جلسه پنجم از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی امیرکبیر، با استادی راهنمای محترم مسافرحامد، نگهبانی مسافر رامتین و دبیری مسافر ابوالفضل، با دستور جلسه: «وادی دوم و تاثیرآن بر روی من» و در ادامه تولد اولین سال رهایی مرزبان محترم مسافر مرتضی، شنبه 6 اردیبهشت 1404 ساعت ۱۶:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر. خیلی خوشحالم و خداوند را شاکرم که میتوانیم در کنار هم حضور داشته باشیم و در این جلسات شرکت کنیم. به لطف علم آقای مهندس دژاکام، شاهد تولد یکی دیگر از اعضاء کنگره ۶۰ هستیم؛ مرتضی عزیز.
دستور جلسه امروز وادی دوم و تاثیر آن روی من است. وادیها جزء دو فاکتور مهم در طراحی همه شعب کنگره است، زمانی که وارد سالن شعب کنگره میشویم تابلو وادیها و تصاویر کتاب ۶۰ درجه.
اولین سیدیهای آقای مهندس که به زبان انگلیسی، توسط هوش مصنوعی ترجمه شد،کتاب عشق به زبانهای مختلف ترجمه شد، این مسئله نشاندهنده این است که سفر اولیها و سفر دومیها همیشه باید در نراحل مختلف سفر، وادیها را مورد مطالعه قرار بدهد.
هر زمان که به وادیها میرسیم سعی میکنم وادی را بخوانم و هم سیهایش را گوش بدهم. پیام وادی دوم فقط مختص به سفر اول نیست. در ابتدای وادی استاد میگویند: خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه میدهید. آیا استادان واقعاٌ خوشحال هستند؟ برای چه خوشحال هستند؟ چرا باید برایشان مهم باشد؟
در پیام سفر دوم نیز خوانده میشود؛ همسفران در آن مکان لامکان تو را یاری خواهند داد. چرا باید مرا یاری بدهند؟ چرا یک سری افراد که شناختی روی آنها ندارم، به من کمک میکنند و خوشحالاند؟
نشان دهنده این است که حرکت درست من مهم است و کسانی خواهان درست عمل کردنم هستند و این موضوع به من امید و انرژی میدهد.
متن وادی دوم نیز میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
وادی دوم میگوید؛ هرشخصی که هستی، شخص منحصر به فردی هستی و یکسری تواناییها در وجودت است که اگر در مسیر درست حرکت کنی و از تواناییهایت در جای درستی استفاده کنی، اتفاق بزرگی برایت رقم خواهد خورد.


در ادامه وادی گفته میشود: خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه میدهید. آیا باید بجنگم؟ با قوانین کنگره با راهنما بجنگم؟ باید با خودم بجنگم؟ این جنگ درگیری ندارد، این جنگ به صورتی است که بایستی از جنگهایی که درگیر آنها هستیم خارج شویم تا یعنی در واقع نجنگیم تا پیروز شویم.
حال چرا آزمایش میشویم؟ اگر بخواهم از مرحلهای وارد مرحله دیگری بشوم، بایستی آمزمون بدهم. اگر بخواهم از سفر اول وارد سفر دوم بشوم، بایستی آزمون بدهم. در ادامه گفته میشود منبع انرژی یا توانایی که به عنوان قله آتشفشان در وادی دوم از آن یاد شده، درون همه وجود دارد و باید یاد بگیرم چطور از تواناییهایم استفاده کنم.
هرشخصی، در هر جایگاهی، هدفی برای خود دارد، و اگر به این هدف نزدیک شود حس شاد بودن را تجربه میکند ،خداراشکر که این خوشحالی را در کنگره تجربه کرده ام.

و اما قسمت دوم دستور جلسه؛
مرتضی نیز این جنگ را با خود داشت و همچنان نیز در مقاطعی دارد. هیچ شخصی بدون مشکل وارد سفر اول و دوم نمیشود. در هفته اول مرتضی گفت، با همسا یه ام برای جای پارک ماشین دعوایم شده و بسیار به هم ریخته بود. به او گفتم، آیا ارزشش را داشت که برای جای پارک دعوا کنی؟ در طول روز بسیاری از این درگیری و مشکلات در زندگی هرکس به وجود میآید که بایستی از این درگیریها خارج شویم.
در آن زمان مرتضی با این صحبت به فکر فرو رفت وتا اینکه بفهمد که واقعا ارزشش را نداشت مراحل زیادی را طی کرد.
در آن لحظه میتوانستم به او یک لبخند بزنم و بگویم اشکالی ندارد؛ این صحبت و یاد دادنها بسیار بسیار آموزش در خود دارد تا آدمی در آن لحظه به هم نریزد و عصبی نشود؛ اصلا به این گونه نیست که در این شرایط یک نفس عمیق بکش تا آرام شوی.
مرتضی شرایط سفرش را پذیرفت و هرچیز که کنگره میخواست را انجام میداد. سفر اولش را به خوبی، به اتمام رساند. در سفر سیگارش با یک سری چالشها روبهرو بود، اما با جدیت سفرش را به پایان رساند. زمانی که احداث نمایندگی امیرکبیر مطرح شد، افراد زیادی کمک کردند و مرتضی نیز هرکمکی از دستش برمیآمد انجام میداد؛ چون احساس کرد میتواند موثر واقع شود، چه از نظر مالی، چه از نظر حضور داشتن.
مرتضی انتخابهای خوبی در زمان و مکان مناسب انجام داد و از فرصتهای خوبی استفاده کرد و اتفاقهای خوبی برایش رقم خورد. با جدیت تمام درس خواند، در آزمون راهنمایی شرکت کرد و شال سبز را قبول شد.
در ادامه جایگاه پهلوانی را تجربه کرد، در حال حاضر مرزبان نمایندگی است. امیدوارم همسفران مرتضی نیز در کنگره حضور داشته باشند. این روز را به خودش، تمامی اعضاء کنگره ۶۰، اعضاء نمایندگی امیر کبیر تبریک میگویم.
اعلام سفر مسافر مرتضی:
با سال ها تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک کشیدنی. 10 ماه و 23 روز سفر کردم به روش DST با داروی OT به راهنمایی، راهنمای خوبم آقا حامد کاکاوند، اکنون به دستان پرمهر آقای مهندس 1 سال و 11 ماه و 20 روز، در ضمن سفر سیگار انجام دادم به راهنمایی آقا حامدکاکاوند ف رهایی از بند سیگار 1 سال و 11 ماه.

آرزو مسافر مرتضی:
آرزو می کنم کانون گرم هیچ خانواده ای به دلیل اعتیاد از هم پاچیده نشود.

خلاصه سخنان مسافر مرتضی:
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسسافر.
از خداوند تشکر می کنم که در این لحظه این جا حضور دارم و همچنین از آقای مهندس و راهنمای گرانقدرم سپاسگزارم به من کمک کردند تا این حس فوق العاده را تجربه کنم.
اگر راهنمای خوبم آقا حامد سر راهم قرار نمی گرفتند ، معلوم نبود چه اتفاقی برای من می افتاد.
به خاطر داشتن خانواده ای که به واسطه اعتیاد مرا ترک نکردند و در کنارم بودند خداوند را هزاران بار شکر می کنم.
به واسطه اعتیاد تمام روابط خانوادگی و اجتماعی ام آشفته شده بود و از همه مهم تر خودم با خودم وارد جنگ وحشتناکی شده بودم و هنگامی که وارد کنگره شدم فقط می خاستم به شرایطم کمی سر و سامان بدهم.
آموزش های کنگره و نحوه انتقال ان توسط راهنمای خوبم باعث شد در کنگره ماندگار شوم.


بعد از این که 6 ماه در اوایل سفر به کنگره می امدم هنوز خانواده ام باور نکرده بودند که من در حال رهایی و درمان از اعتیاد هستم و این موضوع بسیار به من برخورد و باعث شد بسیار مصمم تر در جلسات و آموزش ها شرکت کنم.
درمدت سفر اول هیچ روزی را یادم نیست بدون نوشتن سی دی و تکالیف در لژیون حضور داشته باشم. بعد از سفر اول به نوعی در سفر دوم وارد جنگ جدیدی شدم که هیچ گونه درکی از آن نداشتم اما بعد متوجه شدم تنها چیزی که در این جنگ وجود ندارد مصرف دارو است.
در سفر دوم تنها پشت گرمی من آموزش ها و راهنمایی های؛ راهنمای عزیزم بود. تا به امروز کمی متوجه شدم که برای چه چیزی به این حیات آمده ام و این درک نیز توسط خدمت به من الهام شده است.
روزهای زیادی را به این صحبت آقای امین فکر می کنم و آن جمله این بود که : روی خودت کار کن.


- تعداد بازدید از این مطلب :
210