اگر بادقت به موجودات عالم نگاه کنیم میبینیم که تمام آنها برای انسان خلق شدهاند. آیا هیچ انسان عاقلی میتواند بگوید همه چیز برای انسان خلق شده؛ اما انسان برای چیزی خلق نشده است؟ وقتی خداوند از خلق کوچکترین موجودات هدف داشته، چگونه من انسان را بیهوده آفریده است؟
در کنگره، بعد از فهمیدن و بهکاربستن وادی اول که وادی تفکر است به وادی دوم میرسیم که به ما میگوید «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.» اصولاً حرکت در مسیر ضدارزشها، رویآوردن به مسائل منفی و خارجشدن از صراط مستقیم، حس منفی در انسان ایجاد میکند و این وادی به ما میگوید هر مخلوقی که پا به این هستی گذاشته بیهوده نیست و همه دارای نقش و عملکرد خاص خود هستند که هیچچیزی نمیتواند جای آن را بگیرد.
گاهی ما فکر میکنیم که به هیچ دردی نمیخوریم یا حتی میگوییم چرا به این دنیا آمدهایم و ناامید هستیم. این وادی به ما میگوید ناامید نباش، دلیل این که فکر میکنی بیهوده پا به این دنیا گذاشتهای پیدانکردن فلسفه وجودی خودت است. ناامیدی باعث توقف در حرکت و نبود انگیزه میشود، باید توانایی که در وجود خودمان است را پیدا کنیم و به آن بها بدهیم و تمام مشکلات را از سر راه برداریم تا تغییر در ما ایجاد شود.
وقتی در شرایط سخت قرار بگیریم و بدانیم که اصلاً تنها نیستیم، آنگاه یک نیرویی فوق نیروها؛ یعنی نیروی مافوق و خداوند یارویاور و پشتیبانمان خواهد شد؛ اگر به سمت ضدارزشها برویم ما را آگاه میکند که باید به سمت ارزشها برگردی و اگر در صراط مستقیم قرار بگیریم برای رشد و ارتقا ما روزبهروز تلاش میکند، این من هستم که باید با آموزش گرفتن و تفکرکردن از این مسئله درک درستی داشته باشم؛ اما چطور من میتوانم حضور خداوند را در تکتک لحظهها و ثانیههایم حس کنم؟هر وقت که خودم را شناختم.
انسان با خودشناسی است که به خداشناسی میرسد؛ برای همین است که در کنگره گفته میشود سفر اول: «از مصرف مواد مخدر تا قطع آن»، سفر دوم: «از قطع مواد تا رسیدن به خود» و سفر سوم: «از رسیدن به خود تا رسیدن به قدرت مطلق یا خالق خود». رسیدن به خالق خود یعنی اینکه تا من خودم را نشناسم و ندانم که خداوند چه نیروهای عظیم و بزرگی درون من قرار داده است نمیتوانم به ارزشها دست پیدا کنم و حضور خداوند را در ثانیه به ثانیه زندگیام حس کنم.
وقتی انسانی پا به هستی میگذارد خداوند یا قدرت مطلق او را بر سر دوراهی قرار میدهد، حالا میخواهد سمت تاریکیها برود یا سمت روشناییها. اصولاً انسان تاریکیها را برای پیبردن به عظمت روشناییها تجربه میکند؛ اما موقعی که در تاریکیها فرورفت بایستی از گذرگاههای سخت عبور کند و خروج از تاریکیها به این سادگیها نیست. اگر از این گذرگاهها عبور کند آن موقع تبدیل به انسانی کارآزموده خواهد شد و به صلح و آرامش میرسد؛ پس انسان در هستی تنها و بدون پشتیبان نیست و نیروی برتر یا قدرت مطلق به ما یاری میرساند. این نیرو سازوکار خودش را دارد و شرط اولش دوری از ضدارزشها و پرداختن به ارزشها و راهرفتن در مسیر یا صراط مستقیم است.
نویسنده: راهنما همسفر بهناز (لژیون ویلیام وایت)
رابط خبری: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر بهناز (لژیون ویلیام وایت)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
324