چهاردهمین جلسه از دوره پانزدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران به نمایندگی اردبیل، به استادی راهنمای محترم مسافرسهند ، نگهبانی مسافر یاشار و دبیری مسافر حامد با دستور جلسه "ظرفیت و مسولیت (قبله گم کردن)" یکشنبه 31 فروردین ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
کنگره برای من نعمت بزرگیست؛ جاییست که میتوانم یاد بگیرم، خدمت کنم و رشد کنم. وقتی به دستور جلسات نگاه میکنم، سعی میکنم از چند زاویه به آنها فکر کنم: از منظر کنگره، سفر اول، سفر دوم و حتی زندگی بیرون از کنگره. اما آنچه بیش از همه برایم اهمیت دارد، کاربردیکردن این آموزهها در دنیای بیرون است. همین کاربرد است که معجزه میکند و مرا در مسیر رهایی یاری میدهد.
در مورد دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت»، اعتقادم بر این است که این دو واژه بهدرستی و با دقت در کنار هم قرار گرفتهاند. چون ابتدا باید در خود ظرفیت ایجاد کنم، تا بتوانم مسئولیتی را بپذیرم. اگر بدون ظرفیت وارد مسئولیتی شوم، احتمال سقوط وجود دارد. اما اگر ظرفیتسازی کرده باشم، میتوانم در مسیر هدف، که همان قبله من است، حرکت کنم.
برای مثال، در سفر اول، مسئولیتی که میپذیرم، حفظ سلامتی و حرکت بهسوی درمان است. باید هر روز از خود بپرسم: آیا مسافر خوبی بودهام؟ آیا سیدی نوشتم؟ دُز مصرفم را کم کردم؟ اگر پاسخها مثبت باشد، یعنی به سمت قبله، یعنی رهایی در حرکت هستم. اگر نه، باید در ظرفیت و تعهدم تجدید نظر کنم.
در سفر دوم هم همین ماجراست. هر جایگاهی در کنگره که به من داده میشود، پیش از پذیرش آن باید در خودم ظرفیتش را ایجاد کنم. خدمت در کنگره فرصتیست برای رشد، نه محلی برای اثبات یا خودنمایی. خدمت بدون ادعا، کمک به دردمند، و یاریرساندن از روی عشق، فلسفه حقیقی خدمت در کنگره است.
در همین زمینه، مهندس بزرگوارمان در روز چهارشنبه، داستان زیبایی از سلطان محمود و ایاز تعریف کردند. ایاز که مورد اعتماد سلطان بود، هر روز نگاهی به کفش پاره و پوستین کهنهاش میانداخت تا فراموش نکند از کجا آمده و چگونه به این جایگاه رسیده. من هم به یاد میآورم روزی که وارد کنگره شدم، حال و روز خوبی نداشتم. اما اکنون که شال نارنجی بر دوش دارم، باید هر روز به خودم یادآوری کنم برای چه آمدهام و چرا خدمت میکنم.
من خدمت میکنم، چون حس زیبایی را از راهنما و لژیون دریافت کردهام؛ حس محبت، حس درک، و حس امنیت. و امروز وظیفه خود میدانم که همان حس را منتقل کنم، تا مسافری دیگر بماند، درمان شود و به مسیر ادامه دهد.
در پایان، اگر بخواهم خلاصه کنم، ظرفیت با آموزش، آگاهی و خدمت بهدرستی ساخته میشود. و آنگاه است که مسئولیتپذیری معنای واقعی پیدا میکند و انسان به سوی قبلهاش، هدفش، و خدمت به خلق خدا، قدم برمیدارد.
تهیه و ارسال گزارش:مسافر تورج (لژیون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
60