English Version
English

کسانی که رب ندارند احساس پوچی می‌کنند

کسانی که رب ندارند احساس پوچی می‌کنند

یازدهمین جلسه از دوره بیست و ششم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با نگهبانی مسافر رحمان، استادی مسافر نورمحمد و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه « وادی دوم و تاثیر آن روی من» روز یک‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد:


قبل از هر چیز از استاد عزیزم آقا محسن و آقا محمد تشکر می‌کنم، از آقا رضا تشکر می‌کنم که واقعاً مثل یک خورشید است و نمانامی برای شعبه است؛ راهنماها چراغ راه ما هستند که ما را از تاریکی‌ها به‌طرف روشنایی‌ها سوق می‌دهند، ما زمانی که راه زیبایی‌ها را گم‌کرده بودیم و به‌طرف زشتی‌ها رفته بودیم این راهنما بود که دوباره راه روشنایی را به ما یاد داد. خداوند همیشه انسان را بر سر دوراهی قرار می‌دهد و این انسان است که تشخیص می‌دهد راه روشنایی را برود یا راه تاریکی را، آن‌هایی که راه تاریکی را می‌روند انسان‌هایی هستند که رب یا مربی ندارند و انسانی که رب یا راهنما نداشته باشد نمی‌تواند چیزی را خلق کند یا حتی چیزی را یاد بگیرد. دستور جلسه این هفته وادی دوم هست «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم» زمان مصرف این حس را داشتم که ما انسان‌ها برای چه چیزی به دنیا آمده‌ایم؟ زمان مصرف حس ناامیدی سراغ انسان می‌آید و انسان را دچار پوچی می‌کند. بالاترین حسی که انسان را از بین می‌برد و در انسان تخریب به وجود می‌آورد حس ناامیدی است. آقای خدامی می‌فرماید زمانی که انسان ناامید می‌شود و ناامیدی بر او غلبه پیدا می‌کند تمام موتورهای بدنش از کار می‌افتد و هیچ حسی ندارد که بتواند خودش را نجات بدهد.

استاد امین می‌فرماید: اگر مال، ثروت و مقام نداشته باشیم باید به جسم خودمان فکر کنیم که از چهل هزار میلیارد سلول تشکیل شده است و ما فرمانروای شهر وجودی خودمان هستیم، پس ما به هیچ نیستیم که احساس پوچی کنیم. در نقطه مقابل ناامیدی امید است که انسان‌ها اگر امید را در خودشان تقویت کنند می‌توانند اوج بگیرند و به‌مراتب بالاتری برسند و حتی می‌توانند انسان‌هایی دیگر را از آن نعمت که خداوند به آنها ارزانی داده است، بهرمند کنند. معمولاً کسانی که احساس ناامیدی می‌کنند انسان‌هایی هستند که دستشان در دست راهنما نیست. زمان مصرف کسی نبود که راه درست زندگی‌کردن و فرق بد و خوب را به ما آموزش بدهد، همان کسانی که رب ندارند وکسی نیست که دستشان را بگیرد احساس پوچی می‌کنند، طنابی نیست که از آن دست بگیرند و خودشان را نجات بدهند. تا شخصی اذن ورودش به کنگره صادر نشود، هیچ‌کدام از ما نمی‌توانیم آن شخص را به‌زور به کنگره بیاوریم که درمان بشود. زمانی که شخصی وارد کنگره می‌شود و سفر اول و دوم را به‌خوبی طی می‌نماید و به درمان می‌رسد مثل این است که بیمه شده است و بعید است که دیگر به دنبال کارهای ضد ارزشی برود.


تایپ: مسافر علی لژیون سوم
عکس و ارسال: مسافر محمد لژیون دوم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .