برای همه انسانها نقضفرمان نقطهی آغاز سقوط است. حالا هر چقدر این نقضفرمان بیشتر شود انسان بیشتر سقوط میکند تا جایی که انسان به عمق تاریکیها فرو میرود. یعنی تا جایی که نیروهای درونش به صورت مشروط در اختیارش قرار میگیرد. برای مثال؛ یک مصرف کننده موادمخدر به شرطی میتواند راه برود،... و در تعادل باشد که مواد مصرف کند و انسان زمانی که بر تفکراتش کنترل ندارد، در ذهنش انواع تصاویر به وجود میآید و این تفکرات در اختیار خودش نیست.
همانطور که شرط و نقطهی آغاز ورود به تاریکی نقضفرمان است و شرط خروج از تاریکی هم فرمانبرداری است کسی که برای خروج از تاریکی اعتیاد وارد کنگره۶۰ میشود باید از خودفرمانی به فرمان برداری برسد. فرمانبرداری سلسله مراتب دارد و اختصاص به فرمانبرداری از خداوند ندارد و برای خروج از هر تاریکی انسان باید از شخصی که قبلا آن تاریکی را تجربه کرده است و از آن خارج شده فرمانبرداری کند.
این فرمانده خودش قبلا فرمانبردار بوده و چون به درستی مراحل فرمانبرداری را طی کرده است به او مجوز فرماندهی داده شده و این شخص فرمانده یا راهنما هم دارای یک پشتوانهای عظیم است. کسی که در سفر اول است چون تحت فرمان راهنما است حال خوبی دارد، ولی در سفر دوم چون نه تحتفرمان است و نه تحتفرمان راهنما و فرمانده، آنگاه حالخوش سفر اول را تجربه نمیکند. برای خروج از تاریکیها همیشه فرد باید فرمانبردار باشد تا به فرماندهی برسد این امر گاهی با آموزش گرفتن و یا آموزش دادن اتفاق میافتد.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ویرایش: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب ( لژیون سوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
36