English Version
This Site Is Available In English

وادی دوم به تفکرمان جهت می‌دهد

وادی دوم به تفکرمان جهت می‌دهد

جلسه سوم از دوره سی‌ویکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی لویی پاستور با استادی راهنما همسفر ندا، نگهبانی همسفر شایسته و دبیری همسفر مونا با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من» روز سه‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه امروز وادی دوم است که می‌گوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم». این وادی بلافاصله بعد از وادی تفکر می‌آید تا به کسی که هنوز تفکر را خوب یاد نگرفته آموزش دهد. در وادی اول اهمیت تفکر را بیان می‌کند، سپس سه وادی مانند یک مثلث برای ما درست کرده و به ما جهت تفکرمان را آموزش می‌دهد. در واقع می‌خواهد به تفکرمان جهت بدهد؛ طوری که ما را از ناامیدی به امیدواری سوق دهد. می‌گوید هیچ مخلوقی بیهوده نیامده؛ یعنی تمام حیوانات، گیاهان، حتی علف‌هایی که به نظر ما علف‌های هرز هستند؛ حتی حشرات موذی که خیلی وقت‌ها برای ما آزار و اذیت دارند و شاید شکایت کنیم که خدا چرا این‌ها را آفریده، هیچ‌کدام را بیهوده نیافریده است؛ بنابراین چه‌طور می‌تواند من را که به قول خود خداوند اشرف مخلوقات هستم و پس از آفرینش من به خودش بارک‌الله گفته است، بیهوده آفریده باشد.

همه ما بعضی‌اوقات در چالش‌ها و سختی‌های زندگی، اولین اتفاق که برایمان می‌افتد، در ناامیدی و افسردگی فرومی‌رویم. با خود فکر می‌کنیم انگار این مشکل فقط برای من است. از خوبی‌های کنگره این است که ما همسفرها در این جمع یک درد مشترک داریم؛ ولی تا قبل از کنگره فکر می‌کردیم فقط در زندگی خودمان درد و مشکلی وجود دارد؛ اما این وادی به ما می‌آموزد که حرکت کنیم، حرکت ذهنی. به ما می‌گوید: تو راه را گم کردی و راه را اشتباه رفتی.

وقتی به افراد می‌گوییم راه را اشتباه رفتی با دو نوع برخورد متفاوت روبرو می‌شویم. کسی که اشتباهش را قبول می‌کند و می‌پذیرد آموزش بگیرد و شخصی که قبول نمی‌کند. باید اشتباه‌های خودمان را بپذیریم و قبول کنیم که قبل از این اشتباه‌هایی داشتیم. در این وادی خداوند می‌گوید که من حمایتتان می‌کنم و رهایتان نکرده‌ام و برایمان یک شرط می‌گذارد؛ به شرطی حمایتتان می‌کنم که ضدارزش‌ها را انجام ندهید و در مسیر ارزش‌ها قدم بگذارید.

ضد ارزش‌ها را انجام ندهیم؛ یعنی مثلاً همان تجسسی که در گذشته داشتیم. تا قبل از کنگره خیلی‌هایمان گوشی‌های مسافرانمان را چک می‌کردیم، جیب‌هایشان را می‌گشتیم، خیلی وقت‌ها در مشارکت‌ها می‌گوییم از جیب مسافرهایمان پول برمی‌داشتیم. آن بندگان خدا یا نشئه بودند یا خمار؛ ولی ما آن ضدارزش را انجام می‌دادیم. از جیب‌هایشان پول برمی‌داشتیم، اگر حواسشان نبود گوشی‌هایشان را چک می‌کردیم، تجسس می‌کردیم؛ حتی در زندگی دیگران هم تجسس می‌کردیم، این‌ها همه‌اش ضدارزش‌هاست.

وقتی می‌گویند از ضدارزش‌ها برگرد، باید هر کسی دوربینش را بیندازد روی خودش، ببیند چه اشتباهی کرده که الان به ناامیدی رسیده، باید خودمان را پیدا کنیم و فقط در آینه به خودمان نگاه کنیم. اگر بفهمیم و گره‌های خودمان را پیدا کنیم، می‌توانیم در مسیر درست حرکت کنیم. نباید دوربینمان را فقط روی دیگران بیندازیم و بگوییم مسافرم مقصر است؛ چون مسافر من مواد مصرف می‌کند، اگر او مواد استفاده نکند، من حالم خوب است. من این را اول با خودم و بعد با تک‌تک شما شرط می‌بندم، اگر مسافر من مواد هم نمی‌کشید؛ بازهم حال من تا قبل از اینکه در کنگره آموزش بگیرم، بد بود.

مسافرانمان را نقاب خودمان نکنیم. هفته گذشته خانم آذر حرف قشنگی زدند. خیلی از ما همسفران، مسافرانمان را نقاب خودمان کرده‌ایم و نمی‌خواهیم سفر کنیم، درست تفکر کنیم و درست حرکت کنیم. وادی دوم بسیار زیبا به من می‌گوید که چرا ناامیدی؟ چرا فکر می‌کنی مشکل فقط برای توست؟ خداوند به هر کس قدر ظرفیتش یک مسئله و چالش داده است. مطمئن باش می‌توانی آن مشکل را حل کنی که آن را به شما داده است؛ چون ظرفت را دیده، شما خودت ظرفت را نمی‌بینی.

این وادی بسیار زیبا به ما می‌آموزد که انسان تاریکی‌ها را برای پی‌بردن به عظمت روشنایی‌ها تجربه می‌کند. اکنون سفر دومی‌ها کاملاً حس می‌کنند، ما همسرانمان رو روی چشمانمان می‌گذاریم؛ البته اگر ما آن روزها را نمی‌دیدیم که مصرف‌کننده بودند و توهم می‌زدند، الان قدر نمی‌دانستیم. از اینکه تک‌تک شما را روی این صندلی‌ها می‌بینم، خدا را شکر می‌کنم؛ زیرا امروز یک همسفر به من گفت که مسافرم نمی‌گذارد بیایم. همه ما که اکنون روی این صندلی‌ها نشسته‌ایم باید خدا را شکر کنیم؛ حتی اگر مسافرمان دارد گریز می‌زند، تحمل کنیم، این دوران هم می‌گذرد. خدا را شکر کنید که اجازه می‌دهد بیایید روی این صندلی‌ها بنشینید، آموزش بگیرید و حالتان خوب بشود. به مسافرانتان کمک کنید تا آن‌ها هم از تاریکی‌ها بیرون بیایند.

آخرین سخن وادی را خیلی دوست دارم که خداوند می‌گوید: من نیروهایم را به کمکت می‌فرستم، فقط به یک شرط؛ دوری از ضدارزش‌ها و رفتن به‌طرف ارزش‌ها.  هر کسی باید این شرط را برای خودش عملی کند، اگر همین یک کار را انجام بدهید، در صراط مستقیم قرار می‌گیرید.

یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غم‌دیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور

مرزبانان کشیک: همسفر مرضیه و مسافر محمدسام
عکاس: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
تایپ: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم) و همسفر مونا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر زرین رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .