English Version
This Site Is Available In English

دیسیپلین یعنی نظم فکری داشتن در هر شرایطی

دیسیپلین یعنی نظم فکری داشتن در هر شرایطی

جلسه دوازدهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اسبیکو خرم‌آباد به استادی همسفر مریم، نگهبانی همسفر معصومه، دبیری همسفر سپیده با دستور جلسه ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن) روز یکشنبه ۳۱ فروردین ماه ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خداوند را شاکر هستم که در جریان آموزش‌های کنگره توانستم برای اولین بار این جایگاه را تجربه کنم. از ایجنت محترم همسفر هدی و نگهبان لژیون سردار همسفر معصومه و مرزبان‌ها تشکر می‌کنم که به من فرصت این خدمت را دادند. از همسفر هدی، راهنمای بسیار خوبم تشکر می‌کنم که خدمتِ امروز من درواقع حاصل زحمت‌های ایشان در بالا رفتن تدریجی ظرفیت من برای پذیرش مسئولیت‌های جدید کنگره است.
اما در مورد دستور جلسه این هفته "ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن" به نظر من دو مؤلفه اصلی در این ارتباط وجود دارد که نشان می‌دهند ظرفیت هر کسی در چه سطحی قرار دارد؟ یکی جهان‌بینی و دیگری دیسیپلین فکری داشتن است؛ یعنی ارتباط زیادی بین این دو فاکتور و ظرفیت اشخاص وجود دارد.

جهان‌بینی در دو سطح اتفاق می‌افتد: یکی جهان‌بینی سطحی و دیگری جهان‌بینی عمیق. اعتقاد من بر این است که انسان اگر اصلاً جهان‌بینی نداشته باشد، به مراتب بهتر از این است که جهان‌بینی سطحی داشته باشد. چرا؟ چون شخصی که جهان‌بینی سطحی دارد دقیقاً همان کسی است که وقتی مسئولیتی به او داده می‌شود قبله را گم می‌کند؛ چون ادعای جهان‌بینی دارد، حرف هیچ کس را نمی‌پذیرد. درواقع توهم دانستن و فهمیدن دارد و قبله را گم می‌کند. مسئولیت را درست انجام نمی‌دهد و همیشه برای آن توجیه دارد؛ مثلاً در آزمون جهان‌بینی کنگره شرکت می‌کند و تقلب می‌کند؛ یعنی این شخص خودش را برای آزمون راهنمایی آماده می‌کند، ولی می‌خواهد با تقلب به خواسته‌اش برسد. خب حالا گیرم که راهنما هم شدی! چه مطلبی می‌خواهی به رهجو انتقال بدهی؟ چنین اشتباهاتی جهان‌بینی انسان را صفر می‌کند. همان ۱۳ و ۱۴ به مراتب بهتر از بیستی است که با تقلبی به دست بیاید.
یک نمونه دیگر: کسی که جهان‌بینی سطحی دارد از جایگاه و شال به عنوان ابزار قدرت شخصی استفاده می‌کند‌. زمانی که ما یک خدمتی را می‌گیریم؛ مثلاً اگر یک شال، گردن من افتاد آن را ابزار قدرتی بدانم که بتوانم کسی را تخریب کنم.

همه ما تصورمان این است که اگر خدمت بگیرم، نور و برکت به زندگی ما وارد می‌شود، هیچ کس به آن طرف قضیه توجه نمی‌کند که خدمت، دقیقاً شمشیر دو لبه است. به راحتی می‌تواند برکت را از زندگی بیرون کند؛ اگر ظرفیت آن را نداشته باشیم و قبله را گم کنیم. ذره‌المثقال رفتار ما در کنگره محاسبه می‌شود؛ چون ما در منبع آگاهی قرار گرفته‌ایم. در بیرون از کنگره ممکن است افراد این آگاهی را نداشته باشند به همین خاطر خیلی مورد محاسبه قرار نگیرند؛ اما من که در کنگره هستم و دارم آگاهی کسب می‌کنم؛ اگر آگاهانه مرتکب یک اشتباه شوم خیلی راحت به همان میزان، نور و برکت از زندگی من خارج می‌شود؛ باید خیلی مراقب این مسئولیت‌ها باشیم.
یک داستان از قرآن برای شما نقل می‌کنم؛ خود من این داستان را خیلی دوست دارم؛ چون محتاطم می‌کند که مراقب باشم کوچک‌ترین تخریبی برای کسی نداشته باشم؛ داستان حضرت یونس است، ۷۰ تا ۸۰ سال هر کاری کرد قوم او هدایت نشدند، او را کتک زدند، به او تهمت زدند، او را با سنگ زدند، بعد از این همه سال گفت: خدایا عذابت را بر این قوم نازل کن! خداوند نه تنها عذاب را بر قوم او نازل نکرد؛ بلکه خود یونس را به عمق تاریکی‌ها فرو برد. او را به داخل شکم ماهی فرستاد و او را به عمق تاریکی‌های دریا فرستاد. تمام حرف خدا به یونس این بود: من تو را پیغمبر کردم، مستجاب‌الدعوه کردم که بندگانم را هدایت کنی و تو از من برای آن‌ها عذاب خواستی؟ من گفتم می‌توانی عذاب بخواهی، اما تو چرا از من خجالت نکشیدی؟ آن‌ها هرچه هستند بندگان من هستند. خداوند او را در سطح زمین نه، بلکه او را در عمق دو تاریکی فرو برد، یکی عمق تاریکی شکم ماهی و دیگری عمق تاریکی دریا. خدا با پیغمبرش این‌گونه محاسبه کرد تکلیف من و شما که مشخص است.
می‌خواهم بگویم اگر خواسته یا ناخواسته سبب آزار کسی در کنگره شویم، چون ما کسب آگاهی کردیم به جای این‌که به طرف بالا صعود کنیم دقیقاً به طرف پایین سقوط و هبوط می‌کنیم و به بدتر از تاریکی‌های قبل دچار می‌شویم؛ این نتیجه‌ جهان‌بینی سطحی است.

اما جهان‌بینی عمیق: من یادم است روزهای اولی که به کنگره آمدم، آقای حکیمی را نمی‌شناختم. فقط می‌دانستم که ایشان دیده‌بان هستند و به شعبه اسبیکو آمده بودند، خاطره‌ای بیان کردند که ذهن من را به چالش کشید و آن حرف در ذهن من حک شد. ایشان گفتند: من روزهای اولی که خدمت می‌کردم، اگر کسی خارج از قوانین کنگره کاری انجام می‌داد و از سیستم خارج می‌شد؛ من حالم بد می‌شد و با خودم می‌گفتم: خدایا من که طبق قوانین عمل کردم، پس چرا حال من خوب نیست! من خودم جواب سوال ایشان را برای خودم این‌طور پیدا کردم که "وجدان" بر "قانون" می‌چربد؛ یعنی می‌شود قانون را دور زد ولی وجدان را هیچ‌طوری نمی‌توان دور زد.  سر کائنات را هیچ‌طور نمی‌توان کلاه گذاشت. خراب کنیم، حالمان خراب می‌شود.

پس کسی که جهان‌بینی عمیق دارد حتی در قانون دنبال راهی می‌گردد که شخص را در کنگره نگه دارد. اما در مورد مؤلفه دوم که خدمت شما عرض کردم، دیسیپلین فکری داشتن است؛ این دیسیپلین چه کمکی به ظرفیت ما می‌کند؟ دیسیپلین یعنی نظم فکری داشتن در هر شرایطی! من همیشه با خودم می‌گویم ظرفیت من زمانی بالا می‌رود که مثلاً من جمعه‌ها در پارک باشم، تصور من بر این است که اگر من هر جمعه حضور فیزیکی در پارک داشته باشم، آن نظم و انضباط، کار و مسئولیت خودم را انجام داده‌ام؛ در حالی که اگر دیسیپلین فکری دقیقی داشته باشم می‌گویم: هر روزی که وارد پارک شدم چون طبیعت حال مرا خوب می‌کند من هم موظف هستم حال طبیعت را خوب کنم. برای دو تا فیلتر سیگار هم که شده باید جمع کنم. این وظیفه من است و اصلاً ربطی به این ندارد که لژیون من، لژیون خدمت هست یا نه؟ من رهجو سفر اولی هستم یا راهنما و یا ایجنت؟ این یعنی نظم فکری؛ یعنی این‌که هوا خوب باشد یا بد! سرد باشد یا گرم! باید براساس همان نظم فکری خودم عمل کنم. کسی که نظم فکری دارد، سرما و گرما برایش مفهومی ندارد.

این‌که ما جایگاهی را به دست می‌آوریم؛ چون بالاخره همه ما انسان هستیم و احساسات‌ ما در برابر همه انسان‌ها یکسان نیست، یک نوساناتی داریم. به یک نفر ممکن است حس خوب داشته باشیم و به شخص دیگری، حس بدی داشته باشیم. من اگر دیسیپلین فکری مشخصی داشته باشم، اگر آن شخص که حس بدی نسبت به او دارم، کار او زیر دست من آمد، اگر کوچک‌ترین خللی در کار او ایجاد کنم، از نظم فکری و ظرفیت دانایی خارج می‌شوم و جهان هستی، دوباره به همان میزان، برکت را از زندگی من می‌گیرد؛ اتفاقاً کسی که ظرفیت دانایی و هوشمندی لازم را دارد و در جایگاه خدمت است، کار آن شخص را به بهترین شکل ممکن انجام می‌دهد. یا یک نمونه دیگر: من اگر راهنما شوم آن رهجویی که حال خیلی بدی دارد، شرایط مالی و سر و وضع ظاهری خوبی هم ندارد اگر بیشتر مراقب او بودم، کارم را درست انجام داده‌ام؛ و گرنه آن کسی که خودش خوب است با یک اشاره راه می‌افتد؛ (از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن) من باید حواس آن شخص را داشته باشم و او را در کنگره نگه دارم. نکته دیگر این‌که ما تقریباً دو روز در هفته به کنگره می‌آییم و یک روز هم در پارک هستیم؛ در واقع چندین ساعت از زمان ما در کنگره می‌گذرد که زمان کمی نیست. من خودم این دیسیپلین فکری را برای خودم کاملاً مشخص کرده‌ام که هر روزی که به کنگره آمدم از لژیون خارج نمی‌شوم مگر این‌که برای یک جمله هم که شده یاد بگیرم و آن را در زندگی کاربردی کنم؛ اگر این کار را نکردم وقتم را تلف کرده‌ام؛ یعنی باید آموزش بگیرم و از این‌جا خارج شوم. 

آخرین مطلب را در مورد مسائل مالی عرض کنم و عرایضم را تمام کنم. به خانم عسل عزیز، گرفتن مجوز شال پهلوانی را تبریک می‌گویم؛ پهلوان شدن نه به سن و سال مربوط است و نه به پولدار بودن یا نبودن! فقط به دست بخشنده و دل بزرگ داشتن مربوط می‌شود. ان‌شاالله خداوند این دل بزرگ را هم به هر کسی که خواسته آن را دارد بدهد. در مورد مسئله مالی اگر من یک محاسبه سرانگشتی داشته باشم می‌بینم اگر هر کدام از ما روزی ۲۰۰ هزار کنار بگذاریم در سال می‌شود ۷۳ میلیون! من اگر دیسیپلین فکری داشته باشم، تحت هر شرایطی روزی لااقل ۵۰ هزار کنار می‌گذارم که روز گلریزان حداقل از خودم خجالت نکشم. پس با نظم فکری داشتن و  با نظم دادن به ذهن، می‌توانیم ظرفیت خود را برای پذیرش مسئولیت‌ها بالا ببریم.

عکاس: همسفر نازنین زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون اول)
تایپ: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون اول)
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرم‌آباد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .