یازدهمین جلسه از دور پنجاه و دوم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی راهنمای محترم مسافر مجتبی، نگهبانی همسفر بهنام و دبیری همسفر فرامرز، با دستور جلسه «تجربه من از اضافه وزن و تعادل آن با متد کنگره۶۰»، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
اگر بخواهم در رابطه با دستور جلسه صحبت کنم، دوستانی که قدیمیتر هستند دوران مرزبانی شانزدهم یا هفدهم را یادشان است که من نزدیک به صد و سی کیلو وزن داشتم.
خدا را شکر توانستم با همان وضعیت مرزبانیام را تمام کنم؛ ولی باید از زانوبندهای مختلفی استفاده مینمودم تا میتوانستم روی پاهایم بایستم، راه بروم و بتوانم کارهایم را انجام دهم. خدا را شکر آن مرحله گذشت؛ اما آن نقطهٔ شروعی برای من شد که بتوانم وزن خود را کاهش بدهم.
آقای مهندس دقیقاً در همان دورهٔ مرزبانی من شروع به وزن کردن خدمتگزاران نمودند. من هم به روی ترازو رفتم و شروع به کاهش وزن نمودم. در ابتدا بسیار زمان برد و حرکت بسیار سختی بود. به نظر من حتی از مواد و سیگار هم سختتر بود. با کاهش دادن وزن خودم مشکل زانو هم بهمراتب شروع به بهبود یافتن کرد و توانستم در ادامه ورزش و پیادهروی کنم. در آن زمان حتی اجازه پیادهروی هم به من داده نمیشد؛ زیرا اگر بدن من سالم نباشد نمیتوانم آن لذت درست را از آن فعل داشته باشم.
اضافهوزن در ابتدا یک حرکت ذهنی است؛ باید تصویر کاهش وزن را برای خودم بسازم و به سمتش حرکت نمایم. قطعاً راهش به من نشان داده خواهد شد و با حرکت راه نمایان خواهد شد. در ادامه من باید خواستهٔ آن را داشته باشم. چه در درمان اعتیاد، چه در درمان سیگار تفاوتی نمیکند تا هنگامیکه من خواسته نداشته باشم، ده تا راهنما هم برای من در نظر گرفته شود نمیتوانند برای من کاری بکنند.
از دیدگاهی دیگر که جناب آقای مهندس آن را در نظر گرفته است؛ میخواهند که من بر روی نفس خود کارکنم. اضافهوزن، اعتیاد و سیگار همگی برای کنترل نفس و کنترل شهر وجودی من است. من باید یاد بگیرم که چگونه این شهر را به کنترل خود در بیاورم. خود بنده به هنگام شب بهطور غیرارادی به سر یخچال میرفتم و غذا میخوردم. آن ذهن من بود و بدن من در آن موقع نیازی به غذا نداشت. ذهن من را بلند میکرد و به سر یخچال میبرد تا غذا بخورم؛ پس از آن هم احساس پشیمانی داشتم. اصلاً هیچ کنترلی بر روی نفس و خواستههایم نداشتم.
قسمت مهم این موضوع همین است که اگر من بر روی خواستهها و نفس خودم کنترل داشته باشم قطعاً میتوانم کارهای بزرگی انجام دهم. در ادامه با کنترل همین نفس میتوانم خیلی از موارد و خواستههای خود را به دست بیاورم و در زندگی پیشرفت داشته باشم.
غذا خوردن و روش کاهش وزن هم مانند درمان اعتیاد قطعاً باید ذرهذره انجام گیرد تا در زمان درست و مشخصی به درمان برسیم. شخصی که برای درمان اضافهوزن شروع به حرکت میکند باید حتماً گل رهایی را از دستان جناب آقای مهندس بگیرد. من نمیدانم که در آن لحظه چه اتفاقی میافتد؛ اما میدانم که باید این کار انجام پذیرد.
این روش بسیار ساده است. جناب آقای مهندس میفرمایند: هیچ وعدهای نباید حذف شود. صبحانه، ناهار و شام باید خورده شود؛ زیرا اگر شام نخورم باید در عوض آن صبحانه را دو وعده بخورم.
و در آخر کلام بدن و جسم ما نباید بترسد. من این را در این دو یا سه سال اخیر بسیار تجربه کردم. هرزمانی که وزن من افزایش مییافت، میترسیدم و با خودم درگیر میشدم و همینطور وزن من اضافه میشد. علت آنهم متوجه نمیشدم که چرا این اتفاق مدام در حال رخدادن است. بدن به هنگام ترس شروع به ذخیرهسازی میکند؛ حتی آب هم میل کنید آن را ذخیره میکند و فکر میکند که قحطی در راه است!
با این روش، فرهنگ غذا خوردن و فرهنگ تغذیه سالم در خانوادهها رشد پیدا خواهد نمود. در خانوادهٔ من این اتفاق افتاد. هنگامیکه من شروع کردم به آرام غذا خوردن و غذاهای سالم خوردن بهطور خودکار پسرهای خودم هم در آنها نهادینه شد.
خدا را شاکر که جناب مهندس هستند تا به همهٔ مسائل ما فکر کنند و راهکار آن را برایمان بیابند. امیدوار هستم بتوانم از این آموزشها استفاده کنم و کار مفید واقع بشوم.
رهایی سیگار:
در ادامه جلسه مراسم رهایی سیگار همسفر محمد برگزار شد. ضمن تبریک به ایشان و راهنمای محترمشان آقا ماجد. جایگاه خدمتی بالاتری را برای ایشان خواستار هستیم.


تایپ و ویراستاری: همسفر یوسف (لژیون چهارم)
تصویربردار: همسفر یوسف (لژیون چهارم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
292