جلسه هفتم از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دنا شهرضا با استادی راهنما همسفر لیلا، نگهبانی همسفر بهاره و دبیری همسفر منیره با دستور جلسه «ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن» روز دوشنبه ۱ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکرم که به من فرصت داد در کنگره و کنار شما حضور داشته باشم. از نگهبان جلسه، ایجنت و مرزبانان شعبه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند که بتوانم خدمتگزار شما باشم.
در ابتدا قهرمانی تیم والیبال شعبه را خدمت تمام اعضای شعبه دنا پارک ملت تبریک عرض میکنم و خداقوت به همه بازیکنان تیم میگویم. قطعاً وقتی انسان میخواهد به نتیجهای برسد زحمات زیادی پشت پرده متحمل میشود، خدا را شکر میکنم که توانستیم پرچم شهرضا و دنا را یک بار دیگر بر سر قلههای موفقیت به اهتزاز در بیاوریم.
دستور جلسه امروز؛ ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن است، به نقل از استاد سردار که در کتاب عبور از منطقه۶۰ درجه فرمودند: هدف از خلقت انسان دو چیز میتواند باشد؛ یکی آموزش و دیگری خدمت. آموزش، یعنی دریافت اطلاعاتی از هستی و پردازش آن در طی مسیر زندگی. در مورد خدمت نیز طبق چیزی که من برداشت کردم، پروسه آموزش بسیار طولانی است تا انسان بتواند به واژه خدمت برسد؛ چراکه ماهیت خدمت یعنی تکامل فردی و تکامل در هستی. اینکه من کاری را درون خودم انجام دهم، به بیرون انتقال پیدا کند و به تکامل و ارتقا خودم و هستی کمک کند. بنابراین این نیست که من فقط با یک آموزش گرفتن ساده در طی یک یا دو سال بتوانم به واژه خدمت برسم. درواقع میشود گفت آموزش یکی از اضلاع مثلث دانایی است. اینکه من بخواهم در هستی خدمتگزار باشم؛ باید بتوانم دانایی خود را افزایش دهم. دانایی فقط شامل آموزش نیست، یکی از اضلاع آن، آموزش است.
در ادامه تجربه وجود دارد و اینکه من تجربه را چگونه به دست میآورم؟ قطعاً با برعهده گرفتن مسئولیتها و نقشهای ریزی که از بدو کودکی به من محول شده است. اینکه من از بدو کودکی شروع کنم به انجام مسئولیتهای کوچک و در پی آن مسئولیتها، کسانی هستند که به من آموزش میدهند و من آموزش را دریافت میکنم؛ اما با پذیرفتن نقشها و مسئولیتهایی که دارم؛ ضلع تجربه خودم را رشد میدهم.
زمانی انسان میتواند بگوید من به دانایی رسیدم و دانایی من رشد کرده است که بتواند در پس آموزشها و تجربهای که به دست میآورد، یک تفکر عمیق داشته باشد. انسانهایی میتوانند به درجه خدمت برسند که جهان هستی و مسائل پیرامونش را از یک دیدگاه و نقطهنظر دیگر ببینند و بتوانند بر آن تفکر کنند. درواقع این اشخاص میتوانند ابعاد مختلف هستی را ببینند. به همین دلیل تفکر؛ نیازمند آموزش و تجربه است که من باید قبل از تفکر کردن به دست آورده باشم.
انسانهایی میتوانند به مرحله خدمت برسند که از مرحله مسئولیتپذیری بسیار خوب بیرون آمده باشند. مسئولیت در واقع از سؤال کردن میآید؛ یعنی هر جا نقش یا مسئولیتی را به من سپرده باشند، بتوانم در برابر آن به خودم و کسی که آن مسئولیت را به من داده و در نهایت به خالق خودم که من را بهعنوان جانشین و نماینده بر روی زمین قرار داده جوابگو باشم. اگر مسئولیتهایی که به من سپرده میشود را خوب انجام دهم درون و فردیت من که در کنگره از آن به عنوان ظرفیت نام برده شده، بزرگ میشود و من رشد میکنم. بهواسطه مسئولیتها و نقشها به آن جایی میرسم که بتوانم مسئولیتهای بیشتر و بزرگتری را بر عهده بگیرم؛ اما قطعاً مسئولیتهای بزرگتر، نیازمند آموزش و تجربیات بیشتر است و همینطور که پیش میروم به پروسه یا مرحلهای به نام خدمت میرسم و این یعنی تکامل.
همیشه برایم سوال بود که چرا استاد سردار از واژه آموزش و مسئولیت یا آموزش و وظیفه استفاده نکردند، فهمیدم خود آموزش، ماهیت جداگانهای دارد و این نیست که هرکس به شخص دیگری یاری رساند، جایی کار و نقشی را ایفا کند، دارد خدمت میکند. برای خدمت کردن، بایستی حتماً به آن مرحله دانایی رسیده باشیم که دیدگاه و نوع نگرش ما به هستی، خودمان، خلقت و خالق متفاوت باشد، آنموقع میتوانیم یک خدمتگزار باشیم و خدمت کنیم.
درست است که خیلی کارها را انجام میدهیم و در جهت ارتقا خودمان قدم برمیداریم؛ ولی اینکه بتوانیم در جهت ارتقا هستی قدم برداریم و هستی را به تکامل برسانیم، کار بسیار سخت و طاقتفرسایی است و از نظر من انسان باید از خیلی مناطق صعبالعبور گذر کرده باشد که آقای مهندس، مصداق این موضوع هستند. ایشان مراحل آموزش خود را از بدو تولد شروع کردند و حتی در زمان مصرف مواد نیز به فراگیری ادامه دادند و همچنان در مرحله آموزش قرار گرفته بودند؛ حتی به نظر من کشف روش DST و تأسیس کنگره۶۰ همه به جهت آموزش و بالا بردن ظرفیت و دانایی خودشان بود. آقای مهندس با مسئولیتهای ریز و درشتی که در طول مسیر حیاتشان برعهده گرفته بودند، روش DST را پیدا کردند و در ادامه روی درمان نیکوتین، سیگار، اضافهوزن، لاغری و اکنون هم در مورد درمان بیماریهای لاعلاج به نتایج بسیار چشمگیر رسیدند که در حال بررسی است و هنوز به نمونه انسانی نرسیده؛ اما قطعاً ما نتایج خیلی خوبی از این دستاورد خواهیم گرفت.
این یعنی من دارم کاری را در هستی انجام میدهم که به ارتقا و تکامل بشریت کمک خواهد کرد، نه فقط خود من یا جمعی از بچههای کنگره که پیرو من هستند. علمی که در کنگره هست و روش DST به تکامل بشریت کمک میکند. درمان بیماریهای لاعلاج میتواند در جهت درمان تمام انسانها از عرب، عجم، سیاهپوست، سفید پوست، فارس، ترک، ایرانی و غیرایرانی باشد؛ پس این میشود خدمت و وقتی من کاری را انجام میدهم، اگر از این دیدگاه به آن نگاه کنم، تازه میشود خدمت کردن.
حال کارهایی که من در هستی قرار است انجام دهم تا به مرحله خدمت برسم، همین نقشهای ریز و درشتی است که در این دستور جلسه از آن نام بردهشده است. ظرفیت، یعنی اضافه کردن دانایی و دانایی تنها آموزش نیست، آموزش، تجربه و در ادامه تفکر، تأمل و تعقل کردن است تا برسیم به اهدافی که هستی به خاطر آن ما را خلق کرده است. بنابراین من هرچقدر ظرفیت و داناییام را در نقشهایی که در زندگی دارم بالا ببرم و مسئولیتهایم را بهتر انجام دهم به هدفی که خداوند به خاطر آن مرا خلق کرده نزدیکتر میشوم و این خدمت به خیانت تبدیل نمیشود، ما خیلی وقتها میبینیم که خدمت ممکن است به خیانت تبدیل شود. انسانی که به مرحله خدمت میرسد؛ یعنی وادی چهاردهم، یعنی عشق و محبت، یعنی من خودم نیستم و هیچچیز مال من نیست. این چیزهایی که در هستی وجود دارد، امانت است زمانی دست من است و من باید از این فرصت در جهت تکامل استفاده کنم. بنابراین در کنگره نقشهای بسیار ریزی به ما داده میشود که بتوانیم یاد بگیریم. یک راهنما اگر میخواهد به مرحله خدمت برسد؛ باید از پس نقشهایی که به او داده میشود، بدون توقع و چشمداشت به خوبی برآید، اینکه من در جهت آسایش و آرامش شخصی در کنگره قدم برمیدارم که ممکن است از طرف خداوند مأمور باشد که کار عظیمی را انجام دهد، مثل استادان آقای مهندس که ایشان را پرورش دادند تا بتوانند به هدفی که خداوند برای آن، ایشان را خلق کرده بود، برسند.
برای نقشی که به ما سپرده و محول میشود، باید اول آموزش بگیریم، هیچ چیزی بدون آموزش نیست. تجربهای که در آن آموزش نباشد به هیچ دردی نمیخورد، فقط به بنبست میرسد و یک تجربه بسیار تلخ و ناکام است؛ اما تجربههایی که حتی با شکست مواجه میشود؛ اما آموزش در پس آن هست قطعاً به تفکر ختم خواهد شد. انشاالله که بتوانیم هر نقشی که در هستی به ما سپرده میشود را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم و روزی به جایی برسیم که بتوانیم اسم خودمان را یک خدمتگزار بگذاریم.
.jpeg)
تایپیست: همسفر فهیمه رهجو راهنما همسفر زهره (لژیون سوم) و همسفر عاطفه رهجو راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر مرضیه رهجو راهنما همسفر اکرم (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا
- تعداد بازدید از این مطلب :
256