English Version
This Site Is Available In English

اگر آفریده شده‌ام در درجه اول برای خودم بوده است

اگر آفریده شده‌ام در درجه اول برای خودم بوده است

جلسه دهم از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی یوسُف با استادی راهنما همسفر میترا، نگهبانی راهنمای ‌تازه‌واردین دنور همسفر اکرم و دبیر موقتی دنور همسفر هما با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی­‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما به‌ هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من» روز سه‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.



خلاصه سخنان استاد:
در رابطه با دستور جلسه امروز «وادی دوم و تاثیر آن بر روی من» باید بگویم کمی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که زندگی من به دو مرحله تقسیم می‌شود، قبل و بعد از کنگره. قبل از کنگره من حرکت را داشتم؛ ولی چون حرکت صحیحی نبود، ثابت بودم و می‌گفتم خدایا چرا این مسافر اصلاً خلق شده است؟ چرا این موجود هست؟ این در رابطه با نزدیکانم و کسانی که فکر می‌کردم اذیتم می‌کنند؛ اما وقتی بیرون می‌رفتم هر شخصی باب دل من نبود، می‌گفتم خدایا این چرا دارد این کار را می‌کند، آیا این هم آموزش نگرفته است؟ علاوه بر این موارد و انسان‌ها بر روی موجودات زنده مثل مگس و پشه‌ای هم که از جلوی صورتم رد می‌شد، جنگ داشتم و می‌گفتم تو هم می‌خواهی مرا اذیت کنی. آن‌قدر حال خودم خراب بود که با همه در جنگ بودم و به خداوند شکایت می‌کردم که این موجودات را چرا خلق کردی؟

خدا را شکر از آن‌جایی که خداوند خواست و من وارد کنگره شدم، وادی اول که تفکر بود را گذراندم و رسیدم به وادی دوم و متوجه شدم که چرا من در کنار این مسافر قرار گرفته‌ام. چرا باید همسر من مصرف‌کننده باشد که من در کنار او قرار بگیرم و آن چراها برای من حل شد و به این نتیجه رسیدم که این فرد بی‌دلیل آفریده نشده است و در اصل برای این آفریده شده که مسیری را برای من باز کند. وقتی در دبیرستان در حال درس دادن بودند و این بیت شعر را دیدم از همان جا برای من سوال شد که «از کجا آمده‌ام و به کجا می‌خواهم بروم؟» خوشبختانه مهندس در سی‌دی‌های اخیر کاملاً این بحث را باز کردند. اگر قبلاً به من توضیح می‌دادند که برای چه آمده‌ایم زندگی آن‌قدر سخت نمی‌شد.

در نهایت به حکمت این‌که مسافرم و خودم چرا آفریده شده‌ایم، رسیدم و فهمیدم که بیهوده نیستم و در درجه اول یک انسان هستم که از روز الست با خداوند پیمان بسته‌ام و حق انسانیت را قبول کرده‌ام که بیایم بر روی زمین و انسان باشم و انسانیت را زندگی کنم و بیاموزم؛ پس من انتخابم را کردم فقط یادم رفته است. آقای مهندس می‌گویند: «من درون خودتان را به شما نشان می‌دهم و بیدارتان می‌کنم». حالا که بیدار شده‌ای حرکت کن. در این‌جا حرکت درونی، جنگ نرم درونی که در وادی دوم آقای مهندس به خوبی توضیح داده‌اند، شروع می‌شود. جنگ نرم درونی من هم شروع شد و رسیدم به جایی که با خود تفکر کنم وقتی در لژیون سردارهستم چقدر می‌توانم ببخشم؟ آیا می‌توانم بخشش داشته باشم و از مالم بگذرم؟ بخشیدن تنها این نیست که اگر کسی من را اذیت کرد او را ببخشم. این یک قسمت از بخشش است؛ اما بزرگترین بخشش که استاد امین به آن اشاره می‌کنند بخشش مال است. من اگر بتوانم از مالم بگذرم، می‌توانم حلقه‌های حیات خود را راحت‌تر طی کنم.

آنجایی که آقای مهندس اشاره می‌کنند از حلقه سوم وارد بُعد بعدی خواهیم شد چه چیزی را می‌توانم به آن بعُد ببرم؛ خانه و زندگی خود را می‌توانم ببرم؟ فرزندم را می‌توانم ببرم؟ ماشینم را می‌توانم ببرم؟ خیر! هیچ‌یک از این موارد را نمی‌توانیم با خودمان ببریم؛ ولی بخششی که در حال انجام دادن آن هستیم حتی به مقدار جزئی در حد وسع خودمان به قول دیده‌بان مسافر علیرضا «به قدری که جیبم بلرزد، تنم بلرزد؛ ولی دلم نلرزد» بخشش را انجام بدهم، اثر آن بخشش در بُعد بعدی با من خواهد بود. وقتی بخشش مال را پذیرفتم و انجام دادم حتی اگر بگویند ده میلیون دیگر هم کمک کن به شخصه باز هم قبول خواهم کرد که بپردازم با این‌که می‌دانم چنین پولی ندارم. ایمان داشته باشیم که تک‌تک ما که این‌جا هستیم، بیهوده نیستیم. وقتی جزء‌جزء ما در کنار هم قرار بگیرد یک ساختار خواهد شد و این ساختار کنگره۶۰ می‌شود. این شعب در کنار هم و این پول‌ها در کنار هم یک دانشگاه جهانی می‌شود و من خوشحال می‌شوم اگر کسی در خارج از کشور دچار اعتیاد شود نترسد.

پسر یکی از رهجوهایم را می‌خواستند به کمپ ببرند و او گریه و زاری زیادی می‌کرد. به او گفتم نترس، نلرز، ما در کنگره و کنگره‌ای هستیم و آمده‌ایم این‌جا تا این اتفاقات دیگر برای ما نیفتد. اگر توانستم مقاومت کنم، آن‌جا کنگره‌ای هستم؛ ولی اگر نتوانستم و راه قدیم را پیش گرفتم، بدانم من آموزش نگرفته‌ام. از خداوند می‌خواهم اول از همه برای خودم آن بخشش را باز به دلم بیشتر و بیشتر بیندازد تا بتوانم تا جایی که لازم است بخشش داشته باشم و بدین وسیله کوله‌پشتی خود را برای بعُدهای دیگر سنگین‌تر کنم. بدانم اگر من این‌جا هستم بیهوده نیستم، اگر آفریده شده‌ام در درجه اول برای خودم هستم، برای فرزندانم و دیگران که به آن‌ها خدمت می‌کنم. به نظر من بزرگ‌ترین خدمت در کنگره حتی اگر نتوانستید راهنما شوید، اگر نتوانستید دبیر، نگهبان، مرزبان و ... شوید، می‌توانید به اندازه جیب خود بخشش داشته باشید و این خیلی مهم است. این خدمت را از خود دریغ نکنید و امیدوارم خداوند از ما قبول کند و بتوانیم خدمتگزار خوبی برای کنگره و سفر بهتری برای بُعدهای بعد داشته باشیم.

تایپیست: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .