English Version
This Site Is Available In English

وادی‌ها دارای چهارده ستون مستحکم

وادی‌ها دارای چهارده ستون مستحکم

جلسه چهارم از دوره دوازدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی اسلامشهر با استادی همسفر شهناز، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر پروانه با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به این حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من» در روز سه‌شنبه ۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ..:۱۶ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا خدا را شاکرم که این فرصت را در اختیار من قرارداد و از همسفر نسرین بی‌نهایت سپاسگزارم که به من اعتماد کردند تا من در این جایگاه قرار بگیرم. دستور جلسه امروز وادی دوم است. ما می‌دانيم که وادی‌ها چراغ راه ما می‌باشند چرا؟ برای اینکه ما داخل تاریکی‌ها رفتیم نیاز داریم به چراغی که روشن باشد و مسیر را به ما نشان بدهد و یک پلی است از دوزخ به سمت فردوس که ۱۴ تا ستون مستحکم را در بردارد؛ یعنی می‌خواهیم به وادی چهاردهم یا همان وادی عشق برسیم. در وادی اول یاد گرفتیم ما براثر تفکرات غلطی که داشتیم خواسته یا ناخواسته در مسیر ضد ارزش‌ها قرار گرفتیم؛ باعث تخریب جسم، روح و روان خود شدیم قبل از کنگره خود را گم‌کرده بودیم و اینجا یاد گرفتیم که برای پیدا شدن، در مسیر درست زندگی کردن باید تفکر کنیم. انسانی که درست تفکر کند؛ دقیقاً در مسیر ارزش‌ها قرار می‌گیرد و ما تمام تخریب‌هایی که داشتیم برای این بود که تفکر درستی نداشتیم.

حالا به وادی دوم می‌رسیم. آقاي مهندس در وادی اول می‌گویند: برای اینکه بتوانیم زندگی خودمان را درست کنیم باید یک نقشه دقیق و حساب‌شده ترسیم کنیم. یک‌وقت‌هایی انسان می‌آید، براثر ترسیم این نقشه‌ها دچار ناامیدی می‌شود و می‌گوید خب حالا خسارت‌هایی که وارد کردم قابل جبران نیست. اینجا است که وارد ناامیدی و تاريکی‌ها می‌شود. اعتیاد تمام تاریکی‌ها را درون خود دارد همسفر به‌واسطه پیوند محبتی که با مسافر دارد، زمانی که مسافر وارد تاریکی می‌شود همسفر هم‌زمان با او وارد می‌شود. اینجا آقای مهندس می‌گویند «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته» یعنی چه؟ یعنی وقتی می‌گوید مخلوق، همه مخلوقات و هر چیزی که در هستی وجود دارد؛ هیچ‌کدام بدون هدف نیستند. هدف خاصی را دنبال می‌کنند. همان‌قدر که خداوند به انسان ارزش قائل شده اختیار هم داده و به‌واسطه اختیاری که داده می‌توانم بین روشنایی و تاریکی راه خود را انتخاب کنم و بدانم که در کدام مسیر می‌خواهم قرار بگیرم این بستگی به دانایی من دارد. ماقبل از کنگره شاید دانایی داشتیم اما اینجا آمدیم آموزش بگیریم که دانایی خود را تبدیل به دانایی مؤثر کنیم تمام قوانین را باید بتوانیم، در زندگی خود کاربردی کنیم. این‌گونه نباشد که یاد بگیریم و به آن عمل نکنیم؛ حتماً باید به آن عمل کنیم.

خداوند، در سوره مؤمنون آیه ۱۱۵ می‌فرمایند: «آیا شما فکر می‌کنید که ما بیهوده شمارا خلق کرده‌ایم؟» اینجا به‌ من همسفر می‌گوید که من باید فکر کنم که امروز در کنار مسافری قرار گرفتم و تأثیر آن روی من، در وادی دوم می‌خواهم به خودم ربط بدهم. من همسفر در کنار یک مسافری قرار گرفتم؛ اگر بخواهم مسافرم از تاریکی بیرون بیاید باید او را کمک کنم. اول باید خود و تاریکی درون خود را ببینم و بتوانم خود را پیدا کنم؛ بعد بتوانم به مسافر خود کمک کنم. زمانی که می‌خواهیم از تاریکی بیرون بیایم لازم است برای بیرون آمدن از تاریکی تفکر درست و خواسته قوی در درون ما شکل بگیرد. استاد امین در سی‌دی تاریکی خیلی قشنگ صحبت می‌کنند و می‌فرمایند: «پیامبران؛ مثل ما انسان‌های معمولی بودند چرا به مرتبه پیامبری رسیدند؟ آزمون‌های سختی را پس دادند و سختی‌های زیادی را کشیدند تا توانستند مورد لطف خداوند قرار بگیرند؛ هیچ‌وقت ناامید نبودند.»

من در زندگی خودم هیچ‌وقت ناامید نشدم. اول از رحمت خداوند دوم اگر من ناامید بودم شاید در این جایگاه نبودم. اکثر عزیزان پیشکسوت می‌دانند که مسافر من از آن دسته مسافرانی بود که سه سال در سفر اول بودیم تا رها شدیم؛ ولی من هیچ‌وقت ناامید نمی‌شدم؛ چون به راهی که داشتم می‌آمدم، متد Dst و آقای مهندس خیلی ایمان داشتم و می‌دانستم؛ اگر در مسیر قرار دارم این لطف خداوند بوده و خداوند خیلی من را دوست داشته شاید اگر کنگره نمی‌آمدم خدا می‌داند که الآن در کجا و دچار چه ضد ارزش‌های بودم؛ پس خداوند را شکر می‌کنم که اذن ورود من صادر شد و روی این صندلی نشستم، قدر راهنمایی که تمام‌وقت خود را برای من و تمام عزیزانی که خدمت می‌کنند تا من همسفر امروز به حال خوش برسم را می‌دانم و باید سپاسگزار آن‌ها باشم.

اوایل سفر که مسافرم سفر نمی‌کرد ناامید نبودم؛ ولی ناراحت بودم و می‌گفتم که چرا سفر نمی‌کند؛ حتماً مشکل از من است و دقیقاً با همین فکر خوابیده بودم که در خواب دیدم سی‌دی می‌نویسم استاد امین آمد و این جمله را به من گفت که اگر همسفری به‌واسطه مسافر وارد کنگره می‌شود، ما خواستیم که همسفر از تاریکی بیرون بیاید و شما به سمت نور بروید و خداوند هم در زمان خودش آن را به سمت نور می‌آورد. همین یک جمله برای من کافی بود مسافرم که می‌خواست سفر کند، از اینکه سفر اولی می‌باشم ناراحت نبودم سفر اول را خیلی دوست داشتم و برای من لذت‌بخش بود چرا؟ چون با امید جلو می‌رفتم و می‌دانستم که اگر زمان آن برسد؛ حتماً مسافر من می‌آید و سفر می‌کند.
هیچ‌چیزی باارزش‌تر از زندگی کردن نیست و خود آقای مهندس هم می‌گویند: «معجزه حیات خود حیات است» من الآن در زمان حال می‌باشم. باید قدر آموزش‌هایی که در مسیر قرار گرفتم را بدانم و از آن استفاده کنم خداوند هیچ بنده‌ای را ناامید نمی‌کند؛ یعنی همسفری که چند سال است که می‌آید و مسافر او هنوز نیامده به آن‌ها امید می‌دهم غیرممکن است که نیایند؛ چون خداوند بندگانی را که بیشتر دوست دارد بیشتر به آن‌ها سختی می‌دهد؛ هیچ‌وقت ناامید نمی‌کند؛ وقتی ناامید نمی‌شویم خداوند بیشتر ما را دوست دارد. امیدوارم که همه ما بتوانیم وادی‌ها را در زندگی خود کاربردی کنیم. ان‌شاءالله همه سفر اولی‌های که مسافر آن‌ها سخت سفر می‌کنند، به‌زودی بیایند سفر کنند برای همه آن‌ها جشن بگیریم.

تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون چهارم)
ویراستار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی اسلامشهر

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .