جلسهی چهارم از دور اول لژیون سردار کنگره 60 نمایندگی قشم ویژه مسافران با استادی پهلوان محترم مسافر رضا ، نگهبانی مسافر علی ، دبیری مسافر ابوذر و خزانهداری مسافر حسن با دستور جلسهی ( ظرفیت و مسئولیت ، قبله گم کردن )در تاریخ دوم اردیبهشت ماه 1404 رأس ساعت 15/30 دقیقه در محل دانشگاه خوارزمی قشم آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان رضا هستم مسافر . خدا را شکر که یک جلسه ای دیگر هم می توانم خدمت کنم و امیدوارم که بتوانیم به کمک هم جلسه خوب و مفیدی داشته باشیم و به ما کمک بشود که قوی بشویم، چون اگر قوی شویم خود به خود نمایندگی قوی می شود.
دستور جلسه هفتگی را اگر من بخواهم ربط بدهم به لژیون سردار، این دستور جلسه ربط های زیادی دارد. در لژیون سردار از کسانی که مساعد هستند دعوت می کنند. شرکت کردن در این جلسه خود به خود در آدم ظرفیت ایجاد میکند.
من در ابتدا و اولین باری که پول دادم می ترسیدم که شاید پول کم بیاورم و برایم مشکل ساز شود و نکنند برایم مشکلی به وجود بیاید و یا اینکه شاید دارم زیادی کمک می کنم و خیلی از این فکر های منفی! ولی وقتی پول را دادم خود به خود ترسم ریخت ظرفیت بالاتری برایم به وجود آمد. و این را دانستم که خود مسولیتی که به ما داده می شود خود برای ما ظرفیت به همراه دارد و همان ظرفیتی که به ما داده می شود، می آییم از آن استفاده می کنیم و آن را رشد می دهیم و دقیقا مثل دوچرخه سواری است، یکی از پا ها را به پایین می بری دیگر پا بالا می آید و دائم این کار صورت می گیرد و زمانی که من این کار را انجام دادم، وجدانم خیلی راحتتر شد.
چند وقت پیش از فرودگاه می آمدم که آمپر بنزینم خراب بود و در بیابان بنزین تمام کردم و با آبادی هم فاصله داشتم. همین که ماشین ایستاد با خودم گفتم چه کنم؟ البته من مطمئن بودم که یک نفر برای کمک به من می ایستد، چون ایستاده بودم قبلاً برای کمک برای دیگران. حتی هنوز درست از ماشین پیاده نشده بودم که یک ماشین که خانواده قشمی در آن بود برایم ایستاد. قشمی ها انسان های خوبی هستند. ایشان مرا چند کیلومتری با خودشان بردند و بنزین تهیه کردیم و مرا دوباره به ماشین خودم رساندند ، وقتی انسان کار های نیک انجام بدهد خود به خود به آرامش می رسد و هیچ گاه نگران نیست. این حس برای من بود و همیشه سعی کردم در هر زمینه ای که کاری از دستم بر می آید انجام بدهم.
آدم هایی که قبله گم میکنند خود به خود آرامششان را از دست می دهند. به عقیده من بزرگترین نعمت زندگی داشتن آرامش است. دکتر انوشه می گویند هر چیزی که بخواهد از شما آرامش را بگیرد نمی ارزد. هیچ چیز قیمتش بیشتر از آرامش نیست. کمک کردن در کنگره بیشترین ارزشش به آرامشی است که به دست می آورید و این آرامش بسیار ماندگار است. من هجده سال پیش مبلغی را به کنگره کمک کردم و چون برایم لذت بخش بود هنوز به یادم مانده است.من در ساختمان سمنان هم در ساخت و هم مالی خدمت کردم و این باعث شده است که هر وقت از سمنان خبری بشنوم بسیار خشنود شوم.در آخر من اگر کاری می کنم نباید برای فخر فروشی باشد و نباید قبله خودم را گم کنم و فقط برای آرامش خودم این کار را انجام بدهم. اگر من کار خیری برای دیگران انجام بدهم حال خودم بهتر می شود ولی اگر به خاطر خودم دادم حالم خراب می شود .
ویرایش و تایپ: مسافر ابوذر ( لژیون یکم )
بازنگری و ارسال : مسافر سجاد ( لژیون سوم )
- تعداد بازدید از این مطلب :
129