هفتمین جلسه از دوره بیست و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی راهنما مسافر رضا، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر عبدالله با دستور جلسه «ظرفیت، مسولیت (قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه)» روز پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سال نو رو به همه عزیزان تبریک میگویم انشاالله سال خوشیمن و پر برکتی باشد برای خودتان، خانوادههایتان و لژیونهایتان، البته برکت فقط پول نیست، قبلا فکر میکردیم برکت فقط پول است؛ ولی متوجه شدهایم برکت حوزه گستردهتری دارد و به چیزهای بیشتری اطلاق میشود؛ عید فطر را هم تبریک میگویم و همچنین رهاییهای شعبه را تبریک میگویم و انشاالله سال پر خیر و برکتی باشد برای شعبهمان، انشاالله بتوانیم زمین بخریم و تعداد لژیونهایمان بیشتر شود و بتوانیم گسترش پیدا کنیم تا بتوانیم به انسانهای بیشتری خدمت و کمک کنیم. دستور جلسه این هفته دو بخش است تولد یکسال رهایی آقا رحمان هست و به ایشان تبریک میگویم انشاالله که مبارکشان باشد به همسفر و راهنمای همسرشان هم تبریک میگویم. آقای رحمان حدوداً دو سال پیش به لژیون ما آمدند، خیلی منظم بودند و مسائل را خوب میگرفتند صحبتهایی که راهنما میخواست را انجام میدادند، کاربردی میکردند و خدا را شکر از اعتیاد بیرون آمدند و الان به لطف خداوند در قسمت صدور کارت خدمت میکنند و آن چیزی که خیلی برای من جالب بود و داشتم به این فکر میکردم که رحمان چه خصوصیتی داشتهاست که توانست از اعتیاد خارج شود. انسان باید یکسری خصوصیتها را داشته باشد و در پکیج او باشد تا بشود یک ریسمانی و او را نجات بدهد. آقای رحمان در مشق نوشتن بسیار فعال هستند و یادم هست که ایشان از همه بیشتر مشق مینوشتند؛ یعنی ما یکسطحی برای ابتدای کار در نظر گرفتهایم که حداقل شخص ۲۰ صفحه را بنویسد؛ اما من یادم است که آقای رحمان کمترین صفحاتی که برای او امضا کردهام کمتر از ۴۰ صفحه نبوده است و مشق نوشتن را دوست داشتند و هر کدام از این سکوهای پرتاب باعث میشود شخص نجات پیدا کند و نقطه قوت آقای رحمان واو به واو نوشتن بود اصطلاحی در کنگره ۶۰ داریم و میگوییم واو به واو مثلاً میگوییم زیر ۲۰ صفحه نداریم و اگر رهجویی چندماهه است میآید و هنوز ۲۰ صفحه مینویسد؛ یعنی خیلی از قسمتهای سی دی را حذف میکند و این از زیر بار مسئولیت فرارکردن است و نمیداند برای چه چیزی دارد مشق مینویسد و وای به حال رهجویی که برای راهنمایش مشق بنویسد. در ابتدای کار خوب است که برای راهنما مشق بنویسد؛ اما در طول یک سال باید برای خودش مشق بنویسد زمانی که یکجاهایی از سی دی را حذف میکنید یکسری آموزشها حذف میشود و یکسری پازلهایی که بعداً به آنها نیاز پیدا خواهی کرد را در دسترس نخواهی داشت.
همیشه به رهجوها میگویم من نمره درمان اعتیاد به شما نمیدهم شاید ۵ نمره از ۲۰ نمره مربوط به رضایتمندی راهنما از رهجو باشد و دست ما نیست اگر دست ما بود همینالان میگفتیم بیا تا برویم پیش مهندس برگهات را امضا کند از اعتیاد خارج شوی ولی دست ما و مهندس نیست، دست خودت است. وقتی نصف مشقهایت را حذف میکنی نباید منتظر کیفیت درمان باشی، یک زمانی درمانمان کیفیت دارد و مثل جنس اصلی میماند و بعضی موقعها هم درمانمان مثل جنس چینی است و بدرد نمیخورد، چه چیزی باعث تفاوت درمان میشود؟ همان جاهایی که شما حذف کردهاید کیفیت درمانتان را پایین آورده است. نقطه قوت رحمان هم علاقه به مشق نوشتن بود و همین توانست نجاتش بدهد و در قسمتهای دیگر هم هرجا نیاز بود کمک کرد و خدمت کرد و برای همسفرش هم در طول درمان مشکلی به وجود آمد که الحمدلله به خیر گذشت و توانست دوباره به راهش ادامه دهد. دستور جلسه هم که ظرفیت است شخص باید بتواند ظرفیت رهایی از اعتیاد را داشته باشد و آن دانایی را داشته باشد ظرفیت همان دانایی است، باید دانایی بیرون آمدن از اعتیاد را داشته باشد و اگر دانایی را نداشته باشد متأسفانه آن درمان کیفیت ندارد میگویند ظرفت باید مثلاً یک قابلمه ۱۰ لیتری باشد چون درمان اعتیاد ۱۰ لیتر است و شما وقتی ظرف را میبرید تا راهنما درمان را در قابلمه بریزد قابلمهات ۵ لیتر است خب معلوم است ظرفیتش را ندارد و این قبا یا لباس باید اندازه قد تو باشد. درمان اعتیاد یک گوهر است و به هرکسی نمیدهند و باید آن دانایی، جهانبینی و ظرفیت لازم فراهم شود و تفکرات عوض بشود تا شخص بتواند ظرف این دانایی را داشته باشد تا کنگره برایش بریزد. در ماه رمضان خیلی از بچهها میرفتند و ظرف میشستند و بعضیها هم از زیر بار مسئولیت در میرفتند. شخص باید منیتش را زیر پا بگذارد و بنشیند و ظرف بشورد تا ظرفیتش بالا برود تا لباس درمان اعتیاد به تنش بخورد. همه راهنماها خیاط هستند و متوجه هستند که این لباس به این تن نمیخورد و وقتی فرد دوکلمه حرف میزند راهنما متوجه میشود این فرد بهدرد درمان اعتیاد نمیخورد و اگر درمان اعتیاد را کف دست او بگذارید از در که بیرون برود آن را از دست میدهد. چرا اول نمیگویند بیا و مرزبان شو، از آبدارخانه شروع میکنند تا ببینیم متوجه هستید کجا هستید و آیا میتوانید منیت خودتان را کنار بگذارید. فرد میگوید من بزرگ یک خانوادهام بروم آبدارخانه و برای فلانکس چای بریزم خب باید بدانی از اعتیاد بیرون نخواهی آمد. یک فیلترها و مراحلی را باید بگذرانید تا از اعتیاد بیرون بیایید. من آقای خدامی دیدهبان محترم را در اردوی بلده دیدهام که ساعت ۱۲ شب با آب یخ آنجا، تا ساعت ۳ شب ظرف میشستند بدون اینکه کسی متوجه بشود. الگوی ما این افراد هستند اگر توانستیم طبق این الگوها بالا بیاییم موفق هم خواهیم شد. افرادی که حوصله یک ظرف شستن را ندارند و حوصله ۶ ساعت غذا نخوردن را ندارند من فکر نمیکنم این قبای درمان اعتیاد به تنشان بخورد.
اعلام سفر مسافر رحمان: سلام دوستان رحمان هستم یک مسافر آخرین آنتی ایکس مصرفی هرویین و شیشه، به مدت ۱۱ ماه ۱۱ روز سفر کردم با راهنمایی آقا رضا ورزش در کنگره والیبال مدت رهایی ۱۹ ماه و ۷ روز در ضمن یک سفر نیکوتین هم داشتهام به کمک راهنمای آقا رضا رهایی از بند نیکوتین ۱۷ ماه ۱۲ روز.
در طول سفر اول فقط فکر این بودم که بتوانم به این جایگاه برسم از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان ممنونم که این مسیر را برای ما هموار کردند که بتوانیم به درمان برسیم. تشکر ویژه دارم از آقا رضا راهنمای محترمم که در این مسیر با اینکه خیلی ایشان را اذیت کردم بدون هیچ چشم داشتی کمکمان کرد تشکر میکنم از راهنمای همسفرام خانم هدی که برای همسفرام خیلی زحمت کشیده است از همسفرام هم ممنونم با اینکه در طول سفر مشکلات زیادی داشتند هیچوقت من را تنها نگذاشتند و همیشه به من کمک کرد با اینکه الان هم اذیتش میکنم همسفرم یک بال پرواز واقعی برای من بوده است. از ایجنت و مرزبانان مسافران و همسفران و کلیه خدمتگزاران که به هر نحوی به من کمک کردند. در طول سفر مشکلات زیادی برای من پیش آمد ۴۵ روز سفر بودم که پدرم فوت کردند و یک ماه رهایی بودم که خانمم تصادف کرد که مهره کمر و لگنش شکست؛ ولی با وجود همه اینها کنگره آمد، خدایا شکر میکنم که زنده ماند بهخاطر بچههایم چون میدانستم به جز همسفرام کسی به فکر بچههای من نیست. پیامی دارم برای سفر اولیها و سفر دومیها، کسانی که سیگار مصرف میکنند سیگار پلی هست برای بازگشت به مواد، سعی کنید هرچه زودتر یا راهنما صحبت کنید و این موضوع را درمان کنید و هیچ جایی بهتر از کنگره ۶۰ برای درمان پیدا نمیکنیم من روشهای زیادی را امتحان کردم؛ ولی به نتیجه نرسیدم در آخرین روشی که امتحان کردم باعث شد که سه روز به کما بروم و همیشه قدردان کسی هستم که در بیمارستان پیام کنگره را به من داد نمیدانم چه کسی بود؛ اما همیشه دعایش میکنم؛ چون بعد از آن سه روزی که کما بودم و به هوش آمدم باور نمیکردم که زنده ماندهام. خدا را شکر میکنم که در جمع شما هستم، رهاییهای شعبه را تبریک میگویم و از همه عزیزانی که در جشن تولد من شرکت کردهاند سپاسگزارم.
خلاصه سخنان راهنمای همسفران خانوم هدی: قبل از هر چیزی رهاییهای شعبه را تبریک میگویم خدمت خودشان راهنمای گرانقدرشان و تمامی اعضای کنگرهٔ ۶۰ تولد آقای رحمان رو به خودشان راهنمای گرانقدرشان و خانم زینب عزیز و همهٔ حضار تبریک میگویم، خانم زینب هم مثل همهٔ همسفرانی که وارد کنگره میشوند پر از غم اندوه و اینکه امیدی برای زندگیکردن و یا هر چیز دیگر نداشتند و فقط میآمدند صرفاً فقط جهت اینکه گفته بودند یک همسفر باید با مسافر باشد میآمدند و یکی دو ماه اول سفر خیلی سست بودند؛ ولی بالاخره توانستند ارتباطشان را برقرار کنند با کنگره خدا را شکر و در نهایت با همهٔ سختیهای راه و بیماری جسمی که برای ایشان پیش آمد توانستند توی مسیر باشند و این روز قشنگ رو تجربه بکنند شاید یک مطلب میخواهم بگویم بیارتباط با دستور جلسه و تولد امروز نباشد یک همسفر از ابتدایی که وارد سفر میشود خب یک مسافری که میآید بهواسطهٔ استفاده از افیونش شاید خیلی از چیزها رو متوجه نشود و درک نکند؛ ولی آن همسفر خیلی چیزها را تجربه کرده و تو گروه خانواده راهنمای همسفر خیلی کارش سنگین است شاید یک مسافر داروی اوتی مصرف میکند و خیلی از بارها بهواسطهٔ آن او تی کم میشود هفتهٔ اول شاید یک خورده آزاردهنده باشه ولی برای یک همسفر تمام آن هفته آزاردهنده است و خب ما اینجا همسفر را هدایت میکنیم به صبوری، آرامش و تمام سیستم کنگره این کار را انجام میدهد تا یک مسافر به رهایی برسد و این حال خوشی که حین رهاییها اتفاق میافتد حاصل خدمت تمام خدمتگزاران است. من راهنما همسفر را با چنگودندان میگیرم با تمام سختیهای راه و اصلاً توقع این را ندارم که یک نفر بیاید بدون دانایی و آگاهی یک حرفی بزند که یک همسفر را از مسیر پرت بدهد و برود تمام حال خرابیهایی که آن همسفر در تمام مدت زمانی که مسافرش میآید و خودش نمیآید من بهجرئت میتوانم بگویم برمیگردد حال زندگی آن شخص که باعث پرت دادن آن همسفر میشود نمیخواهم حرف بزنم خدایی نکرده کسی به خودش بگیرد فقط به جمع میگویم اینجا همهٔ ما یک خانوادهایم میگوییم خانوادهٔ کنگره ۶۰، من آنقدر که اعضای کنگرهٔ ۶۰ را میبینم خانوادهٔ خودم را خواهرم خودم رو نمیبینم؛ ولی اینجا هفتهای سه دفعه اعضای کنگره ۶۰ را میبینم خانوادهٔ من بیشتر اینجاست پس خود من به شخصه اجازه نمیدهم یک نفر وارد سفر یکی از رهجوهای کنگره بشود و به او لطمه وارد بکند یک لطفی بکنید کنار آموزشهایی که میگیرید این سیدیهایی که مینویسید خانم زینب یکی از اشخاصی بود که بهسختی وارد کنگره شد و ما بهزور و تمام تلاشی که کردیم توانستیم دوباره جذبش بکنیم و به این درجه برسانیمش خیلی از افراد همسفر گروه خانواده دقیقاً این شکلی هستند و حواسمان باشد به ارتباطمان به قوانینی که خوانده میشود به رفت و آمدهایمان و یکی از هنرهای بزرگی که من در لژیونم به همسفرها میگویم قدرت نه گفتن است که باید یاد بگیریم بگوییم نه رودربایستی را بگذاریم کنار چرا که تمام اتفاقها برای گروه مسافر از همین نه گفتن بوده است که نتوانستند نه بگویند و این اتفاق افتاد پس اینجا آمدهایم یاد بگیریم رودربایستی با کسی نداریم من به رهجوهایم میگویم اگر توانستید نه بگویید برندهای به هر چیزی به مهمانت نه بگویی به تلفنت نه بگویی به آن پیامی که میآید نه بگویی به همه چه نه بگویی نه بگویی که بتونی بیای اگر فرمانبردار خودت باشی برندهای ممنون که به حرفهایم گوش دادید.
خلاصه سخنان همسفر زینب: اول از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که بستر کنگره را برای ما فراهم کردهاند تا بتوانیم آموزش بگیریم از راهنمای مسافرم آقا رضا تشکر میکنم ایشان خیلی به مسافر من کمک کردهاند از راهنمای خودم خانم هدی تشکر میکنم بابت زحماتی که برای من کشیدهاند؛ من خیلی ایشان را اذیت کردهام از ایجنت محترم آقای آرمین خیلی تشکر میکنم ایشان هم به مسافر من خیلی کمک کردهاند و از تمامی همسفران و مسافران نمایندگی اسبیکو تشکر میکنم که به من و مسافرم کمک کردهاند. در سفر اول وقتی که تازه به کنگره آمدیم مسافرم پدرشان را از دست دادند من فکر میکردم که کنگره را رها کند؛ ولی با آموزشهایی که از آقا رضا گرفتند به سفر خودشان ادامه دادند و به رهایی رسیدند خدا را شکر میکنم که به رهایی رسیدیم به مسافرم تبریک میگویم از تجربهٔ خودم بگویم مسافرم در اوایل سفر اصلاً حال خوبی نداشتهاند و اصلاً نمیشد با ایشان حرف زد یک روز که با هم دعوا کردیم من گفتم که دیگر کنگره نمیآیم؛ یک روز آقا رضا استاد جلسه بودند و در مورد آقای اشکذری صحبت کردند وقتی به خانه رسیدیم حالم خیلی خراب بود آن شب خواب دیدم که در خواب گوشی من زنگ خورد و وقتی که گوشی را جواب دادم گفت من آقای اشکذری هستم و ایشان به من گفتند که با مسافرت به کنگره بیا و مسافرت را رها کن تا رها شوی، من دوباره به کنگره آمدم و به مسافرم گفتم که برای حال خوش خودم میخواهم به کنگره بیایم و خدا رو شکر حال خیلی خوبی را از آموزشهای کنگره و خانم هدی عزیز دریافت کردهام.
رهایی مسافر یحی لژیون یکم
رهایی مسافر امیرحسین لژیون یکم
رهایی مسافر احمد لژیون چهارم
رهایی نیکوتین مسافر امیرحسین لژیون دوم ویلیام وایت
رهایی نیکوتین مسافر عباس لژیون دوم ویلیام وایت
تایپ: مسافر ستار لژیون پنجم
عکس و ارسال: مسافر محمد لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
329