دارم و کوچک‌ترین تردیدی ندارم، همین‌‌طور که به وجود این خودکار باور دارم، جهان پس از مرگ را هم همین‌طور باور دارم، انسان موجودی است که پس از مرگ دو‌ مرتبه به حیات خودش ادامه می‌دهد. برداشت بعدی از جهان‌بینی این است که وقتی پس از ۱۲۰ سال بعد به جهان دیگر رفتیم، آنجا در دست‌انداز نباشیم، در مشکلات نباشیم و این واقعیت شوخی نیست، حالا باورش مهم نیست هر کسی دوست دارد باور کند، هر کسی دوست ندارد باور نکند، من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال؛ بنابراین روی این قضیه است. ما باید در مسیری قرار بگیریم که بتوانیم در زندگی حلقه‌های حیات را پشت سر بگذاریم.

هر دورانی یک مفهومی دارد، کودکی، جوانی و‌ دوران بعد از جوانی است که همان‌جا افتادگی می‌باشد. دنیای بعدی که وارد بُعد دیگری می‌شویم چه‌ کار کنیم که دچار مشکلات نشویم؟ پس این‌طور مشخص می‌شود. استاد می‌گوید؛ شرط راه جنت یا آرامش، پرهیزکاری و درست زندگی کردن است. در حیات انسان‌ها باید آدم‌ها و انسان‌های مقرب پروردگار مشخص شوند، عدول از این قوانین، انسان را به قالب حیوانی سوق می‌دهد و راه مستقیم آن‌ها را به نور نزدیک می‌گرداند. به اولین مطلبی که می‌رسیم می‌گوید راه جنت یا آرامش، آرامش مترادف با جنت، بهشت، فردوس یا پردیس است، پس وقتی می‌گوید که دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست، فردوس دمی ز وقت آسوده ماست؛ این شعر پرمعنا و پرمفهومی است، دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست، وقتی در حال رنج هستیم در دوزخ قرار داریم و فردوس دمی ز وقت آسوده ماست، جنت می‌شود؛ همان آرامش. جنت از جن می‌آید جن؛ یعنی پنهان، چیزی که قابل رویت نباشد می‌گویند جن؛ مثلاً می‌گویند مجنون؛ یعنی عقلش پنهان است یا می‌گویند جنون از همین است یا می‌گویند جنین چرا می‌گویند جنین چون‌ دیده نمی‌شود و در شکم مادر پنهان است، جنت هم یک چیز پنهانی است دیده نمی‌شود، به‌صورت تمثیل همان باغ است؛ ولی به صورت عمل آن آرامش و آسایشی است که انسان در آن قرار می‌گیرد. وقتی انسان در بهشت قرار می‌گیرد؛ یعنی در آرامش و آسایش قرار می‌گیرد.

حالا شرط آن چه می‌باشد؟ شرط آن، پرهیزکاری و دوری از ضدارزش‌هاست، در حیاتِ آدم‌ها، باید آدم‌ها و انسان‌های مقرب پروردگار مشخص شوند. انسان‌هایی که مقرب پروردگار هستند و در راه درست حرکت می‌کنند باید مشخص شوند، عدول از این قوانین انسان‌ها را به قالب حیوانی سوق می‌دهد و راه مستقیم آن‌ها را به نور نزدیک می‌گرداند، قوانین چه هستند؟ دفعه قبل گفتم که از هوش مصنوعی پرسیدند این قوانین چه هستند؟ پاسخ داد قرآن چه می‌گوید؟ اینجا کاملاً برایمان مشخص است، عدول از این قوانین انسان را به قالب حیوانی سوق می‌دهد، یعنی چه؟ می‌گوید دروغ نگو، کسی که دروغ بگوید از قوانین عدول کرده، خیانت نکن، کسی که خیانت می‌کند از قوانین عدول کرده، تهمت نزن، کسی که تهمت می‌زند از قوانین عدول کرده، غیبت نکنیم با کمال شهامت می‌نشینیم و غیبت می‌کنیم، غیبت کردن؛ یعنی از  قوانین الهی دوری کردن و جالب است این‌ها همه مثل بوم‌رنگ می‌مانند، بوم‌رنگ مثلثی شکل است، وقتی پرتش می‌کنند به خود انسان برمی‌گردد تمام این قوانین عین بوم‌رنگ عمل می‌کنند، هر کدام را انجام دهیم دقیقاً به خودمان برمی‌گردد جالب است؛ ولی باورش برای انسان‌ها گاهی اوقات سخت است؛ اما در نهایت به این صورت است، کسی را مسخره نکنید، مسخره کنید از قوانین عدول کردید، به پدر و مادر خوبی کنید و با آنان بدرفتاری نکنید، هیچ‌کس را اجبار نکنید که مسلمان شود به زور نخواهید کسی را مسلمان کنید؛ مانند معتادی که به زور ترکش می‌دهید، سر قولتان بمانید یک قولی می‌دهید سر قول خود باشید، حالا یک معامله می‌کنند بعد از معامله یک دفعه قیمت بالا می‌رود فوری دبه می‌کنند می‌گویند نه! قیمت بالا رفته معامله را به‌‌هم می‌زنند.

پدری پسرش را نصیحت می‌کرد که باید صرفه‌جویی کنی و خوب پول در بیاوری، سود زیاد بکنی. پسر یک اسب خوبی خرید، پدر می‌گوید؛ این چیست؟ می‌گوید؛ خریدم، پدر می‌گوید؛ از کجا خریدی؟ سرمایه را نابود کردی، گفت نه! از سود سرمایه خریدم، پدر در گوشش می‌زند و می‌گوید؛ چرا از سود سرمایه خریدی؟ می‌گوید؛ پس چه کار می‌کردم، گفت نه از باید سرمایه بخوری و نه از سود سرمایه، از دبه کردن باید بخوری. بعضی‌ها نه از سود استفاده می‌کنند، نه از سرمایه فقط از بد‌قولی، دبه کردن، تقلب کردن و از این کلاه‌برداری‌ها سود می‌کنند، این‌ها همه از قوانین الهی عدول می‌کنند، همه به طرف حیوانی سوق داده می‌شوند. گران‌فروشی نکنید، امانت‌دار و خوش‌‌قول باشید، چاپلوسی نکنید، اسراف نکنید، فقرا را طعام دهید، با مهمان مهربان باشید، در معامله یکدیگر را فریب ندهید، جواب بدی را با خوبی بدهید، اگر خوبی کردید منت نگذارید، خوش‌بیان باشید، اگر دشمنانتان طلب صلح کردند قبول کنید، عدول از این قوانین انسان را به قالب حیوانی سوق می‌دهد؛ ولی راه مستقیم یعنی اجرا کردن این‌ها به درستی انسان را به نور الهی نزدیک می‌کند.

ان‌شاءالله شما و یاران احتمالی‌ راه نور را طی طریق نمایید، این را ۳۰ سال پیش می‌گوید که من هیچ یار و دوستی نداشتم، ما خوشحال هستیم که اظهار خوشحالی و سلامتی می‌نمایید، این مدت بسیار پرمشغله بودید و خوب تحمل نمودید و امتحان دیگری است که انجام آن واجب بود تا به گذشته رجوع نمایید تا آن کلید و چراغ را پیدا کنید و یا در زمان عمل جواب را بگیرید، این‌جا استاد مستقیماً با شاگردش صحبت می‌کند می‌گوید؛ کارهایت را زیر نظر داشتیم، خوشحالیم که داری این کارها را انجام می‌دهی باید این کارها را می‌کردی، باید به گذشته برمی‌گشتی، حالا هم گذشته‌های نزدیک و هم دور که مفهوم خودش را دارد باید به آن‌ها برمی‌گشتید تا امتحان بدهی، خیلی چیزها را تحمل کنی تا بگردی کلید و چراغ را پیدا کنی یا در زمان عمل جواب بگیری، گذشته شامل دو بخش است، گذشته دور و نزدیک؛ اگر به گذشته‌های نزدیک سفر کنیم وقتی در این مرحله قرار داریم شروع به بیداری می‌کنیم و وارد آموزش می‌شویم، وقتی به بیداری برسیم می‌توانیم عقب را نگاه کنیم، گذشته را نگاه کنیم که چه اشتباهات و خطاهایی کردیم، چه راه‌هایی را عوضی رفتیم چه راه‌هایی را اشتباه رفتیم، حالا چگونه باید جبران کنیم، انسان تا وقتی سختی‌ها را متحمل نشود به هیچ نمی‌رسد. یک‌ بار در یک‌سری جنگل‌، در باغ‌های وحش حصار شده دیدند که گوزن‌ها می‌میرند، مطالعه کردند که آیا آبی که می‌خورند مسموم است، مشکل چیست، چرا عمرشان کوتاه است و می‌میرند؟ بعد متوجه شدند این گوزن‌ها افسرده شدند، غذایشان آماده، هیچ سختی نداشتند و هیچ رنجی نکشیده بودند. لَقَد خَلَقنَا الإِنسان‌َ فِی‌ کَبَدٍ‌؛ آدمی‌ ‌را‌ ‌در‌ رنج‌ و ‌برای‌ رنج‌ آفریدیم‌؛ انسان در رنج آفریده شده این رنج‌ها هستند که انسان را متبلور می‌کنند چرا؟ چون انسان در سختی‌ها خیلی چیزها را تجربه می‌کند، خیلی چیزها را یاد می‌گیرد، وقتی به عقب نگاه کنیم می‌بینیم که سخت‌ترین اتفاقاتی که یک روزی برای ما افتاد که گریه ما را درآورد حتی می‌خواستیم از دست این سختی‌ها خودکشی کنیم، الان وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم چه خاطرات جالبی بود، ما چگونه سختی‌ها را تحمل کردیم، در پرتو آن سختی‌ها ما می‌توانیم متبلور شویم، در پرتو آن سختی‌ها می‌توانیم راه را پیدا کنیم،  نگوییم این سختی‌ها برای من بوده، نه اگر خوب نگاه کنیم می‌بینیم متبلور شده‌ایم. گردنبند طلا را گردن یک خانم می‌بینیم خیلی زیبا و قشنگ؛ ولی وقتی سرگذشت این گردنبند طلا را نگاه کنی این طلا در کوه و در معادن بوده؟ قبل از آن در کروات دیگری بوده، در کره زمین نبوده، به شکل شهاب سنگ به زمین آمده بعد این را استخراج کردند، ذوبش کردند، آبش کردند، به شمش تبدیل کردند بعد استاد زرگر آن‌قدر با چکش تو سرش زده و تزئین کرده تا یک گردنبند خیلی زیبا شده، در پرتو همان مراحل به این زیبایی رسیده، انسان هم همین‌طور.

انسان در پرتو سختی‌ها است که آزموده می‌شود، اگر من سختی‌ها را پشت سر نگذاشته بودم می‌توانستم به این تجربه برسم، به تجربه‌ای که امروز رسیدم در اثر متحمل شدن آن سختی‌ها، مشکلات و مسائل بوده است. در آن سختی‌ها انسان چراغ را پیدا می‌کند، چراغ و کلید را باید پیدا کند، هر کار می‌کند باید اول راهش را پیدا کند، همین است که می‌گوییم رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی پیدا کردن راه و دیگری آنچه برداشت می‌نماید، پس رمز این‌جا چراغ می‌شود و کلید راز می‌شود عین همان است.  الان راهنما به رمز و راز و به چراغ و کلید رسیده، چرا رسیده؟ به‌خاطر اینکه آن سختی‌ها را کشیده است. اگر انسان تا لنگ ظهر بخوابد، مدام بخورد و بخوابد، آخر چه چیز یاد می‌گیرد، به چه چیز می‌رسد؟ هر کاری بخواهید بکنید به سختی‌ها می‌رسید، ما در طی این مدت همین‌طور با شما بودیم و هستیم، شما را نظاره می‌کردیم، کارها‌‌‌ی شما را نگاه می‌کنیم، همان‌طور که راهنما شاگردش را نگاه می‌کند و از این کلمات برای این استفاده می‌کنیم که معنی زمان را برای شما مشخص و معین کنیم، زمان بسیار باارزش است که در اختیار ما قرار گرفته، ما با تکرارها چندان موافق نیستیم؛ اما برای یادآوری می‌گوییم در زمین همان‌طور که گفته شد حلقه‌ها طبق قانون الهی برقرار است. می‌گوید ما با تکرار چندان موافق نیستیم نمی‌خواهیم تکرار کنیم؛ اما بعضی اوقات تکرارها لازم است با تکرارها بعضی اوقات انسان چیزی را یاد می‌گیرد؛ مثلاً من این را گفتم چرا دوباره می‌گویم؟ دفعه قبل گفته بودم باز دوباره امروز گفتم؛ چون با تکرار، مطالب ملکه ذهن می‌شوند، شما یک میخ را در دیوار می‌زنید با چکش این‌قدر می‌زنید تا در دیوار برود، با تکرار یاد می‌گیریم.

همان‌طور که گفته شد در زمینی که ما زندگی می‌کنیم حلقه‌هایی طبق قوانین الهی برپاست، هر زمان حلقه‌ای طلب می‌شود تا به وادی دیگر برسد و این در اندیشه و فکر ایجاد تکامل و تعقل عالی می‌نماید، وقتی بچه از مادر متولد می‌شود هر زمان یک شرایط و مسیری را دارد حلقه‌هایی طی می‌شود تا به مرور زمان دوباره اشتباهات انجام نگیرد و به عبارت دیگر تجربه و کامل شدن شما را نوید می‌دهد، پس هر زمان طلب حلقه‌ای می‌شود که مشخص شده، از آن مرحله می‌گذرد و وارد وادی دیگری می‌شود، این در اندیشه و تفکر ما ايجاد تکامل و تعقل می‌نماید، این انجام می‌گیرد و ما باید به مرور زمان یاد بگیریم که اشتباهات قبلی را تکرار نکنیم. وقتی داریم زندگی می‌کنیم به‌ این حلقه‌ها توجهی نداریم از زمانی که زندگی می‌کنیم تا زمانی که روح یا نفس از بدن جدا می‌شود توجهی به این حلقه‌ها نداریم و به آن زیاد فکر نمی‌کنیم، گاهی اوقات افسوس می‌خوریم که چرا سن ما گذشت، چرا ما هنوز بچه نیستیم، چرا جوان یا نوجوان نیستیم؟ این‌ها را تکرار می‌کنیم، شما در این حیات تا جدایی روح از کالبد به این حلقه‌ها توجهی ندارید؛ زیرا عده‌ای از این حلقه‌ها با کلمه کودکی و طفولیت می‌گذرد و آن وقت که به حلقه‌های جوانی یا شاید غرور و بعضی وقت‌ها با جهل و نادانی توأم است، پس یکی از حلقه‌های اصلی در طفولیت می‌گذرد.

تفاوت انسان با حیوان همین است، بچه حیوان گوزن، اسب یا الاغ وقتی متولد می‌شود یک مقدار کج راه می‌رود و زود شروع به راه رفتن می‌کند، هشت ماه بعد هم باردار می‌شود و می‌تواند تولید مثل کند؛ اما انسان تا مدت‌ها نمی‌تواند راه برود؛ مثل یک تکه گوشت افتاده هیچ کاری هم نمی‌شود کرد، این به‌خاطر سیستم پیچیده انسان است و نیاز به زمان دارد، مدتی کودکی است که فقط راه رفتن و حرف زدن را یاد می‌گیرد، حلقه بعد وارد جوانی و نوجوانی می‌شود که توأم با غرور و جهل است، جوانان کم سن و سال غرور دارند و بیشتر در حالت هیجان قرار می‌گیرند؛ اما به حلقه‌های سومی که برسید در شما تحول ایجاد می‌گردد، البته ما می‌گوییم شما باید در نظر داشته باشید که این عمومیت دارد، سخن ما با شماست و تأکید ما در این است که حلقه‌ها را بها دهید، بعد به حلقه سوم که برسیم تحول شروع می‌شود، دقیقاً نمی‌توانیم بگوییم از کی شروع می‌شود، بستگی به انسان‌ها دارد یکی از ۳۰ سالگی، یکی از ۳۵ سالگی یا یکی از ۴۰ سالگی، وارد آن مرحله که سازندگی است می‌شود.

فرد به حلقه سومی که برسد تحول ایجاد می‌گردد، آن موقع تشخیص می‌دهد که از آن غرور، جهل و جوانی عبور کرده و به مرحله پختگی رسیده برای همین پیامبر در ۴۰ سالگی به پیامبری نائل می‌شود؛ ولی برای تمام انسان‌ها عمومیت دارد، تأکید ما در این است که به این‌ها بها بدهیم در این زندگی که ما در زمین انجام می‌دهیم حلقه کودکی است، بعد جوانی و نوجوانی، بعد حلقه پختگی یا حلقه اصلی شروع می‌شود و از این مرحله تا جدایی روح از کالبد مهم‌ترین بخش حیات هر کس در این قسمت است که باید درصدد آن باشد که کاملاً تزکیه شود و به آن اهداف عالیه خود جامه‌ عمل بپوشاند و این بنیان و ریشه آغاز اولین دوره حلقه و جهان بعدی می‌باشد. تزکیه در این مرحله شروع می‌شود باید مرحله جوانی و جهل را رها کند، از این‌جا آگاه می‌شود باید در صراط‌ مستقیم قدم بردارد و فرامین را انجام دهد تا به اهداف عالی خود برسد و بتواند به خواسته‌های خود جامه‌‌ عمل بپوشاند که این‌ها بنیان و ریشه اولین حلقه‌ها به جهان بَعدی هستند.

در حلقه سوم باید کاملاً پخته شود، قوانین را کاملاً رعایت نماید و به اصول وفادار باشد تا آماده شود برای حلقه مهم این بنیان که ریشه آغاز اولین دوره حلقه‌ها به جهان بعدی می‌باشد. ما خوشحال هستیم که با تمامی قوه خود انجام عمل می‌نمایید؛ اما در مورد دانستن بابت حلقه‌های خارج از محیط واجب بود بگوییم تا به آن مرحله توجه و دقت بیشتری بنمایید، خوشحالیم که وظایف‌ خود را انجام می‌دهید؛ ولی لازم بود بدانید که چقدر این مسائل مهم است تا برای مرحله بعد آماده شده باشید، به هر حال این قوانین را که رعایت کردیم قوانین الهی و زندگی است، کسی نیست بگوید بدقولی خوب است، کسی نمی‌گوید اسراف خوب است، مسخره کردن دیگران خوب است، می‌گویند مذهبی! نه مذهبی نیست، این‌ها ربطی به دین ندارد، از بدوی‌ترین انسان‌ها تا متمدن‌ترین آنها این‌ها را می‌پذیرند، حتی سارقین و خلافکاران هم آن‌ها را می‌پذیرند و تابع این‌ها هستند، پس لازم است بگوییم تا به آن مرحله با دقت بیشتری توجه و عنایت بنمایید، ممکن است این سخن در انجام بنیان کاملاً جدی تلقی شود تا شما از نیروی خفته یا ناخودآگاه خود بهتر بهره ببرید، البته بهره عملی تا چراغی برای ادامه راه باشد.

بنیان، ریشه و پایه‌ای است که بخواهد وارد مرحله بعدی شود و باید خیلی جدی گرفته شود، آن‌وقت یاد می‌گیریم از نیروی خفته درون خود استفاده کنیم، شما می‌گویید مگر درون ما نیروی خفته است؟ بله ما از این نیروها کاملاً می‌توانیم استفاده کنیم و نیروهای خفته درون خودمان را به کار بگیریم، این مطلب را یک‌ بار دیگر گفتم در سربازی آموزش می‌دهند که وقتی شما در سرمای شدید قرار می‌گیرید باید مرتب به خودت تلقین کنی که من خوبم، گرمی هوا خوب است، وقتی که این حرکت را انجام دهید از مرگ نجات پیدا می‌کنید؛ ولی اگر بگویید سرد است از بین می‌روید، آن‌‌که می‌گوید گرم است، من طاقت می‌آورم، از عهده‌اش برمی‌آیم او صحیح و سالم می‌ماند، در تمام مشکلات زندگی همین است که انسان خودش را قدرتمند در نظر بگیرد بگوید من از عهده این کار بر می‌آیم، من توان این کار را دارم، خودش به خودش نیرو می‌دهد، آن انرژی درونی ماست، انرژی درونی ما حد ندارد می‌توانیم آن‌ را بیدار کنیم یا آن‌ را سرکوب کنیم؛ مثلاً می‌گوید نه! من می‌دانستم قبول نمی‌شوم همه با من دشمن هستند، کینه دارند، دائماً به خودش انرژی منفی می‌دهد و شما یاد می‌گیرید از نیروی خفته درونتان استفاده کنید، این را ذره‌ذره یاد بگیرید.

چیزی که الان مرسوم شده وقتی جایی می‌رویم هزار برچسب به ما می‌زنند؛ مثلاً بیماری روانی داری یا به بچه ۳ ساله قرص می‌دهند و می‌گویند بیش‌فعال است، این بچه در ۲۰ سالگی چه می‌شود؟ در حقیقت بچه نه پارک می‌رود، نه در باغ، نه درخت و نه جایی می‌رود، ما در بیابان می‌دویدیم از درخت بالا می‌رفتیم، کله هم را می‌شکستیم کسی هم نمی‌گفت بیش‌فعالی. بزرگ‌ترها هم همین هستند، به خودشان برچسب می‌زنند، تمام کره زمین افسردگی دارند، بدهی دارند، مشکلات عاطفی و عشقی دارند، همه هزار مشکل دارند؛ ولی می‌خواهیم همه چیز خوب باشد، با ژست می‌نشینید قرص‌ها را می‌خورید، این‌ها انرژی درون خود را سرکوب می‌کنند و می‌گویند نه! من افسرده‌ام، همه افسرده‌اند، من گرفتارم، همه گرفتارند، نمی‌شود این‌جوری فوری تقسیم‌بندی کرد؛ اما قسمت سوم پایه‌گذار و ریشه ورود به قسمت چهارم پس از مرگ است، در همین زندگی مادی هم بعضی‌ها وارد مرحله چهارم می‌شوند، خیلی نادر هستند؛ اما از قسمت سوم که پایه‌گذار و ریشه ورود به قسمت چهارم است گفتیم و شما اکنون در حلقه سوم و آغاز مرحله چهارم هستید که دشوارترین مرحله هم محسوب می‌شود، برای این‌که آگاهی به گذشته و رنج حاصل از آن برای حصول، انجام قضایا و برطرف نمودن تسویه‌ها بسیار سخت است و این مرحله را مرحله امتحان هم گفتند، گاهی اوقات در این مرحله زیاد حذف می‌شوند؛ اما از قسمت سوم که پایه‌گذار و ریشه ورود به قسمت چهارم است می‌گوید شما در حلقه سوم هستید؛ ولی وارد مرحله چهارم هم شدید، در آخر مرحله سوم و آغاز مرحله چهارم هستیم که سخت‌تر است، به یک اطلاعاتی دست پیدا می‌کنیم که بسیار سخت و دشوار است، در اثر آن‌ها باید بکوشی و یا حساب‌ها را تسویه کنید، بعضی از انسان‌ها در مرحله سوم مرحله حذف می‌شوند، زیاد به هستی می‌چسبند و همه چیز را فدای مادیات می‌کنند، ۸۰ سال دارد، خانه دارد، باغ دارد، باز نقشه می‌کشد، زمین کناری را هم بخرد و خیلی کارهای دیگر، وقتی نگاه می‌کنیم گذشته مثل خواب و رویا است و بقا ندارد، بعضی‌ها جذب خوش‌گذرانی، پول و‌ طلا می‌شوند می‌گویند این‌ها همه اشباح است؛ مثل شبح می‌ماند، دیروز بود الان نیست، می‌تواند پایه محبت یا پایه تنفر و کینه باشد.

آنان که سرشار از مادیات عالم اشباح می‌شوند، فکر اعمال نیک و بد خود نیستند اصلاً به فکر این نیستند اعمالی که انجام دادند خوب یا بد بوده، اجحافی که کردی چطوری بوده، چرا این کارها را کردی، اگر زورت می‌رسد باید ظلم بکنی؟ مسئول خانواده هستی، خانواده را به تنگ می‌آوری همسرت را کتک می‌زنی. آنان که سرشار از مادیات عالم اشباح می‌شوند به فکر اشتباه و اعمال نیک و بد خود نیستند، نمی‌اندیشند و در بدو ورود مورد غضب و از دایره امتحان خارج می‌شوند و کم هم نیستند و از این مقوله انسان‌هایی که به وادی حیوانی رو می‌آورند؛ زیرا عین را عین‌الیقین می‌دانند دقیقاً مثل بوم‌رنگ عمل می‌کنند، بوم‌رنگ یک چوب زاویه‌دار است آن‌ را پرت می‌کنید سمت خودتان برمی‌گردد کسی به بوم‌رنگ نمی‌گوید برگرد خودش بر می‌گردد، کسی که تهمت می‌زند، سیستم تهمت عین بوم‌رنگ است، به خودش برمی‌گردد، ظلم و زورگویی می‌کند. 

بعضی مورد غصب واقع می‌شوند و از دایره امتحان خارج می‌شوند به جای اینکه امتحان را خوب پس دهند رد می‌شوند، خیلی چیزها را ما با چشم می‌بینیم و فکر می‌کنیم درست است؛ مثلاً فردی خارج از کشور کنار یک ماشین گران‌قیمت مثل مازراتی ایستاده عکس هم گرفته برای خانواده فرستاده، همه می‌گویند وضع‌ مالی‌ عبدالله چقدر خوب شده است، مازراتی سوار می‌شود، نه بابا کنار خیابان ایستاده به دوستش گفته عکس بگیر، عین را، عین‌الیقین می‌دانند؛ یعنی هر چیز را که با گوش می‌شنوند باور می‌کنند نمی‌گویند تهمت است؛ اما برای شما که این مرحله را با تمام آگاهی پشت سر می‌گذارید سخت است، می‌گوید البته مقداری سخت است سختی سرما نیست که غیر قابل تحمل نباشد یا آن‌قدر گرم که نفس از سینه شما برگیرد، می‌گوید وقتی می‌خواهی در صراط مستقیم باشی سازندگی؛ این هم یک مرحله است که باید تسلیم باشی یا هر چیز داری به کار ببندی تا از خشم طبیعت در امان باشی. سیستم خیلی اتوماتیک است، در شرایط سخت قرار داری، درب‌های الهی باز می‌شوند و آن‌چه که فکر نمی‌کردی از آن بهره‌مند خواهی شد؛ چون در صراط مستقیم حرکت کردی، پس این هم یک مرحله است یا باید تسلیم شوی یا هر چه داری به کار ببندی تا از خشم طبیعت آسوده شوی، کسانی که از این قوانین عدول می‌کنند دچار خشم طبیعت می‌شوند، هر دو راه مقصد دارد، هر راهی را که انتخاب می‌کنید مقصد دارد، یکی مقصدش ناکجا‌آباد است، یکی مقصدش کجاآباد است، شاید درس برای برخی مشکل باشد ولی باید بگوییم آن‌ها که باید متوجه شوند می‌شوند؛ مثل قصه را در نظر بگیرید راه جنت یا آرامش خیلی توجه کنید، آرامش مترادف است با خود بهشت، اگر ما این قوانین را رعایت کردیم که کردیم، نکردیم به خودمان برمی‌گردد، این‌ها چیزهایی است که در سیستم ما وجود دارد.

نگارش: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
گردآوری: رابط خبری همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
ویراستاری: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .