حرف از گل و باغ و شقایق نیست، دنیایما دنیایسابقنیست؛ دنیایما هر گوشهاش درد است،، هر گوشه غیراز اشک و هقهق نیست.
یکی از پایههای مسئولیت این است که نسبت به جایگاهی که در آن قرار میگیریم دانایی داشته باشیم؛ انسان باید آگاهی و دانش لازم را داشته باشد تا بتواند آموزشها را دریافت کند و برای این مسئولیت، ظرفیت زیادی لازم است که اگر ظرفیت آن مسئولیت را نداشته باشد گویی، قبله خود را گم کرده است آقای مهندس در مورد ظرفیت، مسئولیت، قبله گم کردن میفرمایند: (اگر نگاه کنیم خلقت همان ظرفیت است)ظرفیتها تعیین میکند که هر موجود چه ظرفیتی دارد و بسته به نوع خودش چقدر جوابگو است و میپذیرد آن مسئولیتی که به او داده میشود.
و اگر به خوبی انجام نشود وارد مرحلهای میشود که میگویند: قبلهگمکردن؛ یعنی هدفش را گم کرده در مورد انسانهایی به کار میرود که وقتی به جایگاه و نقطهای میرسند دیگر معبود خودشان را فراموش میکنند؛ برایشان ارزش قائل نیستند؛ مثل انسانهایی هستند که شخصیبه آنها کمک میکنند و وقتی به نقطهای میرسند دیگر آن انسانها را قبول ندارند و در جهت تخریب آنهاقدمهای بسیاری میگذارند تا بتوانند آنها را نابود کنند نمیدانند آنها بودند که روزی دستشان را گرفتند و آنها را به این جایگاه رسانند. مهمترین چیزی که در هستی است، ظرفیت است؛ یعنی تمام هستی بر مبنای ظرفیت، تقسیمبندی شده است ظرفیت هر کسی با هم فرق میکند.
بعضیها ظرفیتشان اندازه یک لیوان یا حتی یک دریا است؛ وقتی ظرف آدمها فرق میکند پس ظرفیتشان هم با هم فرق میکند، بعضیها ظرفیتشان به اندازه یک آبدارچی و بعضی میتواند رئیس باشد، انسان موجودی است که به رب خویش ناسپاس است و در اینباره آقای مهندس داستان را بیان میکنند: (که روزی یک مرد خارکن از حضرت موسی میخواهد که از خداوند بخواهد به آن تیشهای بدهد که مجبور نباشد با دست خارها را بکند حضرت موسی از خداوند میخواهد که به خارکن تیشهای بدهد خداوند اجابت می کند و به خارکن تیشهای می دهد تا خار کن بتواند کار خود را انجام دهد).
فردای آن روز حضرت موسی دید خارکن را دستگیر کردهاند بعد از پرسوجو متوجه شد وقتی خارکن صاحب تیشه شده است با آن تیشه یک نفر را به قتل رسانده است با توجه به این داستان به این نتیجه میرسیم ؛خیلی از چیزها که ندارم شاید هنوز ظرفیت لازم در من ایجاد نشده است و خداوند صلاح ندانسته است که در این زمان آن نعمت را به من بدهد و نباید گله و شکایت داشته باشم پس باید به، خداوند ایمان و باور داشته باشم و بدانم هر آنچه به صلاحم است در بهترین زمان در اختیارم قرار میگیرد اگر ظرفیت با مسئولیتی که دارم یکسان باشد حالت تعادل ایجاد میشود.
اگر غیر از این باشد باعث تخریب میشود و قبله خود را گم میکنیم؛ پس مسئولیت یعنی در برابر وظیفهای مسئول هستم که وقتی از من سوال میشود باید جوابگو باشیم و یکی از پایههای اصلی در مسئول بودن این است که نسبت به جایگاهها دانایی داشته باشیم، که اگر من نسبت به این جایگاه دانایی و قدرت انجام آن کار را نداشته باشم اصلاً نباید به آن جایگاه وارد شوم. و در آخر از خداوند میخواهم که هر ظرفیت و مسئولیتی که در مسیر زندگیمان قرار میدهد بتوانیم سربلند از آن مسئولیت بیرون بیاییم؛ و قبله خود را گم نکنیم و وارد حاشیه نشویم به امید آن روز…
نویسنده: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم )
تهیه مقاله :همسفر سلیمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم )
ارسال: همسفر ندا دبیر سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
77