همه وادیها درسهای زندگی ما هستند و مثل تابلوهایی هستند که در جاده سبز کنگره قرار دارند و هرکدام پیامی برایمان دارند. رعایت نکردن و عدول از این قوانین اولین کاری که میکند باعث صدمه زدن به خود شخص است. همه ما انسانها دنبال حال خوش و آرامش هستیم، اما به خاطر قرار گرفتن در ضد ارزشها و یا گم کردن مسیر، ناخودآگاه از ناکجاآباد سر درمیاوریم و به خود و یا اطرافیان آسیب میزنیم.
در وادی اول یاد گرفتیم درست تفکر کنیم؛ به هر چیزی فکر نکنیم چون هر چیزی ارزش فکر کردن ندارد. با توجه به اختیاری که خداوند در وجودمان قرار داده قلم زندگیمان را برداریم و درست ترسیم کنیم. در وادی یک به ما جهت فکر را یاد داد برای اینکه وارد روشنایی بشویم؛ نیازمند تفکر سالم هستیم که تفکر سالم گفتار و کردار سالم به همراه میآورد.
ما به خاطر اعتیاد و تاریکیهایی که تجربه کردهایم راهمان را گمکردهایم و هدفمان از زندگی را فراموش کردهایم. خواستههایمان را فراموش کردهایم که هدف از خلقت من در این هستی چه بوده است؟ حالا میخواهم افسار و کنترل زندگیام را به دست بگیرم که همه اینها به تفکر من برمیگردد که شکست را نیستی و نابودی میدانم یا شکست را چاشنی پیروزی بدانم.
در وادی دوم که وادی امید هست به من یاد میدهد خداوند هیچ موجود و مخلوقی را بیهوده خلق نکرده؛ منظور فقط انسان نیست بلکه تمام چیزهایی که در هستی و جهان وجود دارد هست، همه برای هدفی خلق شدند و وجودشان لازم و ضروری هست. ما همسفران با قرار گرفتن کنار مسافرهایمان در کنگره با آجرهای اعتیاد و تخریبهایی که به سمت ما پرتابشده بود پایه و اساس محکمی بناکردهایم؛ این پایه به ما امید داد و پرتوانتر از همیشه به سمت هدف و خواستههایمان که صلح و آرامش هست حرکت کنیم تا بدانیم آنچه نمیدانیم و هرکدام از ما ارزشی داریم. ما باید یاد بگیریم فقط در هستی گیرنده نباشیم فرستنده هم باشیم.
فقط اینطور نباشد که انتظار داشته باشیم هستی فقط به ما ببخشد. ما در این جهان برای اینکه بدانیم برای آموزش و خدمت خلقشدهایم باید سلاحی را به دست بگیریم که این سلاح همان آموزشها و سیدیهای کنگره است که ما جنگ افکار و اندیشه را پیش روداریم و تمام افکار و حسهای منفی را بیرون میریزیم و ظرف وجودیمان که همان دانایی میباشد بالا میبریم و به قدرتی میرسیم که اجازه نمیدهیم نیروهای منفی به تواناییهای ما آسیب وارد کند.
بزرگترین حس منفی که ما را درگیر میکند ناامیدی هست که مثل سم عمل میکند و جلوی حرکت و تلاش انسان را میگیرد که این وادی نوید امید میدهد و میگوید: پایان شب سیاهسفید است. پشت هر تاریکی، هر غمی و ناراحتی حتماً حکمتی نهفته؛ پس باید قدر داشتههایمان را بدانیم و شکرگزار باشیم تا اتفاقهای خوب در زندگی ما بیافتد تمام مشکلات ما در اثر جهل و نادانی خودمان است که بهصورت بیماری خودشان را نشان میدهند.
در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم. از راهنمای؛ خانم مرضیه و تمام کسانی که در این مسیر به من کمک کردند تشکر و قدردانی میکنم.
نویسنده: راهنما همسفر فیروزه (لژیون اول)
ارسال: همسفر زینب رهجو راهنما همسفر سکینه (لژیون سوم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
92