English Version
This Site Is Available In English

باوری در ناباوری

باوری در ناباوری

سومین جلسه از دوره چهل و چهارم کارگاه‌های آموزش عمومی کنگره۶۰، با استادی راهنما مسافر سعید، نگهبانی مسافر ادیب و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» و در ادامه تولد پنج سال رهائی مسافر جمشید، در روز شنبه تاریخ 6 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶:۳۰ برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که این اجازه داده شد تا یک بار دیگر در این جایگاه خدمت کنم. آقای دبیر صحبت‌های هفته گذشته را می‌خواندند، در رابطه با ظرفیت. حالا قرار نیست من در مورد این صحبت کنم ولی خالی از لطف نیست. در یک سی‌دی آقای مهندس می‌گویند بعضی آدم‌ها ظرفیت سلامتی را هم ندارند. این نکته آنقدر مهم و بزرگ است که در رابطه با آن دستور جلسه گذاشته شده است.
من در وهله اول روی سخنم با خودم است ولی می‌خواهم این را بگویم: این بستر فراهم شده تا من سعید به آرامش و سلامتی برسم. همین‌طور که در صحبت‌ها گفتم اگر من قدر سلامتی را ندانم، از من گرفته خواهد شد. این مهم است، نظم مهم است، احترام گذاشتن مهم است. وقتی یک روز جلسه قرار است ساعت ۴ و نیم شروع بشود، همه باید چهار و نیم بیایند. خوش به حال کسانی که این موضوع را درک می‌کنند و متوجهش هستند و حضور پیدا می‌کنند، و بد به حال کسانی که درک نمی‌کنند و خدا نکند از آن‌ها گرفته شود. امیدوارم به این درک برسند که این قوانین را رعایت کنند. اگر این قوانین را رعایت کردیم، می‌توانیم به آن آرامش و سلامتی و آن چیزی که به دنبالش هستیم برسیم.

در رابطه با دستور جلسه، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد. هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. من در دوران مصرفم، همیشه فکر می‌کردم چرا به این دنیا آمده‌ام؟ یک روز متولد شده‌ام و یک روز هم از این دنیا خواهم رفت، بدون هیچ تفکری. دختر ۴ ساله‌ام از من پرسید بابا چرا ما به دنیا می‌آییم و بعد می‌میریم؟ با خودم گفتم چیزی که یک دختر ۴-۵ ساله می‌پرسد را من اصلاً به آن فکر نکرده‌ام. باید به آن فکر کنیم. هر کدام از ما رسالتی داریم. هر کدام از ما مأموریتی داریم در این دنیا و باید آن را به انجام برسانیم.

دو قسمت می‌شود، یکی اینکه هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد؛ یعنی وقتی گفته می‌شود هیچ موجودی، یعنی یک زنبور، یک ببر، یک پشه، هر چیزی که فکرش را بکنید. آقای مهندس هم در صحبت‌های چهارشنبه گفتند که حضرت موسی برای صحبت با خدا رفت و می‌گوید این کرم را چرا آفریدی؟ به چه دردی می‌خورد؟ خدا هم می‌گوید قبل از تو کرم پرسید موسی را چرا آفریدی؟ هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم. اگر فکر می‌کنیم هیچیم، دلیل بر این نیست که وجود نداریم. همین که هست شده‌ایم و به این دنیا آمده‌ایم یعنی اینکه هستیم. خودمان را نمی‌بینیم، به ارزش واقعی خودمان توجه نمی‌کنیم.

وادی دوم می‌گوید خوشحالیم که به جنگ نرم خودمان ادامه می‌دهیم. دائماً در حال جنگیم و در سی‌دی چالش هم آقای مهندس می‌گویند چالش ما، با خودمان است.
به کنگره بروم یا نروم؟ گریز بزنم یا نزنم؟ با همسرم دعوا بکنم یا نکنم؟ آرامش داشته باشم یا نداشته باشم؟
تمام این افکار، در حال جنگیدن با خودم هستند. بعد از وادی تفکر، بهترین تکه‌ی پازل چهارده وادی عشق همین وادی دوم است.
به من امید می‌دهد. تو هستی ولی خود را نمی‌بینی. تو وجود داری ولی ارزش‌های خودت را نمی‌بینی. به من امید و زندگی می‌دهد. سر چیزهای بی‌ارزش با همدیگر بحث می‌کنیم، قهر و دعوا می‌کنیم. به قول آقای مهندس، معجزه‌ی حیات خود حیات است. همین که من اینجا به عنوان استاد جلسه با شما صحبت می‌کنم یا شما که در جلسه نشسته‌اید و به صحبت‌های من گوش می‌دهید یا یک نفر دیگری که اینجا نشسته است، هیچ فرقی نمی‌کند، قشنگی زندگی به همین بازی است.

قشنگی زندگی به همین مشکلاتش است. من باید این موضوع را درک کنم و از این موضوع نهایت استفاده را ببرم. استاد امین و آقای مهندس توضیحات زیادی در این مورد داده‌اند. مثال ارکستر موسیقی را می‌زنند. اگر یک نفر وظیفه‌ی خودش را در این ارکستر درست انجام ندهد، قطعه‌ی موسیقی کامل نمی‌شود. من هم به عنوان یک انسان یک رسالتی بر گردنم هست. حالا این رسالت می‌تواند درمان اعتیاد خودم باشد، می‌تواند کمک کردن به دیگران باشد که به درمان برسند. می‌تواند در جایگاه پدر، مادر یا فرزند باشد. آن چیزی که هستم را به بهترین شکل ممکن اجرا کنم. نقشی که کارگردان بر عهده‌ی من گذاشته را خوب بازی کنم.
خوب، من بیشتر از این صحبت نمی‌کنم. قسمت دوم این جلسه مربوط به جمشید عزیز است. من آزادمردی جمشید عزیز را تبریک می‌گویم گرچه یک سال هم از آزادمردی ایشان گذشته.

جمشید به واقع این دستور جلسه را کامل کرد و به خودش آمد و خودش را دید و الان خدا را شکر در جایگاه‌های مختلف خدمت می‌کند. دوبار نشان پهلوانی، یک بار برای خودش و یک بار برای مرحوم پدرش گرفته، در OT مرکز، شهرستان‌ها، شعب دیگر خدمت می‌کند. واقعاً خدمتگزار است. روز اول من اصلاً فکر نمی‌کردم جمشید بتواند سفر کند و سفرش را به پایان برساند.

به قول آقای مهندس که در نوشتارها می‌گویند: باوری در ناباوری. همین اتفاق برای تک تک ما می‌افتد. یک انسان مصرف‌کننده که خدا را بنده نیست، سفر می‌کند و به بهترین شکل به این جایگاه و آرامش و صلح درونی می‌رسد. جمشید که روز اول در آن قسمت با دوستش محمد آمد و من خدا خدا می‌کردم که به لژیون من بیاید. چیزی برای گفتن به او نداشتم ولی اصلاً آنطور که ظاهرش نشان می‌داد نبود. بسیار فرمانبردار و با نظم آمد و سفرش را به پایان رساند و الان هم به این جایگاه رسیده است.
امیدوارم امسال بتواند به جایگاه راهنمایی دست پیدا کند. 
من بیش از این صحبت نمی‌کنم. ممنون که به صحبت‌هایم توجه کردید.
 

خلاصه سخنان مسافر جمشید:

در ابتدا خیلی فکر می‌کردم که چه بگویم و از کجا شروع کنم. با خودم گفتم، هرچه که در ذهنم آمد را می‌گویم.
در ابتدا خدا را شاکر هستم و در وهله‌ی دوم از جناب مهندس دژاکام کمال تشکر را برای فراهم نمودن این بستر دارم. این بستر باعث شد که من سفر کنم و به حال خوش برسم. از راهنمای خودم، آقا سعید، کمال تشکر را دارم. از تمامی خدمتگزاران، چه سفر اولی و چه سفر دومی، بابت زحماتی که می‌کشند و خدمت‌هایی که می‌کنند بسیار سپاسگزارم.
من قبل از شروع مصرف مواد مخدر، هر مسئولیت و کاری که از من درخواست می‌شد را به بهترین شکل ممکن انجام می‌دادم. زمانی که مصرف مواد را شروع کردم، همه چیز را آهسته آهسته از من گرفت؛ اعتبار، مال، شخصیت، همه چیز را از من گرفت، به طوری که حتی همسرم از من درخواست پول می‌کرد و من نداشتم که بدهم.
خدا را شکر می‌کنم که در کنگره حضور دارم و از برکت کنگره، هر چیزی که از من گرفته شده بود را توانستم به دست آورم.
در گذشته بسیار ناامید بودم، اما کنگره به من امید را برگرداند. بودن در مسیر درست و فرمان‌برداری باعث شد که هر آن چیزی که به واسطه‌ی مواد از من گرفته شده بود، بازگردانده شود.
وقتی در کنگره خدمت می‌کنیم، باید ببینیم چه چیزی باعث انجام این خدمت‌ها شده است. سه مؤلفه‌ی اصلی مثلث درمان: علم، عدالت و عمل صالح را رعایت کنیم و از کنگره آموزش بگیریم.
در ابتدا هدفم فقط این بود که درمان شوم و رها شوم و بروم؛ اما در مسیر باشید و خواسته‌ی رهایی و درمان از اعتیاد را داشته باشید.
خواسته داشته باشید تا واقعاً به حال خوش برسید. در ذهن خود تصویر را بسازید. خواسته باید توأم با حرکت و آموزش‌گیری باشد.
آرامشی که الان دارم را مدیون صحبت‌ها و آموزش‌های جناب مهندس هستم.
هر خدمت برابر با یک آموزش است.
من همیشه در دعاها از خداوند درخواست می‌کردم که به آموزش‌ها دست پیدا کنم و بتوانم در زندگی شخصی‌ام از آن استفاده کنم.
آرزوی من رهایی و رسیدن به حال خوش برای همه‌ی افراد است. اینکه آدم نتواند در کنار خانواده‌ی خود باشد، واقعاً درد و رنج بزرگی است.
من هنگامی که نگهبان لژیون سردار بودم، یک جرقه‌ای در ذهنم شکل گرفت که بخشش عمل بزرگی است، چرا که وقتی آدم بتواند ببخشد، درست مثل یک خواسته است از خدا؛ چرا که اگر خواسته داشته باشیم، خداوند هم آن را عطا می‌کند.

من به شخصه چیزی برای بخشیدن ندارم و هرچه هم که دارم از لطف و برکت وجود خدای خودم است.
هرچیزی که از خدا بخواهیم، با شروع به تلاش کردن برای آن، خدا هم آن را به ما می‌دهد.
کنگره فهم چگونه زندگی کردن را به من یاد داد. کنگره به من رهایی و حال خوب را داد.
من کارتن‌خواب خانه‌ی خودم بودم. همیشه شرمنده‌ی خانواده‌ام می‌شدم. خدا را شاکرم که در کنگره هستم تا راه و روش زندگی کردن را به من یاد بدهد و من آموزش بگیرم در این مسیر و صراط مستقیم و درست.
کنگره باعث حال خوب من می‌شود.
من هنگامی که برای پهلوانی اقدام کردم، فقط خواسته و تلاش آن با من است و بقیه‌اش را خدا کمکم می‌کند.

ما برای مدت محدودی روی این کره‌ی خاکی آمده‌ایم تا زندگی کنیم و بعدش هم می‌رویم، اما چیزی که در نهایت باقی می‌ماند، بخشش توأم با آرامش است.
حضور در کنگره باعث فهم و تعادل در زندگی می‌شود.
پدر من همیشه دست بخشش داشت و همیشه برای من سؤال بود که دلیل این کار چیست؛ اما الان متوجه شدم، در فهم من گنجید و توانستم راه و روش بخشیدن را در کنگره بیاموزم.
مواد مخدر یک پرده‌ی حجاب روی چشمان من بود.
بیان کردن یک‌سری از موضوعات واقعاً سخت است.
از روزی که به کنگره آمدم، اطرافیانم علی‌الخصوص پدرم متوجه می‌شدند که چقدر حال من رو به بهبودی است.
آرزو می‌کنم که حال دل همه‌ی شما عزیزان خوب باشد.
ممنونم بابت حضورتان که من بتوانم کنارتان باشم و آرامش بگیرم.

ضبط و تایپ: مسافر هادی(لژیون ۵)
تایپ: مسافر سپند (لژیون۲)
عکس: مسافر مسلم(لژیون۱۱)
ارسال: مسافر حمید(لژیون ۷)
ویرایش: مسافر حسام(لژیون۱۶) گروه سایت مسافران شعبه لویی پاستور
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .