دهمین جلسه از دوره هشتاد و هفتم کارگاههای آموزش عمومی کنگره60 ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شادآباد به استادی مسافر حسن و نگهبانی مسافر علیاصغر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه ( وادی دوم و تأثیر آن روی من ) در روز شنبه 6 اردیبهشتماه 1404 ساعت 16:30 آغاز به کار نمود
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر
در ابتدا خداوند را شاکرم که یکبار دیگر این جایگاه نصیبم شد تا خدمت کنم. از گروه مرزبانی و ایجنت شعبه هم تشکر میکنم.
قسمت اول دستور جلسه وادی دوم است. هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر به هیچ فکر کنیم. باید بگویم آن دسته از عزیزانی که سفر اول را شروع کردهاند، در وادی اول با تفکر ساختارها آغاز میگردد. وقتی یک مصرفکننده وارد کنگره میشود با وادی اول مواجه میشود یاد میگیرد که تفکر کردن یعنی چه؟ و چگونه باید تفکر کند؟ و شروع به فکر کردن میکند و در سفر مقداری در فکر فرو میرود و میفهمد که چه اتفاقی برایش افتاده است و به خود و تخریبهایی که ایجاد کرده فکر میکند. تخریب در اجتماع و خانواده و در تاریکی که در آن قرارگرفته و باعث این اتفاقها شده است. طبیعتاً با حجم مشکلاتی رودررو میشود و با موضوع بزرگی به نام ناامیدی روبرو میشود. ناامیدی یکی از ابزارهای قدرتمند نیروهای منفی میباشد آقای خدامی عزیز میگویند یک فرمانده جنگی بهترین لذت را میبرد وقتی میبیند که حریفش تسلیم و ناامید میشود. اقدام به حمله نمیکند. یک سفر اولی در وادی اول به تمام اتفاقاتی که برایش افتاده فکر میکند و ناامید میشود و دچار یاس میشود و این ابزار بسیار خطرناکی است. در این وادی اشاره میشود که ما وارد یک جنگ نرم میشویم البته این سفر، به نظر یک سفر اولی طولانی و سخت میباشد ولی پیام این وادی این است که ما باید امیدوار باشیم. سفر اولیها بایستی حضور دائم در جلسات داشته باشند، سی دی بنویسند و فرمانبردار راهنما باشند تا بتوانند شیطان را خلع سلاح کنند و از ناامیدی خلاص شوند.
قسمت دوم جلسه پنجمین سال رهایی آقا شعبان میباشد، این تولد را در رأس به جناب مهندس تبریک میگویم به آقا ایرج و آقا سعید آبیار راهنماهای سفر اول ایشان تبریک میگویم همچنین به خود شعبان و همسفرش همچنین راهنمای همسفر ایشان و دختر عزیزشان تبریک عرض میکنم. البته تمام زحمات شعبان عزیز را در سفر اول آقا ایرج متحمل شدند. شش سال پیش آقا شعبان را من برای تعیین کلینیک به آکادمی بردم آقا شعبان سالها بود که جهت را گمکرده بود و ناامید و افسرده شده بود ولی سفر مجددش را بسیار جدی و محکم شروع نمود و وقتیکه آقا ایرج عزیز لژیون را تحویل دادند و رفتند افتخار راهنمایی لژیون ۲۱ به من رسید و در خدمت آقا شعبان بودم. ایشان خدمتگزار خوبی در کنگره هستند در اوتی خدمت کردند یک سال مبصر کلینیک بودند الآن هم خزانهدار لژیون سردار هستند به نظر من بهترین اتفاقها برای شعبان در لژیون سردار افتاده است؛ و در آزمون گذشته هم موفق شد که راهنمای تازه واردین قبول شوند. انشالله بهزودی شال تازه واردین را دریافت میکند و خدمتش را در این قسمت آغاز میکند امیدوارم که بتواند جایگاههای بالاتری را تجربه کند و آموزشهایی را که فراگرفته است کاربردی کند. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
.jpg)
سلام دوستان من شعبان هستم یک مسافر
قبل از هر چیز تشکر میکنم از همه شما عزیزان برای اینکه تشویق کردید، تعریف کردید و انرژی گذاشتید امیدوارم که بتوانم در تولدهای شما جبران کنم. قبل از هر چیز من سپاسگزار و قدردان و دستبوس تمام کسانی هستم که در این مسیر چراغ راه شدن و مسیر را روشن کردن تا من بتوانم در این مسیر به این حال خوب برسم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان خیلی تشکر میکنم که همچنین بستری را فراهم کردند که من به اینجا برسم و بتوانم از تاریکی دربیام و حرکت کنم به سمت روشنایی. تشکر میکنم از آقا محمود خلج امیدوارم هر جا که هستند خدا پشتوپناهشان باشد ایشان راهنمای سفر اول من بودن که خیلی به من کمک کردن. آقا سعید آبیار که امروز در خدمتشان هستیم خیلی ازشون ممنونم. من چون برگشتخورده بودم خیلی ناامید بودم که همهچیز دیگر تمام شد و من واقعاً نمیتوانم به رهایی برسم. میخواهم یک پیامی برای سفر اولیها باشد من با مصرف شیره او مدم وارد کنگره شدم ولی چون قوانین رو رعایت نکردم اینجا مصرف شیشه و هروئین هم اومد جز مصرفهایم. خیلی دوران سختی بود هروئین و شیشه عین نکبت بود تو زندگی من، نمیخواهم خیلی گذشته رو شخم بزنم ولی میخواهم پیامی باشد برای سفر اولیهایی که تازه اومدن کنگره. خوب قوانین رو رعایت نکردم او مدم اینجا چند تا دوست پیدا کردم و بهواسطه همان دوستان هروئین را دیدیم، شیشه را دیدیم، خیلی روزای سختی بود همسفرو دخترم که خیلی کوچک بود خیلی اذیت کردم و پسرم قد میکشید و من اصلاً متوجه نمیشدم، خیلی روزای سختی را گذراندیم ولی خدا را شکر اومدیم کنگره و چون کنگره پایه کارش بر مبنای محبت و عشق است ما را با روی باز پذیرفتند خداوند به آقا سعید خیر بدهد یک روزآمد و گفت که من میخواهم اعلام کنم توی شعبه که تو برگشت خوردی. من اولش خیلی ناراحت شدم ولی بعد دیدم که به نفع خودم بوده اومدم وارد لژیون ۲۱ لژیون آقا ایرج شدم. می گن توی زندگی خدا همیشه یک سری انسانهای خوب را سر راه آدم قرار میدهد آقای ایرج که خودش گل سرسبدِ و وارد لژیون ۲۱ شدم. آقا ایرج را خیلی اذیت کردم ولی صبوری کرد با من خیلی به من آموزش داد خیلی از جلسات برجکم را میزد و آن برجکا تکانم داد و منو به خودم آورد که بابا کجای کاری؟ شاید یه روزی دیگر این صندلی نباشد حالا ایشالا که کنگره جهانی می شه ولی واقعاً اگر یه روزی این صندلی نباشد میخواهی چیکار کنی؟ بعدش خب من همسفرم راهنما بود میآمد اینجا پا به پای من میآمد و آقای ایرج چکش زد و ما رو به اون شکلی که کنگره میخواست بالاخره درآورد و خودم و خانواده همیشه دعاگویش هستیم و در ادامه هم که لژیون رو تحویل دادن او مدم خدمت آقای اسدی و آموزش شروع شد
من کنگره را خیلی دوست داشتم چون انرژی آن بالا است و هرکسی که وارد کنگره میشود اگر صد خود را نیاورد حداقل ۸۰ درصد با خودش انرژی میآورد. من فقط میامدم و میرفتم یک روز آقای اسدی برجک مرا زد و گفت باید خدمت کنی سی دی بنویسی و امتحان بدهی من برای خزانهداری لژیون سردار انتخاب شدم و شروع به خدمت کردم و همین لژیون سردار سکوی پرتاب من شد لژیون سردار شمارا وارد یک بازی بزرگ میکند. سردار به من خیلی کمک کرد که در مسیر ماندگار شوم. از آقای ایرج و آقا سعید همچنین همسفرم خیلی تشکر میکنم از راهنمای همسفرم خیلی تشکر میکنم که همراه او بودند از آیسان دختر گلم خیلی تشکر میکنم که پای ثابت جمعهها در پارک است از آقای اسدی آقای مهدی حیدری راهنمای سیگارم خیلی تشکر میکنم همچنین از ایجنت و گروه مرزبانی شعبه شادآباد به خاطر برگزاری این جشن تشکر میکنم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما ممنون و سپاسگزارم.
.jpg)
سلام دوستان آزاده هستم یک همسفر
خدا را شکر میکنم که امروز بهواسطه تولد این دو عزیز به شعبه شادآباد که شعبه مادری هم میتوانم به آن بگویم آمدم تا آموزش بگیرم و بتوانم به شما عزیزان خدمت کنم به حسن آقا تبریک میگم بابت رهایی آقا شعبان همچنین به آقا شعبان و لیلای عزیزم خیلی تبریک میگویم به آقای ورمزیار راهنمای سفر اول ایشان خیلی تبریک میگویم به آقا سعید آبیار هم تبریک میگویم. خواستم تجربه خودم را از وادی دوم بگویم اگر در مورد تجربه خودم راجع به وادی دوم بخواهم بگویم همه ما بهنوعی دچار چالشها و مشکلاتی هستیم و من فکر میکردم که چالشها بیرونی است. همیشه تمرکزم روی دستاوردهای بیرونی بود و الان مدتی هست که خیلی درونی شده است. ما باید ببینیم که این چالشها و مشکلات برای ما چه دستاوردی دارد.
در مورد لیلای عزیز؛ روزی که ایشان به لژیون آمد فکر نمیکردم که بماند. آقا شعبان برگشت خورد و لیلای عزیز هم سوگوار عزیزانش بود ولی ایشان در ظاهر چیزی را بروز نمیدادند و اهل شکایت کردن نبودند؛ خدا را شکر در ادامه راهنما شدند و خدمتهای زیادی منجمله در وبلاگ و سایر قسمتها داشتند. دوره راهنماییشان را با موفقیت طی کردند و سه تا از بچههایش شال نارنجی دریافت کردهاند.
الآن مدتی هست که دستیار اسیستنت مالی ساختمان ققنوس کنار خانم صبا هستند. خبر خوش اینکه در حال ادامه تحصیل هستند و مطمئناً میدانم که تعادل را در زندگی برقرار میکند وزندگیاش را به بهترین شکلی جلو میبرد.
خدمت کردن ما را به کنگره وصل میکند و نباید اتمام شدن خدمت باعث منفک شدن ما بشود و باید اصرار کنیم که بمانیم. به آیسان عزیز تبریک میگویم وقتیکه به کنگره آمد یک سال و نیمش بود و الآن برای خودش خانمی شده و امیدوارم که این خانواده در همه مراحل زندگی موفق باشند. ممنون
سلام دوستان شعبان هستم یک مسافر آخرین آنتیایکس مصرفی هروئین شیشه ۱۲ ماه و ۱۴ روز سفر کردم به روش دی اس تی با شربت اوتی ورزش در کنگره والیبال رهایی ۵ سال و دو ماه و ۱۰ روز سفر سیگار داشتم به راهنمایی آقای مهدی رحیمی رهایی از سیگار ۸ سال و شش ماه
.jpg)
خداوندا دریا و آسمان و دشت، پوشیده از رقصندههای آسمانی است و روح ناآرام ما، خواستار رهاییست؛
نه از خلاصی، بلکه دیدار معشوق است.
خداوندا تنها تو را میستایم و تنها تو را ستایش میکنم، برای انجام این عمل عظیم شکر شکر شکر
سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر
خدا را شکر میکنم بابت یک حضور دیگر در کنگره ۶۰ و این جایگاه و از آقای مهندس و خانواده ایشان بابت ایجاد این بستر تشکر میکنم. این تولد را به آقای مهندس و اعضای شعبه شادآباد و همچنین به آقای ایرج و آقا سعید راهنماهای اول مسافرم و آقای حسن راهنمای سفر دوم مسافرم که خیلی زحمت برای مسافرم کشیدند، تبریک میگویم و امیدوارم که برکات این تولد به زندگی ایشان برگردد.
از خانم آزاده تشکر میکنم که در کنارم بودند و قبول زحمت کردند. از دخترم و پسرم تشکر میکنم و به مسافرم تبریک میگویم که امروز آزادمردش را امروز جشن میگیریم و توانست با تلاشش شال سبز راهنمایی را دریافت کند. دستور جلسه امروز که وادی دوم هست با تولد ما رقم خورد و باید ببینم که من نسبت به سال گذشته چه تغییراتی کردهام.
وقتی خداوند انسان را آفرید در یک دوراهی قرارداد و آن روشنایی و تاریکیها بود. روزگاری بود که مسافرم وارد مصرف مواد مخدر و من دچار افکار و اندیشههای تاریک بودم و عدم داشتن آگاهی و دانایی باعث شده بود که به پوچی برسیم و بسوزیم و بسازیم.
خدا را شکر که سر راه ما کنگره قرار گرفت و وادی دوم به ما گفت که ناامید نباش زیرا هیچ مخلوقی بیهوده پا به عرصه حیات نگذاشته است. به ما گفت که امید داشته باش و حرکت کن و نترس و شجاع باش تا بتوانی از گذرگاههای سخت عبور کنی تا در ادامه بتوانی به فردی کارآزموده تبدیل شوی. این مسیر، مسیر الهی و درستی است و اگر در این مسیر قرار بگیرم و تسلیم امر راهنما و ارزشها باشم حتماً از گذرگاه اعتیاد و گذرگاههای دیگر عبور خواهم کرد.
با تغییر مواد مصرفی مسافرم، اگرچه سه سال بود ولی تخریب بالایی داشت و این سه سال باعث شد که من در این مدت تاریکیها را دیدم و سختیها را باپوست و استخوانم حس میکردم تا منیتم خرد شود.
الآن که روی حسهایم کار میکنم و به آن روزها فکر میکنم میبینم که دست حمایتگر خداوند همیشه همراهم بوده و کمکم میکرده، چون در زمان تاریکیها حسها همبسته میباشد و وقتی انسان از تاریکیها خارج میشود و حسهایش باز میشود میتواند آن نیروی حمایتگر و خاص خداوند را ببیند.
خدا را شکر میکنم بابت وجود آقای مهندس و کنگره ۶۰ و این آموزشها و راهنماییها که ما بتوانیم به حال خوش و رهایی برسیم. در انتها از ایجنت محترم آقای رضوانی و گروه مرزبانی قسمت مسافران و همسفران و همه شما عزیزان تشکر و تقدیر میکنم.
سلام دوستان آیسان هستم همسفر
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این مکان را برای ما تهیه کردند که مصرفکنندگان اینجا بیایند و درمان شوند.
از آقای ایرج ورمزیار واقای حسن اسدی تشکر میکنم که به پدرم کمک کردند تا به رهایی برسند از راهنمای مادرم خانم آزاده تشکر میکنم که همراه مادرم بودند.
برای این تولد به پدر و مادرم تبریک میگویمۀ، ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
- تعداد بازدید از این مطلب :
251