جلسهی دهم از دور هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی قشم با استادی راهنمای محترم مسافر فرشید ، نگهبانی مسافر عبدالرحمن و دبیری مسافر روح الله با دستور جلسهی ( ظرفیت و مسئولیت « قبله گم کردن » ) در تاریخ 31 فروردین ماه 1404 ساعت 17 در محل دانشگاه خوارزمی قشم آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد ؛
در ابتدا تشکر می کنم از همه دوستان که من را دعوت به این جلسه نمودند و خدا قوت عرض می کنم خدمت دیده بان محترم آقای سلامی و همچنین ایجنت محترم آقای ربیعی بابت این کار بزرگ و ساخت دانشگاه در قشم که ساخت دانشگاه باعث شروع حرکت آکادمی کنگره شصت خواهد شد که حرکتی عظیم و بزرگ است در این اتفاق بزرگ آدم خودش را پیدا خواهد کرد و در اصل جهان هستی را پیدا می کند و مطمئناً حس هایی که در زندگی اش گم کرده بود را به آن می رسید و پیدا می کند یکی از دلایل با نگاه کردن به ساخت همین دانشگاه می تواند باشد در همان ۲۰سال ۳۰سال پیش که استادهای جناب مهندس به ایشان می گفتند توی این حرکتی که قرار است انجام بدهی کسانیکه باید بیایند و در مسیر قرار بگیرند خواهند آمد و الان هم که می بینیم کنگره مکان مناسبی برای خود ایجاد کرده است سال ۱۳۸۹یاسال۱۳۹۰اولین ساختمان کنگره در ابحر بود، بعد رباط کریم و بعد هم ملایری پور توانست در تهران یک آپارتمان بخرد و می بینیم از شروع تا به حال چه اتفاقات عظیمی رخ داده است و جای تشکر دارد از همه کسانی که در ساخت اینجا همکاری کرده اند.
دستور جلسه این هفته ظرفیت و مسئولیت است که می توان از داستان کبر به موضوع پرداخت که همان داستان مادیت و جسم و زمین است همان داستان قدیمی که آدم و حوا و لوسیفری که آن طرف داستان بود و حالا پیمانی که بسته شد برای شروع یک اتفاق و این همان داستان است که همیشه بازی در حال تکرار است، یک نفر دیگر، یک ذات دیگری ، در یک جای دیگری، ؛ توانایی های دیگری دارد و آدم همیشه در توانایی خودش و توانایی های دیگران جایگاه خودش و دیگران دچار طغیان و خشم می شود، که این داستان طغیان خیلی شبیه به داستان لوسیفر می باشد که با آدم اتفاق می افتد ؛ که فرمود سجده کن و لوسیفر گفت من سجده نمی کنم، خیلی وقت ها ما روبروی پدر و مادر یا یک رب یا معلمی دچار طغیان می شویم و وقتی که سجده نکردیم انگار طغیان اتفاق افتاده است ، که این داستان تکرار می شود و انگار معنای مسئولیت از اینجا شکل و مفهوم می گیرد، هرکسی باید مسئول کار خودش باشد و مسئولیت زندگی و نفس خودش را داشته باشد به همین دلیل است که میگویند: اگر نفسی را نجات دهید انگار تمام دنیا را نجات دادید یا تمام بشر و یا تمام نفوس را من اگر بتوانم خودم را نجات دهم انگار تمام نفوس و بشر را نجات داده ام و وقتی که کمک می کنم که دیگری به رهایی برسد دغدغه من این می شود که نفس دیگری به رهایی برسد انگار این است که این اتفاق دوباره دارد تکرار می شود.
من می خواهم نتیجه گیری کنم که باید به خودم توجه کنم اگر قرار است قبله را گم نکنم و قبله گم نشوم قرار است از جایگاه خودم خارج نشوم و طغیان نکنم ، بایستی اول به خودم توجه کنم و وقتی به خود توجه کردم به مسئولیتی که دارم هم توجه خواهم کرد که در ابتدا من مسئول چه کاری وچه نفسی هستم وقتی به این موضوع توجه کردم دیگر همه چیز برای من محو می شود و آنجا خیلی کم قبله گم کردن اتفاق می افتد در مراحل مختلف زندگی ما رب های مختلفی داریم مثلاً در کنگره دیده بانان، ایجنت ها و راهنمایان هستند، خود آقای مهندس که معلم همه ما هستند پس وقتی من مسئولیت خودم را بعهده می گیرم مسئولیت نفسم را، خوب شدن نفسم را، اینکه بیقراری های خودم را بایستی تلاش کنم از بین ببرم، افسردگی هایم و این به هم ریختگی هایی که برایم اتفاق می افتد آن لحظه است که با خودم فکر می کنم که این اتفاق ها رخ ندهد یا کمتر اتفاق بیفتد، و آن لحظه است که با خودم فکر می کنم که باید بار این نفس را کم کنم، فرمان ها را بگیرم و در درونم اجرا کنم آنجا دیگر قبله گم کردن اتفاق نخواهد افتاد.
شاید یکی از لذت بخش ترین چیزها این است که انسان بتواند در خط و مسیر خودش حرکت کند، مسئولیت ما این است که تنها به قشم فکر نکنیم بلکه به اطراف خود و کشورهای همسایه هم فکر کنیم که جمعیت احیای انسانی کنگره شصت به کشورهای اطراف برود که قطعاً اتفاق خواهد افتاد. حالا هر کسی به اندازه ای که در تصور خودش می گنجد در این حرکت عظیم نقش خواهد داشت.
ویرایش و تایپ : مسافر روح الله ( لژیون سوم )
بازنگری و ارسال : مسافر سجاد ( لژیون سوم )
- تعداد بازدید از این مطلب :
84