English Version
This Site Is Available In English

وادی‌ها کلید خوشبختی ماست

وادی‌ها کلید خوشبختی ماست

پنجمین جلسه از دوره پنجم لژیون سردار نمایندگی نیما یوشیج بهشهر با نگهبانی همسفر هاله، دبیری همسفر صغری و استادی همسفر مریم با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر هستم و سپاسگزار مهندس و خانواده محترمشان هستم که در مسیر آموزش قرار گرفتم. از همسفر هاله‌ نگهبان لژیون سردار سپاسگزارم که این خدمت را در اختیار من گذاشتند که تا در جمع شما خوبان آموزش بگیرم از راهنما ارزشمندم خانم فرشته عزیز سپاسگزارم حال خوش و آرامش امروزم را مدیون آموزش‌های ایشان و کنگره هستم و همینطور از مرزبانان ایجنت و تمام خدمتگزار شعبه تقدیر و تشکر می‌کنم.
دستور جلسه امروز وادی دوم و تاثیر آن روی من است. وادی دوم در حقیقت اگر بخواهیم به دو قسمت تقسیم کنیم قسمت اولش هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد تمامی مخلوقاتی که خداوند خلق کرده، تمامی موجودات از ریزترین تا درشت‌ترین آن‌ها گیاهان، جانوران، جمادات، نباتات، گازها و حتی در حقیقت مایعات یعنی آب‌ها همه این‌ها در این دنیا نقش و عملکرد خاصی دارند و هدفی را دنبال می‌کنند. نمی‌توانیم بگوییم خداوند موجودی را ضرورت داشته آفرید، موجود دیگری اصلاً ضروری نبوده و بیهوده خلق کرد، می‌توانیم این ادعا را داشته باشیم که تمامی موجودات هر کدام برای هدفی به وجود آمده‌اند، داستان حضرت موسی و کرم را همه شنیدیم من امروز برای شما داستان موش و مار را می‌گویم که در روایت‌های تاریخی آمده که همه مردم کرمان آن مارها را به قتل می‌رساندند و بعد از کشتن مارها تعداد موش‌ها و جوندگان روزبه‌روز تعدادشان زیاد می‌شود و در اثر زیاد شدن تعداد موش‌ها بیماری طاعون شهر کرمان را فرا می‌گیرد؛ وقتی بیماری در کرمان شیوع پیدا می‌کند تعداد زیادی از مردم کرمان در اثر بیماری طاعون جان خود را از دست می‌دهند، خب این نشان می‌دهد که من انسان آمدم سیستم اکولوژیک را برهم زدم، تعادل طبیعی طبیعت را دست زدم و باعث شدم حتی خطراتی را به خودم برگردانم مشکلاتی را برای خودم به وجود آورم؛ پس خداوند هیچ موجودی را از ریزترین تا درشت‌ترین که ما در نظر بگیریم هیچ کدامشان را بیهوده خلق نکرد.
 
اما بخش دوم این دستور جلسه که هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم خوب این‌جا دقیقاً انسان را مورد هدف قرار داد. من انسان که خداوند مرا اشرف مخلوقات آفریده و چون اشرف مخلوقات هستم و از طرفی خداوند برای هر یک از ماها نسخه متفاوتی پیچیده مثل هر دکتری که برای هر مریضی نسخه‌ای می‌پیچد بسته به نوع بیماری‌اش نسخه متفاوت دارد، من انسان هم با توجه به توانایی‌ها، استعدادها، قابلیت‌ها را خداوند متفاوت در نظر گرفت و شما نمی‌توانید دو تا انسان را پیدا کنید که عین هم باشند، تمام دنیا را بگردین نمی‌توانید دو تا انسان که عین استعدادها و توانایی‌ها، قابلیت‌های مثل هم داشته باشند را پیدا کنید، هرگز نمی‌توانید. همانطور که خداوند یکی هست در این دنیا ما هم یکی هستیم منحصر به فرد هستیم و تنها آفریده شدیم به هر یک از ما استعدادها و توانایی‌های متفاوت داد. دلیل این ادعا من این است که اثر انگشتان ما متفاوت است؛ پس نشان می‌دهد که خدا ما را با استعداد و توانایی‌های متفاوت آفریده و باید برای هدفی که خداوند در نظر گرفته قدم برداریم؛ اما من انسان چه کار می‌کنم؟ آیا در مسیر درست قدم برمی‌دارم؟ پیش آمده که ما انسان‌ها در مسیر بیراهه رفتیم و مسیر تاریکی را در پیش گرفتیم و باعث شد که گمراه شویم؛ البته خیلی از ماها ندانسته این کار را می‌کنیم و به بیراهه می‌رویم و جهت‌ها را سال‌ها گم می‌کنیم همه ماها قبل از این‌که به کنگره بیاییم چه حال و روزی داشتیم؟ چطور بودیم؟ آیا حالمان خوش بود؟ من احساس پوچی می‌کردیم فکر می‌کردیم این دنیا بیهوده است زندگی ما اصلاً هدفی ندارد، مسافران ما چه جوری بودند، ما چه جوری بودیم مسافران ما با مصرف آنتی‌ایکس‌های مختلف به خودشان و اطرافیانشان آسیب زدند و من همسفر با افکار منفی، تجسس کردن در کار مسافر، قضاوت کردن مسافر و با غیبت، دروغ، تهمت و خیلی از موارد ضدارزشی باعث شدند تا به دیگران آسیب بزنم و در دنیای تاریکی خودم غرق شوم ولی باید خدا را شاکر باشم که مسیر کنگره و راه روشنایی برای ما باز شد و آمدیم کنگره نور و روشنایی را پیدا کردیم. در وادی اول فهمیدیم باید روی تفکرات‌ خودمان کار کنیم و آن را بیدار کنیم؛ وقتی تفکرات ما‌ بیدار‌ شد دیدگاه و نظرات‌ ما نسبت به اعتیاد، معتاد و خیلی از موارد تغییر خواهد کرد. قبل از آن چطور بودیم‌ و چگونه در مورد اعتیاد و معتاد فکر می‌کردیم؟ وقتی وارد وادی دوم شدیم، فهمیدیم که خداوند برای ما هدفی دارد و برای ما رسالتی قرار داد و من انسان باید دنبال آن هدف و رسالت باشم. مسافرها آمدند سفرشان را آغاز کردند و توانستند تغییراتی در خودشان ایجاد کنند، فهمیدن زندگی‌ هیچ و بیهوده نیست و یاس و نا‌امیدی را از خودشان دور کردند و من همسفر خودم را اصلاح کردم تغییراتی در خودم ایجاد کردم.
 
همه این وادی‌ها کلید خوشبختی ما هستند‌ به شرطی که کاربردی کنیم و در مسیر درست قدم برداریم. وادی‌ها باعث می‌شوند تا ما آرامش پیداکنیم در قبال کار خودمان احساس مسئولیت داشته باشیم و اگر مسافرم در قبال اعتیادش احساس مسئولیت نمی‌کرد آیا می‌توانست سفرش درست انجام بدهد؟ می‌توانست به حال‌خوش و رهایی برسد؟ نه نمی‌توانست. من همسفر هم همین‌طور ما وقتی وارد کنگره شدیم، فهمیدیم باید در قبال کارها و ظیفه‌ای که داریم احساس مسئولیت داشته باشیم و وظیفه خودمان را درست انجام بدهیم در صراط‌مستقیم قدم برداریم در این صورت به آرامش می‌رسیم. در هر مقامی باشیم می‌خواهد پزشک، معلم، راهنما یا رهجو باشد، فرقی نمی‌کند همه ما نیازمندیم که در مسیر درست باشیم برای رسیدن به آرامش باید در راه صراط مستقیم قدم برداریم اگر می‌خواهیم پوچ و بیهوده بودن را از خودمان دور کنیم. این دستور جلسه برای من تلنگر بود که من را به خودم بیاورد و بفهمم اعتیاد چیست؟ مصرف کننده کیست؟ چه‌طوری می‌توانیم با این افراد رفتار کنیم؟ چه‌طوری می‌توانیم زندگی‌ خودمان را نجات بدهیم؟ 
برای رسیدن به آرامش ؛ باید در قبال کارم که به‌عنوان همسر، مادر یا در هر جایگاهی هستم احساس مسئولیت کنم و وظیفه‌ام را درست انجام بدهم و از ضدارزش‌ها و مسائل منفی دور باشم‌؛ شاید یکدفعه نتوانم ولی ذره ذره می‌توانم درخودم تغییر انجام کنم و من این کار را کردم ؛ توانستم آرام‌آرام تغییر کنم و وادی‌ها را در خودم کاربردی کنم. تمامی موجودات را بشناسم و به آن‌ها احترام بگذارم و به فلسفه وجودی خودم احترام بگذارم و برای خودم ارزش قائل باشم و خودم را دوست داشته باشم، دیگران و بقیه موجودات را دوست داشته باشم؛ چون همه آفریده خدا هستند. نمی‌توانم بگویم فلان موجود ضرروی بوده خدا خلق کرد یا آن موجود اصلاً ضرروری نبود، چرا خدا افرید؟ ما نمی‌توانیم در مورد موجودات چنین قضاوتی کنیم چون ما نمی‌دانیم هدف خداوند از خلقت آن چی بود. من با ورود به کنگره راه روشنایی و کلیدهای خوشبختی را پیدا کردم و فهمیدم این تغییرات را در خودم اجرایی کنم، فهمیدم باید به دیگران کمک کنم و این‌طور نیست که فقط به فکر خودم و خانواده‌ام باشم. من در قبال دیگران مسئول هستم و ظیفه دارم که به‌عنوان یک انسان اگر می‌خوام به مقام انسانیت و کمال برسم باید به دیگر انسان‌ها برای رسیدن به رهایی و حال‌خوش کمک کنم. ما چطور می‌توانیم کمک کنیم؟ مادی یا معنوی. مادی؛ خیلی از ماها عضو لژیون‌سردار شدیم و با کمک مادی توانستیم به خیلی از افراد کمک کنیم. بعضی توانایی‌شان بیشتر است، دنور یا پهلوان شوند و کمک کنند به دیگران تا به حال خوش و رهایی برسند. معنوی؛ خیلی از ما با خدمت‌کردن اگر مالی نمی‌توانیم، معنوی که می‌توانیم خدمت کنیم وجایگاههای مختلف را تجربه کنیم و سعی کنیم دیگران را به آرامش و حال‌خوشی را که ما تجربه کردیم، برسانیم.
 
نویسندگان: همسفر هدی‌سادات رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم) همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر فاطمه ( نگهبان سایت)
ارسال: همسفر عطیه (دبیر سایت)
نمایندگی همسفران نیما‌یوشیج بهشهر

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .