English Version
This Site Is Available In English

امیدواری نوعی ساختار است

امیدواری نوعی ساختار است

هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. وادی دوم به انسان امید می‌دهد؛ اما برای ورود به وادی دوم باید وادی اول را اجرایی کنیم که با تفکر ساختارها آغاز می‌شود و امیدواری هم نوعی ساختار است. در عنوان وادی دوم می‌گوید: هیچ موجودی، وقتی صحبت از موجود می‌شود یعنی گیاهان، جانوران، حشرات و هرچه که خلق شده با تفکر خلق شده و قرار است که در هستی کاری انجام دهند؛ اما تفاوت بین گیاهان، جانوران و حشرات با انسان‌ها در قوه اختیار آن‌ها است چرا که انسان دارای اختیار است و می‌تواند با تفکر مسیر خود را تغییر دهد.

هر یک از ما انسان‌‌ها قرار است کاری را انجام دهیم؛ اما راه خود را به دلایل مختلف گم کرده بودیم و در مسیر تاریکی‌ها و ضدارزش‌ها قرار گرفته و به جایی رسیده بودیم که به نوعی یک مصرف‌کننده بی‌مصرف شده و در اوج ناامیدی قرار گرفته بودیم و همیشه با خود می‌گفتیم که من به هیچ دردی نمی‌خورم و کاری از دست من ساخته نیست و حالا که می‌خواهم چند صباحی را زندگی کنم پس هر کاری که دوست دارم را می‌توانم انجام دهم. همان طور که در کتاب ادموند و هلیا در پرده دوازدهم می‌گوید: به جایی رسیده‌‌ بودیم که علاوه بر این‌که خودمان در مرداب تاریکی‌ها قرار گرفته بودیم اطرافیان و خانواده را هم با خود به مرداب کشیده بودیم. آن‌جا که می‌گوید: آرام جانم، من ترنم آواز را از دورهای ناپیدا شنیدم من همسر خوبی برای تو نبودم و نتوانستم تو را خوشبخت کنم و هلیا در جواب گفت: نه عزیزم من نتوانستم زندگی خوب و راحتی را برای تو فراهم کنم، آن‌جا بود که جرقه‌ای در ذهن انسان خورد و نور امیدی در دلش روشن شد که قرار بود کاری انجام بدهد و آن کار خلق و تولید بود که خداوند گفت: من می‌دانم آنچه را که تو نمی‌دانی.

سوالی پیش می‌آید که چرا خداوند با اینکه می‌دانست انسان فساد و خونریزی خواهد کرد چرا او را خلق کرد، می‌توانست او را خلق نکند در جواب باید بگویم فقط یک جواب داشت فقط و فقط تولید، قرار بود که انسان تولید‌کننده خوبی، محبت، مهر و عشق باشد از همان جایی که احساس پشیمانی کرد وارد مرحله دانایی شد؛ اما اگر قرار است تولیدی را انجام دهد از وادی دوم شروع می‌شود که قرار است هر کدام از ما در هستی نقشی را ایفا کنیم و گوشه‌ای از کار را بگیریم حالا به عنوان پدر، مادر، همسر، معلم، فرزند و کارمند.

مثالی می‌زنم که شاید شنیده باشید مثال صفر و یک، صفر عددی است که به خودی خود ارزشی ندارد و به تنهایی بی‌ارزش است و اگر ده تا صفر کنار هم قرار بگیرد باز هم بی‌ارزش است. روزی صفر دچار ناامیدی شده بود که من به هیچ دردی نمی‌خورم و هیچ کاری از من ساخته نیست و در راه عدد یک را‌‌ می‌بیند و ابراز عجز، ناامیدی و ناتوانی می‌کند و عدد یک می‌گوید: من را ببین اگر در کنار من قرار بگیری می‌شویم ده پس اینکه می‌گویی به هیچ دردی نمی‌خوری اشتباه است و باید عدد یک درون خودت را پیدا کنی.

در این‌جا از قدرت و توانایی‌های درون سخن می‌گوید، زمانی‌که عدد یک را پیدا کردی مطمئن باش که به دنبال عدد دو هم می‌گردی و در ادامه راه، تلاش می‌کنی که عددهای دیگر را هم پیدا کنی تا به عدد صد برسی پس نتیجه می‌گیریم برای رسیدن به عدد صد و پیدا کردن قدرت درون و توانایی خود باید از قدم اول شروع کنیم و تلاش کنیم تا در هر کاری صد خود را به کار بگیریم. ترس و ناامیدی از اضلاع مثلث جهالت هستند که برای رد شدن از این‌ها باید با تفکر عمل کرده و از ترس و ناامیدی عبور کنیم و انسان‌هایی باشیم که خودمان بلند شویم نه اینکه منتظر باشیم بقیه ما را بلند کنند در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه، سفید است.

نویسنده: همسفر نجمه (عضو لژیون سردار)
عکاس خبری: همسفر مریم (عضو لژیون سردار)
ویراستاری و ارسال: همسفر گلناز (عضو لژیون سردار)
همسفران نمایندگی کاشمر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .