بنام بزرگ معمار هستی و نیستی
نیمنگاهی به ناخودآگاه (سی دی یونگ)
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر:
بنده پس از سمع سی دی یونگ و طرح مبحث ناخودآگاه و تقابل روانشناختی او و فروید و صحبتهای قابلتأمل نگهبان کنگره در این خصوص، عزم خود جزم نمودم تا چند سطری با عنایت به دانش اندک خویش در این باب، چند سطری را به نگارش دربیاورم تا شاید بتواند به لحاظ درک بهتر مطالب و مفاهیم مطرحشده، مثمر ثمر واقع گردد.
درواقع باید اذعان نمود که طرح و بحث در خصوص مسئله امر ناخودآگاه به زمان قبل از فروید و یونگ برمیگردد و قبل از آنها توسط دیگر فلاسفه همچون (آرتورشوپنهاور) نیز به این موضوع اشارهشده است که البته میتوان گفت فلاسفه قبل از فروید، تعبیری ساکن از بحث ناخودآگاه را مطرح نمودهاند.
همانطوری که در سی دی مدنظر، جناب آقای مهندس فرمودند؛ امر ناخودآگاه؛ نه آن تعریفی میباشد که فروید مطرح نمود و نه کاملاً چیزی هست که یونگ بدان معتقد است، شاید به نظر تئوری یونگ از جهاتی گویاتر و قابلدرکتر از فروید باشد، اما بههیچعنوان نمیتوان آن را هم تئوری کامل و قاطعی در این زمینه دانست و جهت درک بهتر از مسئله موردبحث، التزاماً نگاهی موشکافانه باید پیش روی قرار دهیم تا بتوانیم نسبت به وجه اشتراک و تمایز نظریه این دو دستیابیم.
هردوی آنها، جهت تعریف تئوری خود در باب ناخودآگاه به یکی از اساطیر یونان باستان بنام (اروس) استناد مینمایند که (اروس) به معنای شعور جنسی و مقوله دیدگاه رمانتیک میباشد، لیکن بحث اینجاست که دیدگاه فروید و یونگ در خصوص برداشت از (اروس) متفاوت است.
فروید بدان معتقد است که (اروس) تنها به معنای شور جنسی نبوده بلکه شور زندگی و اداره حیات را نیز در برمیگیرد و این در حالی است تعریف فروید (اروس) را، در برابر تاناکوس (غریزه مرگ) قرار میدهد، اما یونگ پا را فراتر از فروید گذاشته و واژه (اروس) را نقطه مقابل لوگوس (عقلانیت) قرار میدهد، در نظر یونگ لوگوس خصوصیتی مردانه مطرح و قلمداد میشود درحالیکه اروس خصوصیتی زنانه میباشد و همین تعریف یونگ بعدها به تقسیمبندی معروف او درباره روانکاوی ناخودآگاه مرد و زن یا (اینمااینموس) منجر میگردد.
حال اگر با ریشهیابی و بهنوعی با نگاهی تبارشناسانه به قضیه فوق بنگریم، نکات جالبی را از این مقوله درمییابیم؛ نویسنده کتاب معروف توتم و تابو (فروید) در اینجا با استفاده از یک توتم باستانی به تعریف ناخودآگاه کی پردازد که این خود تناقضی آشکار را پدید میآورد.
میگویند اگر به مغاک بنگری او نیز در تو مینگرد؛ پس فروید دربندی گرفتار میآید که خود آن را گسترانیده است؛ شاید بگوئید توتم و تابو، اما نه دوستان ((اغراق در گزارهها دست سوژه اغراق کننده را برای روانکاو رو میکند)) و دقیقاً همین جمله فروید است که گریبان او را میگیرد و در مقوله توتم ها و تابوها اغراق میکند و در برابر کسی که اطلاعات مختصری از روانکاوی داشته باشد، دستش رو میشود.
اما یونگ در دستگاه روانشناسی خود که مبتنی بر پژوهش تجربی میباشد میکوشد تا پدیدههای گوناگون که به انسان مربوط میشوند را بر اساس بنیادهای شیوههای علمی بررسی نماید و از توسل به هرگونه ملاحظات فوق طبیعی یا فلسفی پرهیز مینماید، هرچند که در مقولات دیگر پای یونگ هم میلنگد ولی با تعریف در خصوص ناخودآگاه جمعی میتوان یونگ را پیشروتر از فروید در باب این مقوله دانست.
باید دانست ازنظر یونگ ناخودآگاه جمعی یک گروه خاص یا ملیت میتواند احساسات آنها را تحریک نموده و اعمالشان را کنترل نماید. برای مثال واژه ((ایثار)) در جامعه یک ناخودآگاه جمعی است و به خاطر این موضوع میباشد که ما ازخودگذشتگی را ارج مینهیم و به همین دلیل چون مادر یا استاد نماد ایثار هستند، نمیتوان در محضرشان جسارتی کرد و این تا حدی است که حتی میتوان گفت ((تئودور آدرنو)) فیلسوف با کمک گرفتن از این مبحث به تحلیل ((رستگاری)) میپردازد و آن را امری جمعی میداند (سی دی بازتاب)، چون خارج از اهدافی که در خودآگاه تکتک نفرات یک جمع وجود دارد؛ رستگاری امری است قطعی در ناخودآگاه همهشان، به همین دلیل است که وقتی ما در لژیون، جلسات و یا پارک جمع میشویم خارج از تمامی خودآگاهیمان، ناخودآگاهی حواسمان به خودمان و رفتارمان و عملکردمان در خصوص کنگره و حرفهایش است، چون ناخودآگاه جمعیمان در اینجا اعمالنفوذ مینماید.
کارل گوستا و یونگ هم با تقسیمبندی ناخودآگاه بر اساس فقط صور آشکار دچار کجفهمی میشود و به بیراهه میرود و در طرح مباحث مذکور، تجارت و آثار بجا مانده از محرکهای درونی و بیرونی که به دلیل سرکوب شدن هرگز به خودآگاهی نرسیدهاند؛ در مقوله تفسیر ناخودآگاه دچار اشکال میشود.
پس میتواند گفت؛ مسئله اسطورههای بر سازنده یک جامعه یا فرهنگ که شالوده کلام بسیاری از فلاسفه در طول تاریخ بوده و هست و میتواند اذعان نمود که همگی آنها بهطور نسبی ناقص بودهاند و بهجز معدودی از فلاسفه؛ باکسی قادر به تعریف صحیح واقعیت نبودهاند چه رسد به مفهوم واقعی حقیقت رسیدن و دست یافتن حقیقی نسبت به حقیقت جامع.
و اما نهایتاً، از آنجائی که تنها آنکس که عمل میکند، میداند؛ فروید و یونگ بقول جناب مهندس نتوانستهاند با وجود تمام فرضیات و نظریات خود؛ یک بیمار مبتلابه مشکل اعتیاد را درمان نمایند، پس این موضوع گواه آن است که نتوانستهاند به عقیده و باور خود جامه عمل بپوشانند و درنتیجه با عنایت به تعریف فوقالذکر میتوان عنوان نمود که پس آنها نمیدانند چون عمل انجامشده نشانه از باورها و نظریات را دارد.
لهذا؛ بنده به جهت نگارش این مبحث گوی و میدان را در اختیار قلم خویش گذاردم، پس اگر احیاناً مطلب مغلوبه گردید یا سبب کژفهمی واقع شد علتش آن بود که گربه به موش آویخت، موش به طناب و طناب هم به اجاق!
در پایان با نقلی قولی از جناب (سروانتس)؛ از دهان مبارک پهلوان دلاوران (دن کیشوت) عرایضم را به اتمام میرسانم؛ ((این ناملایمات از مقتضیات وابسته به حرفه نویسندگی میباشد)) و بقول جناب مهندس در خصوص (میرداماد): استغوثا، استغوثا، استغوث
نگارنده: مسافر رضا مرادخانی رهجوی لژیون چهارم نمایندگی شادآباد
تایپ و تنظیم: مسافر رضا جدیدی
عکس: مسافر ابوالفضل ایرانشاهی
- تعداد بازدید از این مطلب :
8303