یازدهمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما مسافر کامران، نگهبانی مسافر محمدحسن و دبیری مسافر سیامک با دستورجلسه «جهانبینی۱و۲ و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر پارسیا» شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۴۵ آغاز به کار کرد.
.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان کامران هستم مسافر؛
خیلی خوشحال شدم که امروز این فرصت در اختیارم قرار گرفت تا به مناسبت این تولد، در خدمت شما باشم. انشاءالله جلسهای پرانرژی و خوش حسی داشته باشیم. همانطور که دبیر محترم در گزارش خود اشاره کردند، جلسه امروز دو بخش دارد: بخش اول مربوط به مسئلهی جهانبینی ۱و۲ و بخش دوم جشن اولین سال رهایی پارسیا است. ما در کنگره ۶۰ نوشتاری داریم که در تمام جلسات خوانده میشود که عنوان آن، "مصرفکننده مواد مخدر کیست؟" است. در این نوشتار آمده که مصرفکننده مواد مخدر فرد بیماری است که بر اثر مصرف مکرر مواد مخدر در جسم و شهر وجودی خود دچار تخریب شده است. این تخریب، هم در قسمت جسم است هم روان؛ سیستمهای حیاتی بدن دچار اختلال میشود و فرد در جهانی مملو از ترس، اضطراب، ناامیدی و حقارت زندگی میکند. برای درمان این وضعیت، حداقل ده ماه برای ترمیم جسم نیاز است.
اما در مورد جهانبینی، خدا میداند چقدر زمان لازم است. وقتی کتابهای آقای مهندس را میخوانیم، با سختی مسیری که برای کشف روش درمان با آن مواجه شده اند آشنا می گردیم چون در ابتدای کار هیچ ایمانی برای رسیدن به درمان اعتیاد وجود نداشته است همچنین در بخشهایی از صحبتهایی که توسط اساتید ایشان بیان میشود خیلی از این حرفها در ابتدا برای ما خیلی سنگین و غیر قابل فهم بود ولی بتدریج کنگره رشد بیشتری کرد و یکی از مهمترین اضلاع مثلث درمان که جهانبینی است شکل کاملتری پیدا کرد. جزوه جهانبینی که استاد امین نوشتهاند حدود ۴۰ صفحه است که با وجود سادگی، بسیار عمیق است. تعاریف واضح و قابلدرکی از مفاهیمی چون ترس، منیت، ناامیدی و حس ارائه شده که وقتی میخوانیم، میفهمیم چقدر با آنها درگیری داشتهایم. وظیفهی ما این است که این مفاهیم را عملی کنیم و دانستن کافی نیست. وقتی میدانم منیت دارم باید برای اصلاح آن تلاش کنم وگرنه هیچ کمکی به من نخواهد شد و تنها زمانم از دست خواهد رفت. در این صورت، من فقط مصرفکنندهای خواهم بود که هنوز بینظم و بی تعادل است و فقط مواد مصرف نمیکند. ما باید با استفاده از این آموزشها جایگاه خود را پیدا کنیم و تلاش کنیم تا به سفر سوم برسیم.
.jpg)
و اما بخش دوم که جشن اولین سال رهایی پارسیای عزیز است. حتماً او رامیشناسید. قبل از هر چیز این تولد را به پارسیا، خانوادهاش، جنابآقای مهندس، مرزبانان و تمام عزیزانی که در این رهایی نقش داشتند تبریک میگویم. پارسیا دو بخش مهم در داستانش دارد. من معمولاً موافق نیستم که در مورد برگشت خوردن افراد صحبت کنم چون ممکن است دید تازهواردها را به کنگره خراب کند. اما در مورد پارسیا، باید بگویم که او ابتدا سفر کرد رها شد، اما خیلی زود فاصله گرفت. به ترکیه رفت و بعد از مدتی خبری از او نشد. مدتی بعد مطلع شدیم که حالش خوب نیست، برادرش را از دست داده و به ایران برگشته است. ارتباطی بین ما نبود، اما میدانستم تنها راه درمانش، بازگشت به کنگره است. روزی در پارک طالقانی، که نگهبان نظم بودیم، او را دیدم. با خجالت ازماشین پایین آمد و سلام کرد. حال خراب و اثر شیشه در او کاملاً مشخص بود.
سفر مجددش را شروع کرد با اینکه از سعادت آباد به پرستار میآمد، کامل سفر نمیکرد. ولی همیشه با لبخند و انرژی میآمد. کمکم همسفرش هم همراهش آمد. و اینجاست که معنای واقعی همسفر خودش را نشان میدهد. نه با فشار بلکه با صبوری؛ اگر جلسهای همراهش نمیآمد، پارسیاخراب میکرد. اما وقتی همسفرش همراهش بود، ثبات بیشتری داشت. در نهایت، او توانست مسیر را کامل کند و رها شود. جالب اینجاست که با یک دفعه شرکت در لاتاری، برنده شد و شاید خدا برای او خواست که اینگونه خاص باشد. امروز جشن تولد پارسیا است. اما مهمترین پیام تولدها این است که یادمان باشد چه مسیری را، با چه کسانی طی کردیم. لحظاتی را که با هم ساختیم، فراموش نکنیم. به پارسیا، همسفرش، راهنمای همسفرش و خانوادهاش تبریک میگویم و از خداوند بهترینها را برایشان آرزو میکنم. از اینکه این وقت را در اختیار بنده گذاشتید و به صحبتهای من گوش کردید متشکرم.
در ادامه جشن یک سال رهایی مسافر پارسیا برگزار گردید:
.jpg)
سخنان مسافر پارسیا:
سلام دوستان پارسیا هستم مسافر، در مورد چند موضوع میخواهم حرف بزنم که اولین آن این است که آرزو میکنم برای دوستانی که رها شدهاند، این تولد را تجربه کنند چرا که مدتی که من اینجا نشسته بودم و به مشارکتها گوش میکردم، هر لحظه در حال گرفتن انرژی بودم مخصوصا در کنار خانواده و راهنمای خوبم آقا کامران که جایگاه ویژهای برای من دارند و خیلی دوستشان دارم. موضوع دوم تجربه خودم از حس و حال زمان مصرف شیشه است که واقعا سرمای شصت درجه زیر صفر و تنهایی سنگین و عجز آن را با تمام وجودم درک کردم و در قعر آن تاریکی، آدم تنها میشود، بی پول میشود، بی عرضه میشود، بی عاطفه میشود، از خانواده چیزی نمیفهمد، دوست و رفیق ندارد بیانگیزه است، بی هدف است، دنیا برایش پوچ است و تمام این اتفاقات را یک آدم مصرفکننده شیشه تجربه کرده است و روز اول به هیچ وجه فکر نمیکردم به چنین نقطهای برسم اما با یک بار مصرف شیشه کمکم این اتفاقات تلخ برایم رقم خورد ولی کافیست آدم طاقت بیاورد و از آن گذرگاه سخت عبور کند یعنی همانجایی که من از سعادت آباد میآمدم کنگره و میرفتم تا جایی که همسفرم هم به درخواست خودم مرا همراهی کرد چون بدون همسفر نمیتوانستم درست سفر کنم و جایی سفرم درست شد که نزدیک بود زندگیام از هم بپاشد و با همسفرم نشستم صحبت کردیم و به آقا کامران گفتم اگر لازم است به کمپ هم بروم تا از این فرصتی که خدا در اختیارم قرار داده استفاده کنم و زندگیام را حفظ کنم. توانستم و به لطف خدا و تلاش خودم و راهنماییهای آقا کامران امروز به جایگاه رضایت بخشی رسیدهام.
موضوع سوم در مورد کسانی است که مثل من، یک بار سفر کردهاند، برگشت خوردند و به واسطهی خجالت، روی برگشتن به کنگره را ندارند دل اینکه آدمهای قدیمی را ببینند ندارند. اکثر کسانی که بار اول من با آنها سفر کرده بودم راهنما شدهاند و من از این قضیه خوشحال بودم و خدا مرا خیلی دوست داشت که توانستم سفر مجددم را شروع و درست به پایان برسانم. امیدوارم روزی بتوانم سفیر خوبی برای کنگره۶۰ باشم چرا که همانطور که آقا کامران میگویند همه ما باید افتخار کنیم که کارت عضویت کنگره ۶۰ را داریم چرا که ارزش آن از گرین کارت آمریکا هم خیلی بالاتر است چون روی آن قیمت نمیتوان گذاشت. کنگره به من زندگی را بخشید همین بچهای را که میبینید داد و از زمانی که خدا این بچه را به ما هدیه کرده، یک جان دوبارهای به زندگی ما بخشیده شده است که قابل وصف نیست. موضوع آخر اینکه همیشه آقا کامران میگفتند که من فقط آدرس خودتان را به خودتان میدهم چون یک موقعهایی با اینکه من حالم خراب بود و سر لژیون میآمدم آقا کامران به روی من نمیآورد همیشه این سوال در ذهنم بود که چرا به روی من نمیآوردند؟! بعدا که گفتند من آدرس خودتان را به خودتان میدهم متوجه شدم که جایگاه هر کس را به خودش نشان میدهند و این اصلا کار راحتی نیست چون خیلی از آدمها در برابر یادگرفتن جایگاهشان و آموزش چیزهایی که فکر میکنند بلد هستند، گارد دارند و الان خدا را شکر من از استادم جایگاه خودم را یاد گرفتهام که کجاست.
جایگاه خوبی دارم، خانوادهام، دوستم دارند و امروز یک پیامی از برادرم برایم رسید که فهمیدم چقدر برایش مهم هستم و هیچ وقت فکر نمیکردم برادرم این قدر احساسی باشد و گفت: من و مامان به تو افتخار میکنیم که توانستی موفق بشوی؛ چون از ترکیه آمدنم و شروع سفر مجددم بهخاطر برادرم بود برادرم فهمید که حالم خراب است و گفت: میخواهی دوباره به کنگره بری؟ من گفتم: آره و خیلی نامردیها کردم ولی همیشه پای من ایستاد تا من سفر کنم البته من یک برادر عزیزتر از جان دیگری هم داشتم که با خوردن شربت اسپکتورانت، اعتیادش را شروع کرد و در ادامه به واسطهی مصرف قرصهای دیازپام و لورازپام در نهایت تو خانه من خودکشی کرد و بعد از آن، من سه سال در آن خانه زندگی کردم و همه این سیاهیها وتلخیها انباشته شد تا جایی که دوباره مصرف کننده شدم و همه این اتفاقات تلخ برای مصرف کنندههای مواد است. کسانی که تازه وارد هستند و یا در اواسط راه هستند بدانند که هیچ جایی بهتر از کنگره وجود ندارد و خوب جایی برای درمان آمدید چون من خودم تمام روشها را امتحان کردم، پنج روز پنج روز سقوط آزاد میرفتم بعد که پا میشدم اولین تماسم با کاسب مواد بود. الان آن روزها گذشته و آن پارسیا به یک پارسیای دیگری تبدیل شده است. از اینکه باعث امیدواری دیگران شدم خیلی خوشحال هستم و از آقا کامران که باعث افتخار من هستند و همچنین همسفر عزیزم و راهنمای همسفرم و همه کسانی که به من کمک کردند چه در این نمایندگی و چه در نمایندگی پرستار تشکر وقدردانی میکنم.
.jpg)
سخنان راهنمای همسفر نرگس:
سلام دوستان نرگس هستم یک همسفر، خانم آزاده درس بزرگی به من دادند و آن این بود که با وجود مشکلات همیشه لبخند به لب ایشان بود. اولین رهجویی که وارد لژیون من شدند خانم آزاده بودند و اولین رهایی همسفران در شعبه صبا خانم آزاده هستند. ایشان اگر امروز این جایگاه را دارندتجربه میکنند بهخاطر صبر در برابر چالشهایی است که پشت سر گذاشتهاند. از بزرگان داریم که خداوند برای اداره دنیا تاس نمیریزد. خداوند مسئله های سختش را به شاگردان زرنگی مثل خانم آزاده میدهد که با این همه چالش مسافرشان را تنها نگذاشتند همیشه همراه مسافرشان بودند و همیشه ثابت قدم بودند و دستمزدشان را هم گرفتند. جا دارد از راهنمای قبلی ایشان خانم فاطمه عزیز هم تشکر کنم که بیشترین سختیها را در این خصوص به دوش گرفتند و در این رهایی سهیم هستند. ممنون از شما
.jpg)
سخنان همسفر آزاده:
سلام دوستان آزاده هستم همسفر، خدا را شکر میکنم بابت این روز خیلی قشنگ و زیبا، این روز را مدیون آقای مهندس و خانواده محترمشان هستیم و این روز عزیز را برای همه همسفرها آرزو میکنم. از راهنمای محترم مسافرم آقا کامران تشکر میکنم که در شرایط خیلی سخت کنار ما بودند و از راهنمای خوبم خانم فاطمه سلامی عزیز و خانم نرگس عزیز هم تشکر میکنم و بهترینها را برایشان آرزو میکنم.
عکس: مسافر رضا
متن: مسافر رضا و مسافر حیدررضا
ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
599