English Version
This Site Is Available In English

ما بی‌جهت پا به هستی نگذاشته‌ایم

ما بی‌جهت پا به هستی نگذاشته‌ایم

همسفر سیاره در مشارکت خود بیان کرد:

"هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم"

هدف از خلقت انسان و روان شدن در جهان خاکی تنها آموزش و خدمت کردن است؛ وقتی انسان پا به هستی گذاشت، قدرت مطلق او را سر دو راهی قرار داد که یکی راه تاریکی‌ها و دیگری روشنایی‌ها است؛ اصولا انسان تاریکی‌ها را تجربه می‌کند تا عظمت روشنایی را درک کند. ما انسان‌ها افکار زیادی به ذهن‌مان خطور می‌کند؛ بعضی اوقات با خود می‌گوییم؛ چرا به این دنیا آمده‌ایم؟ و به درد هیچ‌چیزی نمی‌خوریم؟ اصلا ما که هستیم؟ شاید بی‌هدف قدم به این دنیا گذاشته‌ایم و هزاران حرف دیگر که البته این در وهله‌ نخست، توجیه است.

 فرو رفتن در تاریکی‌ها، از دست دادن اعتماد به‌نفس و تسلیم شدن در برابر نابودی و بی‌تلاشی برای رسیدن به رهایی و سلامت به سبب ناامیدی و بی‌هدفی است؛ اما اگر با نگاهی عمیق به هستی بنگریم، درخواهیم یافت که هیچ چیز بی‌هدف آفریده نشده است.

برای مثال؛ لاشخورها را ببینید؛ شاید به نظر زشت برسند و گوشت‌شان هم خوراکی نباشد؛ اما نبودشان موجب گسترش میکروب‌هایی می‌شود که از لاشه‌ها پدید می‌آیند و می‌توانند بیماری‌هایی ایجاد کنند که هم حیوانات و در نهایت انسان‌ها را به نابودی بکشانند.

پس اگر چیزی در هستی برای ما بی‌هدف جلوه می‌کند، این ناشی از درک ناقص و تصور نادرست ما است؛ اگر به درون یک کرم با دقت بنگریم، در خواهیم یافت که چه فلسفه وجودی عظیمی در آن نهفته است؛ حال آن‌که ما انسان‌ها، بسیار عظیم‌تر و پیچیده‌تر از یک کرم هستیم.

نکته‌ مهم آن است که ما در این جهان تنها نیستیم و نیرویی عظیم و شگفت‌انگیز به نام قدرت مطلق یا خداوند وجود دارد که ما را یاری می‌کند؛ البته برای جلب حمایت این نیرو، نخست باید از ضد‌ارزش‌ها دوری کنیم و در مسیر ارزش‌ها و صراط مستقیم گام برداریم.

ممکن است برخی از ما به نیروی مافوق یا خداوند اعتقادی نداشته باشیم، هر فرد در اندیشه‌ خود آزاد است؛ اما نباید فراموش کنیم که حتی هنوز ساختار کامل یک سلول از میلیاردها سلول جسم خود را نمی‌شناسیم و بر امور درونی جسم خود کنترل کامل نداریم.

برای مثال؛ کافی است یکی از رگ‌های قلب یا مغز ما دچار اختلال شود؛ آن‌گاه خواهیم دید چه رخ خواهد داد؛ پس به جای این‌که بگوییم چیزی را قبول نداریم، بهتر است کمی تامل کنیم و به فلسفه‌ وجودی خود و دیگران احترام بگذاریم و بدانیم که هیچ‌گاه بی‌جهت پا به هستی نگذاشته‌ایم؛ باید امیدوار باشیم که پایان شب سیاه، روشنایی است و پس از تاریکی، خورشید فروزان طلوع خواهد کرد.

حال که زنده هستیم و در این دنیا زندگی می‌کنیم؛ باید فرمانده‌ لایقی برای جسم و شهر وجودی خود باشیم تا در جسم، روان و جهان‌بینی به آرامش و صلح برسیم و این را خوب بدانیم؛ که هیچ کدام  از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

 

تایپ و ویراستاری: همسفر سیاره رهجوی راهنما همسفر افسانه (لژیون سوم)

ارسال: همسفر مریم( نگهبان سایت)

همسفران نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .