هستی یک کارخانه بسیار بزرگ است. انواع گیاهان و موجودات در حال تولید هستند. هیچچیز در این دنیا بیهوده آفریده نشده است؛ حتی سنگها، کوهها و خار بیابان. اگر خار بیابان نباشد طوفان شن میشود و تمام شهرها را به ویرانی میکشاند. ممکن است هرکدام از ما بعضی وقتها با خود بگوییم برای چه به دنیا آمدهام؟ من هیچ ارزشی ندارم و به درد نمیخورم. گفتن این مطالب به این خاطر است که من ناامید هستم و در تاریکی فرورفتهام و نمیتوانم مشکل خودم را حل کنم؛ اما وقتی به آگاهی برسم و اطلاعات درست جمعآوری کنم، متوجه میشوم که حتی اگر خیال کنم ارزشی ندارم، باز هم ارزشمند هستم و در این دنیا میتوانم تأثیر مثبتی داشته باشم.
خداوند انسان را اشرف مخلوقات دانسته و بالاترین مقام و رتبه را به انسان داده است و حق انتخاب به من داده تا راه روشنایی یا تاریکی را انتخاب کنم. این بستگی به افکار و اندیشه من دارد که آیا میخواهم درونم را به یک شهر آباد تبدیل کنم و متعادل باشم یا به بیراهه بروم و غرق در بدبختی و مریضی شوم.
ما سالها جهت و راه خودمان را گم کردهبودیم؛ اما آقای مهندس از طرف خداوند برای رسالت و هدایت ما آمدند تا نقطه تفکر و اندیشه ما را به کار اندازند؛ بهخاطر اینکه برای یافتن خودمان تلاش کنیم و وجود خود را که ذرهای از باریتعالی هستیم ارج نهیم. اگر ما به توانایی تفکر برسیم، از خواستههای نامعقول دور میمانیم و به سمت خواستههای معقول و نور حرکت میکنیم.
نور سمبل انسانیت، پیشرفت و خوبی است. ما در کنگره یاد گرفتیم فقط جسم نیستیم، جسم لباس و تنپوش ماست که از ما محافظت میکند. ما نفس، روح، قالب مثالی و کالبد دیگر هستیم. ما متوجه شدیم که یک چیزهایی در خودآگاه، ناخودآگاه و آرشیو ما وجود دارد که اگر به آن توان حرکت دهیم، كُنْ فَيَكُون میشود، میتواند تغییر ایجاد کند و یک انسان را از یک وضعیت به وضعیت دیگری تبدیل کند. من در کنگره آموختم که تفکر غلط و حرکت در مسیر ضد ارزشها روی ساختار جسم تخریب ایجاد میکند و شخص دچار انواعواقسام بیماریها میشود؛ بنابراین باید خودم را از این افکار دور نگهدارم.
هیچچیزی در هستی بیهوده آفریده نشده است؛ حتی یک کرم، یک مورچه یا یک علف خشک. همه آفریدههای خداوند برای من ارزشمند هستند. همینطور که درختان بیمنت به من میوه میدهند، رودخانه و دریا و جنگل بیمنت به من لذت و آرامش میبخشند، من هم سعی میکنم در هستی بیمنت و با عشق ببخشم و خالصانه محبت بورزم. من در این دنیا یک صاحب و پشتیبان دارم که همیشه مراقبم هست و مرا حمایت میکند. اگر من این را باور نداشته باشم؛ یعنی پی به عظمت خود و هستی نبردهام. در آخر سعی و تلاش میکنم تا سازندگی را بهآرامی در قسمت جسم، روان و جهانبینی خود به وجود آورم و خوب بدانم که هیچ یک از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. به امید جهانیشدن کنگره60.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
رابط خبری: همسفر عسل رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
58