هفتمین جلسه از دوره دوم سری کارگاه های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی ابهر با استادی راهنمای تازه واردین همسفر فریبا، نگهبانی همسفر رقیه و دبیری همسفر ربابه با دستور جلسه «ظرفیت،مسئولیت،قبله گم کردن» روز یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
ممنونم از ایجنت و همینطور نگهبان عزیز که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و در ادامه از همسفر رقیه خیلی ممنون و سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و من را لایق دانستند، دستور جلسه همینطور که در لایو جناب مهندس فرمودند ودستور جلسه هفتگیمان است، ظرفیت و مسئولیت و قبله گم کردن.
جناب مهندس میگفتند که انسان یک هدفی دارد که آمده روی کره زمین یا هرجایی که میرود، هدفی دارد که باید به آن هدفمان برسیم که بیشتر مدنظرشان هدف های ارزشی بود که هرکسی به آن هدفش نرسد. مطمئنا قبلهاش را گم کرده. کسی که قبلهاش را گم کند، همیشه در ناکامی و شکست و ناراحتی وغم وغصه است.
شاید ظاهرش خوب است و همه چیز به راه باشد، ولی همیشه حالش بد است و انرژی ندارد و در خانواده و جامعه و یا هرجا چه میگویند. در کنگره اگر مسئولیت به ما داده میشود، باید ما آن را به بهترین نحو انجام بدهیم. یعنی ما خدمت کنیم اگر نیت ما خدمت کردن باشد، حالا در هر جایگاه باشیم، مطمئنا به آن حال خوش دست پیدا میکنیم.
ولی اگر نیت ما درست نباشد یا خدمت اول به خودمان بعد به دیگران نباشد، با شکست و ناکامی مواجه میشویم که جناب مهندس همیشه در صحبت هایشان میگویند نفع خودمان را در نفع جمع بدانیم. آن موقع است که به همه چیز میتوانیم برسیم. یعنی غیر ممکن ها را ممکن میکنیم.
اگر این ذهنیت را برای خودمان همیشه داشته باشیم واین را نهادینه کنیم در خودمان مطمئنا به هر چیزی که مدنظرمان باشد، میرسیم. نفع خودمان را در نفع جمع بدانیم؛ یعنی خدمتی اگر میکنیم، اول خدمت به جمع باشد. مطمئنا وقتی که حال یک نفر را خوب کنیم، حالا حداقل کوچکترین کار یک لبخند به او بزنیم.
مطمئنا آن انرژی و حال خوب به خودمان برمیگردد و این که جناب مهندس گفتند قوانین برای همه یکسان است. یعنی حالا کسی که در کنگره، حالا بیشتر مثال بزنیم، در هر جایگاه باشد ایجنت باشد، دیده بان باشد، جناب مهندس خودشان مثال زدند گفتند اگر نگهبان گنکره ۶۰ باشد، این به این معنی نیست که بگوید من جایگاهم بالاتر است، پس قوانین را انجام نمیدهم یا من برای خودم این سهمیه را دارم.
میگویند این اصلا فکر اشتباهی است؛ چون میگویند هر چقدر مسئولیت بالاتر باشد، مسئولیتی که به او دادهاند، هرچقدر بالاتر باشد، باید محکمتر قوی تر قوانین را انجام بدهد و قوانین را زیر پا نگذاریم؛ چون آن شخصی که مسئولیتش بالاست، به عنوان الگو و چشم همه به کار و رفتار اوست.
اگر او بخواهد قوانین را زیر پا بگذارد ویا ارزش به آن قوانین نگذارد، مطمئنا کسانی هم که تازه دارند میآیند، تازه مسئولیتشان را شروع کردند، مطمئنا کارشان به نحو احسن انجام نمیدهند. کنگره چنین جایی است و ما باید یک سر وگردن با بقیه فرق داشته باشیم. اگر بخواهیم چیزی از خودمان داشته باشیم، ارائه بدهیم.
اگر همین قوانین را همین کارهای ارزشی را پیاده کنیم، انجام بدهیم، مطمئنا نیازی نیست خیلی فشار بیاریم به خودمان، به دیگران. مطمئنا دیگران نگاه میکنند، وقتی طرف ارامش دارد، حال خوبی دارد، یک چیزی هست، یاد میگیرند ازما و جناب مهندس گفتند خدمتگذار هستند، حتی در سی دی گفتند حتی درخت گیلاس خودش نمیتواند بخورد.
برای دیگران است، برای خدمت کردن به انسان ها، پس ما بیایم از طبیعت یاد بگیریم، مسئولیت یک کاری را داریم به نحو احسن انجام بدهیم. برای ارائه کردن یک چیز خوبی داشته باشیم. نه این که خدمتمان فقط از سر باز کردن باشد، اگر با حس با عشق باشد، مطمئنا به آن هدف میرسیم. در این مورد یک مثال بزنم.
فکر کنیم یک پدر مادری به بچهاش بگوید این کار را نکن مودب باش، درس خوب بخون، یا این کار را خوب انجام بده، هر چقدر به آن بچه بگویی، آن بچه نمیآید آن کارها را انجام بدهد. چرا چون میبیند ما خودمان مسئولیت کارهای خودمان را به عهده نمیگیریم، یا آن ها را به نحو خوب انجام نمیدهیم.
مطمئنا الگویش پدر مادر است. ما آن ها را میسازیم. شخصیت هایشان را. پس اگر مسئولیت هایمان را به نحو احسن انجام بدهیم، مطمئنا به آن هدف یا آن چیزی که مدنظرمان است، میرسیم که جناب مهندس میگویند همیشه مسئولیت به کسی داده میشود، اگر بیشتر از حد توانش باشد، مثل یک ظرف میماند.
اگر یک ظرفی را بیشتر از گنجایش تا توانش به او فشار یا حرارت وارد کنند، آن شکل و آن حالت خودش را از دست میدهد. دیگر آن شکل و حالت قبلی را ندارد و این نیست که ما نا امید بشویم بگوییم این مسئولیت بزرگی است خدمت کردن در گنگره. اگر خدمتی را به من میدهند، نا امید نشویم، تلاش و کوشش خودمان را بکنیم.
اگر واقعا این تلاش و کوشش از دل و جان باشد، مطمعن باشید خداوند و کائنات مارا کمک میکنند. ما هیچ موقع نمیتوانیم سر خدا یا کائنات کلاه بگذاریم. من خودم را میگویم، اولین روزی که آمدم گنکره، قبل این که بیایم گنگره میگفتم من یک مشکلی دارم، نمیگفتم مسافرم مصرف دارد، خدایا میسپرم به خودت کمک کن، وقتی خدا به من کمک کرد، من اینجا اموزش دیدم.
اینجا را رها میکردم، مطمئنا به یک مشکلی دوباره برخورد میکردم. همیشه مشکلات در راهمان است، خوب و بد مکمل هستند. اگر خوب وبد نباشد، در جهان اصلا چیزی معنا ندارد. اگر من به مشکل بر نمیخوردم، مطمئنا کائنات و خداوند به کمک من نمیآمدند یا آن هدفم، آن حاجتم هیچ موقع بعد ها هم نمیتوانستم.
پس این به ما میگوید نمیتوانی کائنات رو گول بمزنی و هرکاری دوست داشته باشی انجام بدهی. من با چه حالی آمدم؟ باوضعیت بد، حال بد، حالا مسافرم مصرف کننده بود. کنگره به من چی داده؟ رهایی مسافرم، مسولیت ها را، حال خوش را داده. پس وظیفه من این است که ظرفیتم را ببرم بالا. چقدر قوی کرده کنگره ما را؟
قبلا کسی چیزی میگفت، من خودم را میگویم، از کوره در میرفتم، حالم بد میشد، ماه ها به آن فکر میکردم. خب گنگره به ما چه داده؟ آنقدر اینجا آموزش دیدیم و قوی شدیم و صیقل پیدا کردیم که الان کسی بخواهد مارا ناراحت کند، این اجازه را نمیدهیم، اگر هم بخواهد ناراحت کند، دیگر آن حرف برایم اهمیتی ندارد. نمیتواند من را به هم بریزد.
چرا؟ چون اینجا صیقل پیدا کردم و ظرفیتم بالا رفته.(حالا خیلی کار دارم) ولی طرفیت قبلی من مثل لیوان های قدیمی نازک که یک ضربه میزدی میشکست. ولی خب خداراشکر ظرفیتم رفته بالا. پس اینها با یک روز، دو روز نیست. باید همیشه جناب مهندس هم میگویند بچه ها به مشکل برمیخورند یا شکست میخورند اصلا کمک نمیکنم.
شاید راهکار بدهم، ولی اصلا کمکشان نمیکنم. میگویم خودت برو، شکست بخور، چندین بار، ده بار بیست بار، آخرش قلق کار را بدست میآوری. حالا ما هم هیچ وقت نباید نا امید باشیم. اگر مسافرمان برگشت میخورد و یا هر مشکلی در زندگیمان پیش میآید، این را لعنت خدا ندانیم.
خدا به قول راهنما خیلی بزرگ است و خیلی چیزها هست، چیزهای ضد ارزشی که از اعتیاد خیلی بالاتر است یا اخلاق و رفتار مسافرمان اعتیاد واقعا پیش آنها کوچک است. ولی فرهنگ ما به این شکب جا افتاده. اعتیاد را ما خیلی بزرگ کردهایم و از آن خیلی میترسیم. من که خودم این تجربه را داشتم، تلاش و حرکت هم میکنم، ولی بازهم همه این کارها را میسپارم به خدا و مطمعن باشید ازته قلبتان از خدا بخواهید.
آنها خودشان کائنات خداوند، همیشه ما را میبینند. بیشتر از خودمان از ما خبر دارند. اگر احوال دلمان خوب باشد، حال دیگران هم خوب است و مطمئنا خیر و خوبی جلوی ما میآید و یکی هم این که جناب مهندس میگویند اگر مسئولیتی را به ما میدهند، خب اگر میگویند این کار را انجام بدهید، کمی ابتکار عمل داشته باشید که مثال هایشان را زدند.
اگر گفتند این کار را انجام بده، در راستای قوانین انجام بدهید و اگر توانش را دارید، بیشتر انرژی بگذارید. به من میگویند یک لیوان آب بیاور، میتوانم ابتکار عمل داشته باشم، یک پیش دستی، یک سینی خوشگلی بگذارم، ولی بعضی ها را میبینی همین لیوان را میآورند میگذارند جلوی طرف.
این یک مثال کوچک است، در هر چیز جناب مهندس میگویند در راستای قوانین یک مقدار ابتکار عمل داشته باشید. مطمئنا خیلی خوب است. حالا یک مثال کوچک بزنم، همه خدمتگداران ابهر عالی هستند و ازهمه بهتر همسفر پروانه است. همیشه هر سری میآیند، شاید اولین جلسه من فکر میکردم خیلی سخت گیر هستند.
ولی دیدم واقعا جز خدمتگذاران راستین هستند. یعنی هر چیز را ریز به ریز شاید اشغال بگیرند، واقعا از جان و دل یک چیزی که در راستای قوانین باشد، گوشزد میکنند و خدا راشکر که چنین آدم هایی هستند و نورشان را به زندگیشان برگرداند و همچنین مرزبانان و ایجنت و راهنماهای عزیز یا خدمتگذاران دیگر بچه های سفر دومی، انشاالله که خداوند جواب دلشان را بدهد.
سفر اولی ها هیچ موقع از این موهبت مستثنا نیستند و هرکس که به کنگره میآید، به یک عشقی، نیتی و به یک امیدی میآید مطمئن باشید خیر دارد، برای مسافر، خواهر، همسر، مطمئن باشید جواب آن را به بهترین شکل میبینید. خیلی ممنون که به حرفهایم گوش دادید.

تایپ و عکس:همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: همسفر یلدا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
207