چهاردهمین جلسه از دور چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ ؛ ویژه مسافران با نگهبانی مسافر احمد ، دبیری مسافر صابر و استادی مسافر علی با دستور جلسه " ظرفیت ومسئولیت ( قبله گم کردن ) " دوشنبه 1 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ برگزار شد.
سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر
از راهنمای خوبم آقا امیر تشکر می کنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم تا اول بتوانم به خودم خدمت کنم ، اولین بار است که این جایگاه را تجربه می کنم، تازه می فهمم حال خوب یعنی چی،نشستن در این جایگاه و خدمت واقعا انرژی بالایی دارد. در مورد دستورجلسه ظرفیت ومسئولیت (قبله گم کردن )به نظر من مسیرکنگره واقعا مسیر درست و حق است و صداقت در کنگره جاری است، تجربه من در مورد دستور جلسه، اینکه از آموزشهای درست کنگره یاد گرفتم اول اینکه دیگران را قضاوت نکنم و من سعی می کنم به هیچ عنوان کسی را قضاوت نکنم ودیگر اینکه زیاد روی ظرفیت خودم کار کردم وخدا را شکر این دستورجلسه قسمت من شد. مطلب بعدی اینکه ظرفیت من قبل از ورود به کنگره، من اصلا ظرفی نداشتم که ظرفیت داشته باشم حتی یک نفر با محبت هم به من نگاه می کرد چون من دنبال درگیری بودم که اطرافیان چرا اینطوری با من برخورد می کنند یا احساس من این بود که خیلی ها وظیفه شان بود که باید به من خوبی کنند من ظرفیت و لیاقت آن را نداشتم که به من محبت کنند ازهمه طلبکار بودم و مدعی بودم که باید این کار را برای من انجام بدهند چرا که از زمین و زمان هم طلبکار بودم همیشه با خودم درگیر بودم در زمان مصرف الکل کسی با من حرفی نمی زد حتی با پدر ومادرم رفت و آمد نمی کردم با برادر خود هم درگیر شدم با پدرم صحبت نمی کردم فقط همکارانم وهمسرم که باهم زندگی می کردیم با من در ارتباط بودند آنها هم به واسطه کار وزندگی مجبور بودند که مرا تحمل کنند همسایه ها هم حتی با من درگیر بودند تحمل شنیدن هیچ حرفی را نداشتم مصرف من الکل بود اعصاب خرابی داشتم وقتی وارد کنگره شدم تازه فهمیدم ظرفیت یعنی چی؟ کنگره یعنی چی؟ من قبلا به خاطر اینکه مسیر را اشتباهی رفته وکج رشد کرده بودم و اغلب در مسیر ضد ارزشها بودم و واقعا باید بپذیریم که تغییر درد دارد به سادگی نمی توانستم در خودم تغییر ایجاد کنم من 30 سال راه را کج رفته بودم نمی شد همان لحظه یا یک ماهه یا دوماهه تغییر پیداکرد وراه خود را درست کرد.با راهنمای خود خیلی درگیر بودم حتی با ورود به سفر دوم باز با هم یک چالش هایی داشتم آقا امیر من را راهنمایی می کرد که چکار بکنم و چه طوری با خانواده خود وبا دیگران رفتار کنم نمی توانستم تغییری در خودم ایجاد کنم چرا که هنوز خودم نمی خواستم تغییر کنم و از این قضیه درد می کشیدم چرا که در عمق تاریکی بودم با کمک راهنمای خوبم و با الهام از آموزشهای کنگره توانستم مسیر درست زندگی را پیدا کرده و به آرامش برسم.
در مورد مسئولیت اصلاً نمی دانستم احساس مسئولیت یعنی چه؟ حتی مسئولیتی در زندگی شخصی خود نداشتم و هیچ درک درستی از مفهوم مسئولیت وزندگی نداشتم 18 سالم بود ازدواج کرده و با مصرف الکل و حال خراب زندگی را شروع کردم هیچ مسئولیتی در قبال خود و خانواده ام نداشتم، مسئولیت و ظرفیت را در کنگره یاد گرفتم من خودم هنوز اول راه هم نیستم هنوز هم درکنار راهنماهای خودم آقا امیر و آقا ابوالفضل آموزش میگیرم و من مسئولیتپذیری را با آموزشهای کنگره یاد گرفتم .
در ادامه انتخابات نگهبانی دوره پنجم برگزار گردید.
.jpg)
تایپ: مسافر حسن لژیون اول
ویراستاری و ارسال: مسافر علی خدمتگزار سایت
عکس: مرزبان خبری مسافر علیرضا
مسافران نمایندگی صفادشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
169