این سیدی ظرفیتها را تعیین میکند. اینکه هر موجودی چه ظرفیتی دارد، چقدر جوابگو است و چقدر پذیرش میکند؟ آیا آن مسئولیتی را که دارد میپذیرد؟ مسلمین بهطرف قبله که خانه خداست نماز میخوانند، قبله گمکردن یعنی هدف و معبود را گمکردن. این اصطلاح در مورد انسانهایی به کار میرود که وقتی به جایی میرسند، معبودشان را گم و فراموش میکنند و دیگر برای او ارزش قائل نیستند. مثل کسانی که دیگران به آنها کمک میکنند؛ اما وقتی به یک نقطهای میرسند، دیگر آن انسانها را قبول ندارند و در جهت تخریبشان قدمهای زیادی بر میدارند و این مسئله هم در سطح جامعه، هم کنگره و هم خانواده مصداق دارد. «إنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُود» به این معناست که همانا انسان موجودی است که در مورد رب خودش ناسپاس است.
مهمترین مسئله در هستی، ظرفیت است و تمام هستی بر مبنای ظرفیت تقسیمبندیشده است. گازها، مایعات، گیاهان، جامدات و حیوانات همه یک ظرفیت مخصوص به خود دارند. بهعنوانمثال یک گاز کشنده است، یک گاز باعث حیات است، یک مایع حلال است یک مایع نیست؛ حتی در مورد گیاهان و درختان هم همینطور است. ظرفیت یک درخت نخل با یک بوته بیابانی فرق دارد و این ظرفیتها یکروزه به وجود نیامده است و شرایط خاص خودش را دارد.
در جانوران همظرفیتها متفاوت است و هر کدام دارای یک ویژگی خاص هستند. ظرفیت، آگاهی و اطلاعات یک کرم خاکی با ظرفیت یک شیر فرق دارد. هر حیوان ویژگی خاص خود را دارد. شیر و پلنگ و گرگ درنده هستند، روباه و سگ بهگونهای دیگر هستند. تمام خواصی که در گیاهان و جانوران است، در انسان هم جمع شده است؛ یعنی انسان مجموعهای از اینهاست؛ گویی که انسان این مراحل را طی کرده است. همانطور که مولانا به زیبایی سروده:
از جمادی مُردم و نامی شدم، وز نما مُردم به حیوان سر زدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم، پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر، تا بر آرم از ملائک پر و سر
بار دیگر از ملک قربان شوم، آنچه اندر وَهْم ناید آن شوم
ما تصور میکنیم که همه انسانها باید علیهالسلام باشند و به کسی ضرر نزنند؛ البته این در مرحله آخر است؛ یعنی وقتی که انسان تزکیه و پالایش میکند به آنجا میرسد. بعضی انسانها گستاخ هستند، بعضی ترسو، موذی، درنده و بعضیها مثل سگ باوفا هستند، بعضی مثل مار نیش میزنند یا مثل گربه بیچشمورو هستند؛ بنابراین میبینیم که تمام خواص حیوانات در انسان جمع شده است. حالا انسان ممکن است بهطرف کدامشان گرایش پیدا بکند؟
آیا جزء آنهایی است که نیش میزنند یا جزء آنهایی است که فرصتطلباند؟ وقتی به انسانی نگاه میکنیم باید این را تشخیص دهیم و این ظرفیت انسانها میشود. باید موجود به یک ظرفیتی برسد تا مسئولیت بالاتری به او داده بشود. ظرفیت یعنی ظرف هر کس چقدر است. ظرف بعضیها اندازه انگشت دانه است، بعضی اندازه یک استکان، بعضی کاسه، بعضی دیگر دریاچه و بعضیها دریا؛ بنابراین ظرف انسانها با هم فرق میکند. وقتی ظرفشان فرق کرد، ظرفیتشان هم فرق میکند.
ظرفیت داشتن فقط برای پول و مقام نیست؛ حتی سلامتی هم ظرفیت میخواهد. بعضی انسانها حتی ظرفیت سلامتی را ندارند، ظرفشان تحمل یک سلامتی کامل را ندارد؛ یعنی سلامتی را نمیتواند بپذیرد. بعضی آدمها باید مریض باشند تا خلق خدا از دست اینها راحت باشند؛ چون وقتی خوب میشوند شروع میکنند به اذیت و آزار دیگران. ظرفیت در مقام، در علم، در تحصیل، در عرفان و در پول هم وجود دارد.
ما باید ذرهذره این ظرفیتها را بالا ببریم و یکمرتبه نمیشود. چهطور؟ با کارکردن، با علم و آگاهی، دانش و شعور، فهمیدن، تجربه، آموزش و تفکر باید ظرفیت را بهتدریج بالا برد. وقتی ظرفیت بالا رفت، باید مسئول باشد. مسئول یعنی چه؟ مسئول از سؤال میآید، مسئول کسی است که وظایفی دارد، باید آنها را انجام دهد و پاسخگو باشد. بهعنوانمثال من اگر مسئول کنگره هستم، باید پاسخگو تمام مسائل کنگره باشم.
در هستی هم همینطور است، وقتی که ظرفیت بالا رفت، پذیرش هم بالا میرود؛ چون ظرفش بزرگتر شده پذیرش بیشتری دارد و این در کل کائنات در جریان است. در کنگره هم همینطور است. اگر بخواهیم مسئولیت را در کنگره مثال بزنیم، اِیجِنت که مسئول شعبه است در مورد مسائل شعبه باید پاسخگو باشد، راهنما باید پاسخگو باشد که چه تعداد از رهجویانی که وارد لژیونش شدهاند به رهایی رسیدهاند، چه تعداد و چرا برگشت کردهاند؟ رهجو هم در مقابل استادش مسئول است و باید پاسخگو باشد که چرا سفرش را خوب انجام نداد؟ چرا دیر آمد؟ چرا سیدی ننوشت. مرزبانها مسئول نظم شعبه هستند. دیدهبانها در مقام و منصبی که به آنها داده شده باید پاسخگو باشند و به وظایف خود عمل کنند.
حال اگر کسی ظرفیتش فراهم نشده باشد و شما به او مسئولیتی بدهید، قبلهاش گم میشود. چرا یک موجود میشود مسیح؟ یک موجود میشود عیسی؟ یک موجود میشود نوح؟ یکی میشود محمد؟ چرا؟ برای اینکه ظرفیت و پذیرش او بالاست. آنها ظرفیت پذیرش این مسئولیت را داشتند؛ بنابراین بر مبنای ظرف هر موجودی به او مسئولیت داده میشود. اگر غیر از این باشد قبلهاش گم میشود؛ یعنی شما یک نفر را میگذاری مسئول یک اداره چون ظرفیتش را ندارد، آن اداره را به نابودی و تباهی میکشد.
پس تمام حالات ما؛ حالت روانی، روحی، بیماری، سلامتی، همه چیز بر مبنای پذیرش ماست. حال بازمیگردیم سر بحث قبلیمان که انسان وقتی از مرحله حیوانی وارد مرحله انسانی شد مجموعه آن صفات حیوانی اعم از موذیگری، درنده بودن و... به او نیز منتقل شد، پس بهصورت بالقوه در وجود انسان وجود دارد، بستگی به این دارد که کدام را انتخاب کند. وقتی این صفات به انسان رسید به دو قسمت جسم و جان تقسیم شد که همان صور پنهان آنهاست. در اینجا تبدیلات درونی سبب میشود که انسان از یک موجود موذی تبدیل به یک انسان صالح شود. ممکن است؛ حتی وقتی میگوییم این انسان مهربان است در طول زمان نقاب از چهره او برداشته شود و ببینیم که واقعاً مهربان نیست. «حقیقت در اعمال و ادامه نقاب از رخ برمیدارد».
به این نگاه نکنیم که شاید الان خودمان انسان مهربانی باشیم و تحمل دیدن خون را نداشته باشیم، ممکن است به مرحلهای برسیم که صد نفر آدم را قطعهقطعه کنیم، هیچکدام ما هم در این مورد استثنا نیستیم. تمام صفات حیوانات در انسان موجود است؛ ولی در طول چرخهها از روز الست تا کنون پالایش و تزکیه شدیم و رسیدیم به این انسان؛ اما باز اگر غفلت کنیم موجود قبلی خواهیم شد؛ چون این صفات حیوانی در ما نهفته هستند. اما اگر مهربانی، صداقت و تمام صفات در یک انسان واقعی باشد، این صفات، او را در بین مردم و خداوند محبوب میکند و دو قسم از وجودش یکی میشود؛ یعنی صور پنهان و آشکار، ظاهر و باطن. دیگر زیرورو نمیکشد و محبتش واقعی است؛ چون ظاهر و باطنش یکی میشود.
گفتیم برای اینکه ظرفیت بالا برود باید ذرهذره نقطه تحمل بالا برود تا ظرفیت هم بالا برود؛ اما یک گروه از انسانها هستند که میخواهند از راه مخدرات مثلاً کشیدن حشیش و شیشه ظرفیت خود را بالا ببرند یا با شرکت در کلاسهای ویژه مانند انرژیدرمانی، خروج روح از بدن، ارتقا یابند؛ درحالیکه عمل این گروه مثل میوه بیموقع است، شاید در ظاهر زود به امیال خود میرسند؛ اما در ادامه کار مشکل میشود؛ چون به پتانسیل لازم نرسیدهاند. اینهایی که با مخدرات ادعای نبوت و امامت میکنند، اینهایی که با این کلاسها به جایی میرسند؛ چون هنوز صور پنهانشان کامل نشده، بهصورت مریضی به خودشان فرود میآید. اینها یا دچار مرگهای زودرس میشوند یا دچار بیماریهای متفاوت. همیشه دچار نقص هستند؛ چون هنوز به آن پتانسیل لازم نرسیدهاند. مانند شخصی که پا نداشته باشد همیشه یک چیزشان کم است؛ چون آن ظرف نیست، آن ظرف کوچک است. وقتی میخواهد درون آن ظرف جای بگیرد، میبیند که پاهایش جا نمیگیرد دستش جا نمیگیرد. اینها گروهی هستند که میخواهند زودتر به امیال خود برسند.
خلاصهای از سیدی «ظرفیت، مسئولیت و قبله گمکردن»
نویسنده: راهنما همسفر مریم (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر زرین رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
84