همسفران لژیون دوم در مشارکت خود بیان کردند:
همسفر اعظم:
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. خداوند را شاکرم که اذن ورود به کنگره را به من داد تا بتوانم آموزش ببینم و با این آموزش روح و جسم من به درمان برسد به ریکاوری و احیا شود. از جناب مهندس و خانواده محترم ایشان که چنین بستری پر از آرامش و محبت و مهر و امید به نام کنگره۶۰ را بنیان نمودند صمیمانه تقدیر و تشکر میکنم. ایشان با تلاش و بزرگواری فراوان با آموزشهای ناب و مفید خود در قالب چهارده وادی، وادی اول با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود، به من چگونه فکر کردن و مشکلات خود را با صبر و تفکر حل نمودن را آموخت. با پشت سر گذاشتن این وادیها در وادی اول من درست فکر کردن را به خوبی یاد گرفتم. در وادی دوم به من میگوید، هیچ مخلوقی بیهوده به این جهان قدم نمینهد و من وظیفه دارم در این جهان چیزهایی را که با تفکر غلط و درست فکر نکردن از دست دادهام یا در حال از دست دادن آنها هستم، ممکن است جسمی یا روانی، مادی و یا معنوی باشند. چون خوب فکر نکردهام این مشکلات را برای خودم به وجود آوردهام و با مبتلا شدن به انواع بیماریها و تخریبها اینگونه فکر کنم که دیگر همه چیز تمام شده و زندگی برای من اهمیتی ندارد ولی اگر به تمام هستی خوب نگاه کنم میبینم که هیچ چیز بیهوده و بدون هدف آفریده نشده و آفرینش هستی هدف و فلسفه وجودی دارد که من هنوز نتوانستهام به آن پی ببرم.
برای مثال تمام موجودات هستی مانند سنگ، درخت، گیاه، کوه، دشت، جنگل، همه برای هدف خاصی آفریده شدهاند و در جهان هستی میتوانند نقشهای مهمی ایفا کنند. زمانی که خداوند انسان را آفرید از خلقت آفرینش هدف والایی داشت، او را خلق کرد و به آن اختیار داد و بر سر دوراهی قرار داد که با اراده و انتخاب خود یکی از این دو راه را انتخاب کند. راه اول روشنایی و ارزشها و راه دوم تاریکی و ضدارزشها میباشد. من در کنار مسافرم آموزش میبینم تا از بند تاریکی و اعتیاد رها شوم. این را بر خود وظیفه دانستم، زیرا به این جهانبینی رسیدم که این جهان هستی بیهوده آفریده نشده و من باید با فرمانبردار بودن از راهنما، نوشتن سیدیها و به موقع آمدن، مسئولیتم را به خوبی انجام دهم و آرام آرام این سختیها را تحمل کنم تا از گذرگاههای سخت عبور کنم و عظمت روشنایی را با رهایی از اعتیاد مسافرم به خوبی درک کنم. همچنین یاد گرفتم که هیچگاه نباید ناامید شوم. چون تنها نیستم قدرت مطلق و نیروهای الهی همیشه در گذرگاههای سخت در کنارم هستند و به من دست یاری میدهند. البته فقط کافی است که من حرکت کنم و خوب تلاش کنم و از ضدارزشها دوری کنم، در صراط مستقیم قرار بگیرم و راهی را که سالها در تاریکی طی کرده بودم دوباره پله پله جبران کنم و با جمع آوری اطلاعات و آگاهی و دانایی به فرمان عقل برسم و ذره ذره نور و روشنایی را در قلبم ببینم و به عظمت خالق خود پی ببرم و امیدوار باشم. چون پایان شب سیاه سفید است.
همسفر آزاده:
در وادی اول آموختیم که با تفکر ساختار آغاز میشود و زمانی که این وادی را در زندگی خود به کار بگیریم شاید مسائلی برای ما روشن شود که خیلی چیزها را از دست دادهایم و یا در حال از دست دادن آنها هستیم و دچار بیماریهای جسمی و روانی شده باشیم و ناامیدی به سراغ ما بیاید و این سوال که ما اصلاً برای چه آفریده شدهایم و هیچ سود و فایدهای برای خود و اطرافیانمان نداریم. اما وادی دوم این پیام را به ما میدهد که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. تمام موجودات هستی از ریز و درشت، کوچک و بزرگ، توانایی و هدفی دارد و فقط باید به فلسفه وجودی خود پی ببریم برای یافتن خود و پیدا کردن خودمان نباید دنبال چیزهای دیگری باشیم باید اول خودمان را پیدا کنیم. اکثراً خودمان را گم کردهایم و وجود خودمان را نمیبینیم و برای یافتن خودمان باید تلاش کنیم و راه مهمی در پیش داریم. زمانی که انسان قدم به حیات و هستی گذاشت نیروی مافوق او را به یک دوراهی دعوت کرد یکی راه تاریکیها و دیگری راه روشناییها. اصولاً انسان تاریکیها را تجربه میکند برای پی بردن به عظمت روشناییها، آن وقت انسانی کارآزموده و رها خواهد شد. مسئله خیلی مهم اینجا است که ما در جهان هستی بدون حمایت و پشتیبان نیستیم و یک نیروی عظیم به نام قدرت مطلق وجود دارد که به ما کمک میکند و ما را مورد حمایت خودش قرار میدهد. برای جلب حمایت این نیرو، دوری از ضد ارزشها و پرداختن به ارزشها و راه رفتن در مسیر و صراط مستقیم است. پس انسان بهتر است به جای این که بگوید این را قبول دارم و آن را قبول ندارم و با خود و دیگران لجبازی کند کمی فکر کند و به فلسفه وجودی خود و دیگران احترام بگذارد و بداند که ما هم جهت بیهودگی و یا به طور تصادفی قدم به این جهان هستی نگذاشتهایم و فلسفه وجودی و خلقت ما آنقدر عظیم و بزرگ است که ما حتی به ذرهای از شناخت آن پی نبردیم. حال تا زمانی که زنده هستیم و حیات داریم باید هم چون فرمانروای لایق و با شهامت بر کشور وجودی خود حکمرانی کنیم و به آرامی سازندگی را در قسمت جسم خود و روان خود و جهانبینی خود به وجود آوریم و بدانیم که هیچ کدام از ما هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
رابط خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنمای همسفر بتول (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر بتول (لژیون دوم) دبیر سایت
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر رقیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رازی
- تعداد بازدید از این مطلب :
114