به بهانه دستور جلسه هفتگی وادی دوم و تاثیر آن روی من مصاحبه ای با راهنمای محترم مسافر سعید ترتیب داده شده است که به شرح زیر ارائه می گردد.
علت اینکه انسانها اعتماد به نفسشان را از دست میدهند چیست و مسیرشان را گم میکنند و چگونه میتوانند خودشان را پیدا کنند ؟
طبق آموزشهای استاد امین، اعتماد به نفس وقتی شکل میگیرد و افزایش پیدا میکند که فرد به فرمان عقل نزدیکتر شود؛ یعنی وقتی انسان با خودش قراری میگذارد، به تصمیم معقولی که گرفته پایبند باشد و آن را عملی کند تا به تواناییهای خودش ایمان داشته باشد و به نفس خودش اعتماد کند. در حالت معکوس وقتی ما برنامهریزی میکنیم و بخش اعظم این برنامهها را ناتمام باقی میگذاریم، اعتمادمان به خودمان سلب میشود و به عبارتی خودمان را کمتر از چیزی که هستیم متصور میشویم.
برای پیدا کردن خودمان باید اندازهها و نقطه صفر یا مبدا خود یا همان میزان واقعی تواناییهایمان را شناسایی کنیم و شروع به ایجاد تغییرات در افکار و گفتار و رفتار خود کنیم.
در این وادی آقای مهندس از جنگ نرم صحبت فرموده اند به نظر شما منظور از جنگ نرم و ادامه دادن آن چیست و این جنگ نرم نتیجه اش چیست ؟
طبق فرمایش آقای مهندس، این جنگ نرم جنگ اطلاعات و آگاهی و انتشار محبت است. این جنگ نبردی بین انسان با جهل خودش است که قسمت عمده آن در صور پنهان در جریان است. با شروع تفکر در وادی اول و ورود به وادی دوم، شک و تردید در مورد رویه زندگی که تا کنون در پیش گرفته بودیم، ایجاد میشود و دیوارهای ضخیم قلعه جهلمان ترک برمیدارد و اینگونه تغییرات در باورها و عقاید پوچ و منفی ما شروع میشوند و یقیناً اگر دچار انحراف نشویم، نتیجه این جنگ نرم به آرامش و حال خوش منتهی خواهد شد.
لطفا در مورد پیام *از ذرات جرقه میتوان به منبع روشنایی رسید* صحبتی بفرمایید؟
ذرات جرقه همان کارهای مختلفی است که در طول سفر، راهنما از میخواهد مثلا نوشتن سیدی، خواب سروقت، نظم در کارها، مشارکت، حضور به موقع در جلسات، تغییر نگرش و جهانبینی و ... که منجر به رهایی و درمان میشود و در ادامه تجربه جایگاههای مختلف خدمتی که ما را به تعادل بیشتری میرساند و مجموعه اینها مارا به منبع روشنایی یا همان انسانی مفید و حقیقی تبدیل میکند که هستی میتواند روی او حساب کند.

چگونه می توان تصاویر خوبی را انتخاب کرد و توان حرکت به آنها داد تا تولید و ظهور یابند ؟
سیدیهای تصاویر مجازی و نجوای درون توضیح میدهند که ما آن چیزی هستیم که به آن فکر میکنیم، به قول حضرت مولانا :
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمه نانی نانی
این نکته رمز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی آنی
تصاویر همان نقشهای است که در وادی اول ترسیم کردهایم تا از روی آن صفحه سفید خود را نقاشی کنیم؛ اگر این تصاویر ذهنی توام با ناامیدی و شک و ناباوری باشد، نتیجه جالبی عایدمان نخواهد شد.
بینایان و نابینایان هردو راست میگویند، اینان آنچه را میبینند میگویند و آنان آنچه را که نمیببنند !
اما اگر با امیدواری و قدمهای محکم و تلاش و پشتکار وارد مسیر شویم، قطعا به هدفی که داریم خواهیم رسید.
اصولا انسان تاریکی ها را تجربه میکند برای پی بردن به عظمت روشناییها ، لطفا در مورد تجربه خودتان از نقطه سیاه تا رنگین کمان صحبتی بفرمایید ؟
به قول استاد امین برای رسیدن به طبقه سوم بهشت، ابتدا باید مزه طبقه سوم جهنم را بچشی و آموزشهای لازم را فرا بگیری و هیچ انسانی وجود ندارد که بدون تجربه تاریکی به روشنایی برسد. همه ما به میزانی که در قعر ظلمات فرو رفتهایم میتوانیم روشنایی را درک کنیم و جهنم آموزشگاهی است که نار وجودی ما تبدیل به نور شود.
من هم مانند بقیه اعضا کنگره، سالها در تاریکی اعتیاد دست و پا میزدم و حکمت آن دوران تلخ و سرد را نمیدانستم، اما الان یک زندگی متعادل و خیلی خوب دارم و بابت این روزها و آن شبها، شاکر خداوند و کنگره هستم. جالب اینجاست که متوجه شدم جهنم و بهشت درون من هستند؛ همان خانواده، همان خانه، همه چیز همان است که بود، تنها چیزی که تغییر کرده خودم هستم.
آقای مهندس میفرمایند که ما در هستی تنها و بدون پشتیبان نیستیم و پیام بسیار زیبا و امید دهنده ای است ولی ما برای حس کردن این نیروی الهی چه کارهایی را باید انجام دهیم ؟
تنها نیرویی که واقعا باید از آن ترسید نیروی الهی است که اگر همسو با آن در صراط مستقیم باشیم، نباید از چیزی خوف به دل راه بدهیم چون این نیرو همان پشتیبان ماست. برای درک و حس کردن این نیروی عظیم باید همجنس آن شویم. از مرز بین جهان تاریکی و روشنایی عبور کنیم و رو به سوی نور و ارزشها حرکت کنیم؛ اینجاست که به قول آقای مهندس حتی آسفالت خیابان و برگ درختان هم به ما کمک خواهند کرد و حمایتمان خواهد کرد ولی اگر در مسیر ضدارزشها باشیم این مسئله معکوس خواهد بود.
از آنجا که پایان شب سیه، سفید است، چه پیامی برای کسانی که در تاریکی هستند دارید ؟
پایان شب سیه سپید است به شرطی که واقعا به دنبال سپیدی باشیم، نه اینکه راهنما را به راست بزنیم ولی به چپ بپیچیم. تنها چیزی که برای خروج از سختی لازم است، خواسته قوی، ایمان راسخ و تلاش ادامهدار است. اردیبهشت سال ۱۴۰۳ یکی از دوستان میگفت چون بیکارم وسوسه میشوم و نمیتوانم روی برنامه بمانم و اردیبهشت سال ۱۴۰۴ گفت چون مشغله کاری زیادی دارم نمیتوانم به تکالیف کنگره برسم و ... ! پس برای انجام دادن هر کاری میشود دلیلی یافت که میتواند بهانهای برای انجام ندادنش باشد.
به عنوان کلام آخر اگر صحبتی دارید بفرمایید؟
شاکر خداوند و بنده صالح ایشان آقای مهندس دژاکام و کشتی نجات کنگره ۶۰ هستم که مرا هم از میان تلاطم امواج اعتیاد نجات دادند، دستبوس راهنمای عزیزم آقا پویا تا عمر دارم خواهم بود، امیدوارم بتوانم لیاقت این همه محبت و لطف را داشته باشم؛ از خدمتگزاران گروه سایت و شما آرش عزیز بینهایت سپاسگزارم.
تهیه مصاحبه: مسافر آرش
خدمتگزارسایت:همسفررضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
347