خداوند مهربان بعد از خلق نظام آفرینش و انسان و برای ایجاد نظم و تعادل در هستی و برخوردار شدن انسانها از یک زندگی سالم و آرام، یک سری قوانین الهی را در نهایت دانایی و دقت وضع کرد که انسان بتواند از صور آشکار و پنهانش به بهترین شکل ممکن بهره ببرد. همان طور که میدانیم وادیها هم برگرفته از قوانین الهی هستند که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در زندگیمان حکمرانی میکنند.
در وادی اول آموختیم که تفکر، آغاز خلق است و هر رویداد، اتفاق و یا هر وضعیتی در زندگی ما به وجود میآید و خلق می شود، نقطه آغاز آن، از تفکر ما بوده است. وادی دوم به ما میگوید: هیچ مخلوقی در این جهان و در این هستی به جهت بیهودگی خلق نشده است؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکرکنیم. تمام موجودات از ریز و درشت و از اول تا آخر، همه دارای نقش و عملکرد خاص خودشان هستند که هیچ چیزی نمیتواند جای آن نقش و عملکرد را پر کند. همه ما دارای خصوصیات و تواناییهای خاص خودمان هستیم که نظیر آن وجود ندارد. هر یک از ما، نسخهای منحصر به فرد از قدرتها و تواناییهایی هستیم که خداوند به ما داده است.
اگر به تمام هستی نگاه کنیم، خواهیم دید امکان ندارد چیزی را پیدا کنیم که به جهت بیهودگی پا به هستی گذاشته باشد، اگر هم به مطالبی برسیم که تصور کنیم بیهوده است، باز هم باید مطمئن باشیم که این پندار و تصور نادرست ماست و نتوانستهایم به هسته درون یا فلسفه وجودی آن پی ببریم؛ اما چه زمانی در انسان احساس پوچی و ناامیدی به وجود میآید؟
زمانی که انسان چیزی را با تمام وجود میخواهد؛ اما امکان رسیدن به آن را ندارد از هر راهی که به فکرش میرسد اقدام میکند؛ ولی نتیجه نمیگیرد و به خواستهاش نمیرسد؛ آن وقت است که ناامیدی در شخص ایجاد میشود. ناامیدی احساس را در انسان کور میکند تا جایی که شخص دیگر از هیچ چیز در این دنیا لذت نمیبرد و باعث میشود کمحرف و بیصدا و بیحوصله شویم، تلفن را از پریز میکشیم، درها را بر روی خود میبندیم. ناامیدی؛ مهمترین عاملی است که انسان را از حرکت باز میدارد.
باید دانست که این وضعیت و این احساس قابل تغییر است و اگر بخواهیم، میتوانیم آن را تغییر دهیم. البته اگر بخواهیم! آری، اگر بخواهیم میتوانیم همه چیز را عوض کنیم و از پایینترین نقاط، به بالاترین نقاط و جایگاهها برسیم. همان طوری که استاد در کتاب ۶۰ درجه میفرمایند: «در بعد حیات مادی، چنین است که میبینید، انسان گاهی مانند پرندهای است که بر یک کشتی سوار است و دنیا را از همین روزنه میبیند و گاهی با یک بلم کوچک تا بیکران میرود و میاندیشد که حتی بلم را به پرواز درآورد و زمانی در جایی میماند و به علت و معلولهای آن، فکر نمیکند.
نیک میداند که باید مکان را تغییر بدهد؛ اما در میان آبهای پرتلاطم، اسیر میشود تا به خشکی برسد. طوفان همچنان ادامه دارد و در این مقوله؛ باید به نیروهای درون خود، فکر کند و از قدرت آنها قوت بگیرد. بایستی خوب جوانب امر را در نظر آورد که چگونه از نیروهای الهی خفته درون، برای آزادی خود از گیر آب سود جوید؛ باید ازآنچه که توسط حقتعالی در وجود آدمی نهاده است به جای خود، مورد استفاده قرار بدهیم که معلمی خواهیم بود، برای آینده.
دراندیشههای بهتر، وسعت عمل به وجود آورید و برای کشتی خود که لازمه هستی و ادامه حیات در آن است، نوعی دیگر باشید. میدانید که کار ابتدا مشکل است؛ اما لنگر کشتی را از آب بکشید. آری؛ اگر انسان از گنج درونش و از نیروهای خفته الهی که در وجودش است، استفاده کند؛ آن زمان است که توان خروج از هر بحرانی را دارد و هر غیر ممکنی را میتواند ممکن بسازد و معلمی شود برای آیندگان.
منابع: سیدی ناامیدی، سیدی لنگر کشتی را بکشید، مقالات آقای خدامی
نویسنده: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
310