روزها فکر من است شبها سخنم، که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میبرنم؟ آخر ننمایی وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک، دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم.
پس از سالها گمراهی بعد از ورود به کنگره متوجه شدم که سالها از حال خود غافل بودم و با مصرف انواع مخدر و افکار منفی و افیونی به سلامتی و روح و روانم آسیب جدی وارد کردم. خرا را شکر که توسط متد DST و راهنمایی راهنمای عزیزم توانستم از این گذرگاه سخت عبور کنم و از غفلت و بیخبری خودم رهایی یابم و حال که در سفر دوم هستم به این فکر میکنم که هدف از این خلقت چیست؟ که با گرفتن آموزشهای آقای مهندس دژاکام متوجه شدم که تنها چیزی که انسان زمان مرگ با خودش میبرد کوله پشتی دانایی است یعنی آخرین مرحله آرایش جسم که همان رسیدن به فرمان عقل است که تنها با مثلث دانایی (آموزش، تفکر، تجربه) رسیدن به این جایگاه عملی است به این دانش رسیدم که این جسم همانند ماشینی چند روزی در اختیار من است برای کسب دانش و آگاهی و برخوردار شدن از آرامش و صلح درون با توجه به آموزشهای ناب آقای مهندس دژاکام.
خدا را شکر اون افکار افیونی و سردرگمی که باعث اختلال در گرفتن تصمیمات غلط و اشتباه میشد ذره ذره رو به بهبود رفت و به این آگاهی رسیدم که با خدمت کردن به انسانهای دیگر و مهر و محبت و کسب دانش میتوانم در انتهای این زندگی مانند پرندهای سبک بال پرواز کنم و به حلقهای دیگری از آفرینش برسم و در حال حاضر هم از بهترین زندگی بهره ببرم و در صلح و آرامش باشم با کوچکترین اتفاقهای خوب زندگی حال خوشی را تجربه کنم از آقای مهندس دژاکام نهایت قدردانی را دارم از اینکه این بستر را فراهم نمودهاند تا آموزش بگیرم و از زحماتشان سپاسگذارم.
متن: مسافر بهزاد، لژیون دوم
تایپ، ویرایش و ارسال به سایت: مسافر میلاد، لژیون پانزدهم
مرزبان خبری: مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
56