سلام دوستان فرزانه هستم همسفر و مسافر لژیون جونز
اگر بخواهم درمورد وادی دوم صحبت کنم، باید ابتدا وادی تفکر یا همان وادی اول را خوب درک کرده باشم تا بتوانم، وادی دوم را خوب بفهمم و به آن عمل نماییم، حال برای درک عمیقتر بهتر است، برگردم به وادی اول، تیتر وادی اول میگوید؛ با تفکر ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود. در این وادی به من اندیشدن و تفکر آموخته میشود و اینکه من به چه چیزهایی باید فکر کنم و به چه چیزهایی نباید فکر کنم. من در این وادی یاد گرفتم که زندگی من انسان برگرفته از تفکرات خودم میباشد، حال شاید بپرسم، یعنی چه؟ من انسان در وجودم چیزی است به نام ذهن که با تفکرات من ارتباط مستقیم دارد، من با نوع تفکری که انجام میدهم، ماهیت ساختاری ذهنم را میسازم؛ اگر تفکراتم به سمت مثبت باشد، ذهنیتی مثبت و اگر به سمت منفیها باشد، ذهنیتی منفی در من بهوجود میآید؛ بر همین اساس حس و انرژی من را هم در خود انحصاری میکند و از آنها برای پیشبرد آن تفکر و خلق کردن، در زندگی من استفاده مینماید؛ برای همین است که آقای مهندس حسین دژاکام فرمودند: «باید بدانم که به چه چیزی فکر کنم واز فکر کردن به چه چیزهایی دوری کنم.» هم در سیدی چالش و هم در جزوه جهانبینی به من آموخته شده که در گذشته زندگی نکنم؛ چون باعث افسردگی میشود و به آینده هم زیاد فکر نکنم؛ چون باعث اضطرابم میشود؛ فقط در زمان حال زندگی کنم.
حال با فهمیدن این مطالب میشود در مورد وادی دوم صحبت کرد. تیتر وادی دوم میگوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به هستی نمیگذارد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.» با خواندن این تیتر میتوان دریافت که چرا یک انسان ممکن است، خود راهیچ و پوچ بداند؛ حال آنکه هیچ موجودی بیهوده خلق نشده است. من در گذشته؛ یعنی قبل از ورود به کنگره دقیقا در همچین حالتی اسیر شده بودم و فکر میکردم، انسانی پوچ، به درد نخور و بیهوده هستم و خداوند من را خلق کرده که فقط در این زندگی درد و رنج را متحمل بشوم، اگر غیر از این است؛ پس چرا هیچ یک از مشکلات من حل نمیشود و چرا به هر کاری دست میزنم با شکست مواجه میشوم! انگار خداوند من را به دست فراموشی سپرده است و از این نوع افکار هر روز و هر ساعت در ذهنم فعالیت قوی داشتند و واقعا زندگی من را به یک جهنم تبدیل کرده بودند؛ اما زمانی که با کنگره آشنا شدم و این آموزشها را دریافت کردم، متوجه این قضیه شدم که علت این حس پوچی و وجود این همه مشکلات در زندگی من چسبیدن به تفکرات منفی و بخصوص در گذشته خود اسیر شدن، بوده است، که چه چیزهایی را از دست دادم، چطور شکست خوردم و مدام در حسرت زندگی گذشته خود، زندگی الان را نابود کرده بودم و درگیر حس ناامیدی و افسردگی شدید شده بودم و مدام به هیچ و پوچ بودن خود فکر میکردم.
اینجا در کنگره۶۰ فهمیدم که خدایی با آن عظمت حتی بر تعداد سنگ ریزههای داخل زمین را هم با دقت و با هدف خلق کرده است، آن وقت چگونه ممکن است که من انسان را بدون هدف و بیهوده و فقط برای رنج کشیدن خلق کرده باشد؛ پس من هیچ، به درد نخور و بیهدف نیستم، من برای هدفی خلق شدهام؛ ولی به دلیل سهل انگاری در عمل من و داشتن افکار منفی مسیرم را گم کردم و در زندگی سرگردان شدهام و اکنون که فهمیدهام، باید بهدنبال پیدا کردن خود و بعد هدفم باشم، تا بتوانم در هستی و در زندگی خوش بدرخشم.
رابط خبری: همسفر زهرا، مسافر لژیون تغذیه سالم
عکاس: همسفر سمیه، مرزبان خبری
ویراستار و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فرزانه، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گوجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
127