جلسه هشتم از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دنا شهرضا با استادی همسفر مهناز، نگهبانی همسفر بهاره و دبیری همسفر خدیجه با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کار کرد.
.jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که برای اولینبار در جایگاه استادی قرار گرفتهام. از نگهبان، ایجنت، لژیون مرزبانی و راهنمای خودم خانم اعظم تشکر میکنم که این خدمت را به من واگذار کردند تا آموزش بگیرم.
امروز میخواهیم در مورد موضوعی صحبت کنیم که گریبانگیر بسیاری از ما در زندگی میشود؛ ناامیدی، احساسی که میتواند مانند باری بزرگ بر دوشمان سنگینی کند و ما را از حرکت و پیشرفت باز دارد؛ اما سوال اینجاست که ناامیدی چگونه در ما شکل میگیرد و چطور میتوانیم با آن مقابله کنیم؟
ناامیدی زمانی در ما ریشه میدواند که با تمام وجود، خواهان چیزی هستیم؛ اما هرچه تلاش میکنیم، به آن نمیرسیم، احساس میکنیم تمام درها به رویمان بسته شده و دیگر امیدی به آینده نیست. این احساس، مانند یک چاه تاریک است که ما را به قعر خود میکشاند. در این چاه، نفس کشیدن سخت میشود و انگیزهای برای حرکت باقی نمیماند.
وقتی ناامید میشویم، احساساتمان کور میشوند، دیگر از هیچچیز لذت نمیبریم و تمایلی به انجام هیچ کاری نداریم؛ گویی لایهای ضخیم بر روی سیستم احساساتمان کشیده شده و حسهایمان بسته شدهاند، اینجاست که ناامیدی میتواند به افسردگی و احساس پوچی منجر شود و حتی افکار خطرناکی به ذهنمان خطور کند.
ناامیدی یکی از اضلاع مثلث جهالت است، مثلثی که منیت، ترس و ناامیدی را در خود جای داده و تمام احساسات منفی ما بر پایه یکی از این سه ضلع استوار است.
وادی دوم؛ امید را دوباره در ما زنده میکند و خبر خوب این است که راهی برای رهایی از این چاه تاریک وجود دارد و باید بدانیم؛ هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش، فکر نمیکند.
به این داستان توجه کنید: در دل جنگل، حیوانات مختلفی زندگی میکردند. هر کدام به فکر خودشان بودند؛ اما انسان، تنها موجودی بود که وقتی به یک درخت خشک نگاه میکرد، از خود میپرسید: «چرا این درخت خشک شد؟ تقصیر من نبود؟»
انسان، تنها موجودی است که میتواند خودش را زیر سوال ببرد، به کارهایش فکر کند و از خودش بپرسد: «من که هستم؟ چرا اینطور شدم؟ آیا میتوانم تغییر کنم؟»
این یعنی قدرت تفکر نسبت به خود؛ حتی اگر همه بگویند تو هیچچیزی نمیشوی، اگر خودت باور داشته باشی که میتوانی تغییر کنی، هیچکس جلودارت نیست.
وادی دوم به ما میگوید: تو مهمی. نه چون بقیه میگویند؛ چون خودت وجود داری؛ چون تو هستی که میتوانی خودت را از قعر تاریکی بالا بیاوری.
باید از سنگها پله بسازیم، به این جمله فکر کنید: «سنگ در بیابان بیارزش است؛ ولی اگر آن سنگ را پله کنی، باعث ترقی میشود.»
زندگی ما پر از سنگ است، سنگهایی به نام اشتباهات، شکستها و ناامیدیها؛ اما نباید از این سنگها هراس داشته باشیم؛ بلکه باید از آنها به عنوان پلهای برای صعود استفاده کنیم. هر اشتباه، فرصتی است برای یادگیری و رشد و هر شکست، تجربهای است که ما را قویتر میکند.
هیچکدام از ما به جهت بیهودگی قدم به حیات ننهادهایم. هرکدام از ما، نقشی منحصربهفرد در این هستی داریم. وادی دوم به ما میگوید: «هیچ مخلوقی در این جهان به جهت بیهودگی خلق نشده است. همه و همه، دارای نقش و عملکرد خاص خودشان هستند.»
پس ناامیدی را کنار بگذاریم، به خودمان ایمان داشته باشیم و از سنگهای زندگی، پلهای برای رسیدن به قلههای موفقیت بسازیم. به یاد داشته باشیم که هر یک از ما، نسخهای بینظیر از قدرتها و تواناییهایی هستیم که خداوند به ما عطا کرده است.
.jpeg)
تایپیست: همسفر فهیمه و همسفر آمنه رهجوهای راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
عکاس: همسفر مرضیه رهجو راهنما همسفر اکرم (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا
- تعداد بازدید از این مطلب :
194