رهایی یک شعر فاخر

جلسه دوم از دور سی وهفتم از سری کارگاه های اموزشی خصوصی کنگره60 نمایندگی شمس روزهای دوشنبه، به استادی راهنمای محترم مسافر کیوان، نگهبانی مسافر وحید، دبیری مسافر پیمان با دستور جلسه وادی دوم و تأثیر آن روی من در تاریخ 8 اردیبهشت 1404رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
ابتدا خدا را شاکرم که امروز این جایگاه را تجربه می‌کنم و می‌توانم خدمت کنم، دستور جلسه این هفته وادی دوم و تاثیر آن روی من می‌باشد، گاهی یک وادی را می‌خوانیم و همانند یک متن ادبی زیبا یا یک شعر فاخر حال ما را خوب می‌کند اما  این متن ادبی زیبا یا این شعر زیبا چه تأثیری بر روی من دارد و چه تأثیری بر زندگی من دارد؟ این است که مهم خواهد بود، به یاد دارم زمانی را که در دنیای اعتیاد و تاریکی ها بودم، خاطرم هست در اوج تنهایی بودم و همه چیز ارزش خود را برایم از دست داده بود، به تازگی به تهران آمده بودم و واقعا تنها بودم و در چرخه باطل مصرف مواد گیر کرده بودم و حتی نمی‌توانستم از خانه بیرون بروم همیشه در انباری خانه در حال مصرف مواد بودم. شرایطم بسیارسخت و غیر قابل تحمل شده بود که خدا را شکر با کنگره آشنا شدم، من به دنبال پیدا کردن راه درمان بودم که راه‌های مختلفی را امتحان کردم ولی پاسخگو نبودند، با این حال و احوال وارد کنگره شدم ولی همه چیز تغییر کرد چون من واقعا تشنه رهایی بودم و با تمام وجود رهایی را می‌خواستم. متوجه شدم تنها راه نجات من کنگره است و تمام سعی و تلاش خود را کردم و ایمان داشتم به کنگره و این ایمان هر روزی که می‌گذشت قوی تر می‌شد. همین ایمان قوی و خواسته رهایی باعث می‌شد تا من از پله کم کردن ها هیچ هراسی نداشته باشم و با آغوش باز به استقبال پله‌ها می‌رفتم و لحظه شماری می‌کردم برای اینکه یک پله دیگر کم شود چون می‌دیدم هر پله ای که کم می‌شود حال من نیز بهتر می‌شود. این وادی برای من این اموزش را به دنبال داشت که از هیچ شمردن و کوچک شمردن خود دست بردارم و به من امید داد که دوباره زندگی خود را آغاز کنم و بتوانم از زندگی کنار خانواده لذت ببرم. مسافرت رفتن، ورزش کردن، حتی غذا خوردن، حقیقتاً بعد از رهایی طعم واقعی این لذت‌ها را چشیدم و همه این ها فقط و فقط به لطف کنگره و جناب مهندس دژاکام و روش درمان صحیح امکان پذیر بود.

تهیه متن: مسافر حمید، لژیون هفتم
ویرایش و ارسال به سایت: مسافر میلاد، لژیون پانزدهم
مرزبان خبری: مسافر مجید