امروز یک شنبه ٠٧/٠٢/١۴٠۴ جلسه هفتم از دوره هشتم سری کارگاههای عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶٠ زاهدان با استادی مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر حمیدرضا با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که توانستم یک بار دیگر در این جایگاه بنشینم.
وادی دوم که «هیچ مخلوقی به بیهودگی پا به حیات نگذاشته است »مرحله بعد از تفکر در وادی اول است با ورود به کنگره با تفکر شروع کردم و هرچه کم کم جلوتر آمدم و به وادی دوم رسیدم مرا از تاریکترین نقطه و پوچی و ناامیدی به زندگی پر از آرامش رساند.
من وقتی پا به کنگره گذاشتم با چنان حال خرابی مواجه بودم که سیانور یخریده بودم و قصد داشتم در آن ته تاریکی سیانور به بچههایش بدهم تا همه ما از دست این زندگی خلاص بشویم به نقطهای رسیده بودم که وقتی صبح بیدار میشدم از خداوند شاکی بودم به زمین و زمان بد و بیراه میگفتم غافل از اینکه این جهل و ناآگاهی من بود نادانی من بود که باعث شد که به اینجا برسم و به خودکشی فکر کنم همه چیز را برای خودم تمام شده میدانستم.
جا دارد از آقا جواد راهنمای خوبم تشکر کنم که با ورود به کنگره اجازه خدمت را به من دادند تا این خدمتها کم کم مرا از حالت افسردگی و حال بدی روز به روز خارج کند و حالم بهتر شود من که روزی فکر میکردم باید خودم را با خودکشی از این زندگی نجات بدهم و دنیا را جایی برای زنده ماندن نمیدانستم اکنون به کمک آموزشهای کنگره بسیار تغییر کردهام به طوری که در حال حاضر شکرگزار خداوند هستم خدا را شاکرم که سالم هستم و میتوانم به یک همدرد خودم که مسیر درمان اعتیاد را دارد میگذراند بتوانم خدمت کنم. اکنون با بیدار شدن ،صبح را همراه با شکرگزاری از خداوندم شروع میکنم با خدایم حرف می زنم: خدایا! اول متاسفم از گذشته بدم لطفاً منو ببخش خدایا !سپاسگزارم که یک بار دیگر فرصت زندگی کردن را به من دادی تا بتوانم به معنای واقعی زندگی کنم نه اینکه فقط زنده باشم.
شاید هنوز مشکلاتی داشته باشم ولی بجای ناامیدی و تسلیم شدن آموزش گرفتم مشکلات را با تفکر درست و پذیرش مسئولیت و یافتن راه حل منطقی و تحمل و تلاش برطرف کنم اکنون آرامشی را با تمام وجود احساس میکنم که با هیچ چیز قابل عوض کردن نیست.
هیچ مخلوقی به بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است جانورانی مانند سوسکها که حتی برای ما چندش آورند میتوانند نقش اساسی در اکوسیستم داشته و مفید باشند.
وادی دوم ، وادی من علیرضا بود که با دادن امید ، مرا از ته تاریکی و ناامیدی به سمت نور و تعادل هدایت کرد.
.jpeg)
نگارش : مسافر محمد.س (لژیون یکم راهنما آقای جواد)
عکس و ارسال : مسافر رامین (لژیون یکم راهنما آقای جواد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
125