استاد امین در سیدی شناور صحبت میکنند که هدف اصلی کنگره ۶۰ احیای انسانی میباشد و جشنهایی که گرفته میشود، یکسری تاریخ در تقویم هستند و همیشه باید یک خوشحالی باشد تا بتوانیم جشن بگیریم. جوامع خوشبخت دنبال بهانهای هستند تا بتوانند شادی کنند و جوامعی که اندوهگین هستند، دنبال بهانهای هستند برای این که سوگواری کنند. خوشحالی در جمع اتفاق میافتد، بدون آن حتی بیان شادی امکانپذیر نیست. وجود انسان خیلی مهم است که شادی را از درون به بیرون منتقل کنند در کنار هم بودن چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی میتواند، باعث ساخته شدن شود.
در کنگره وقتی ما در کنار هم قرار میگیریم، تکامل بوجود میآید؛ پس این قدرت جمع است که ما را به درمان میرساند. بشرط اینکه قوانین و اصولی را که در کنگره وجود دارد را باید رعایت کنیم تا به هدف و نتیجه برسیم که این قوانین هم برای مسافر و هم برای همسفرها میباشد و تنها تفاوتی که دارد این است که مسافر مواد مصرف میکند و همسفر هم بدون مواد است و تخریبهای خاص خودش را دارد.
اینکه کجا و چگونه بودن انسان و چه تصمیمی گرفته است، خیلی مهم است؛ وقتی که ما در مکان درستی قرار میگیریم و به آموزش میپردازیم و در مسیر حرکت تلاش میکنیم، مثل این میماند که روی آب شناور هستیم و حرکت در راه درستی را طی میکنیم؛ ولی وقتی که مثل یک سنگ به طور کامل در آب فرو میرویم، غرق میشویم و هیچ وقت به آن هدفمان نمیرسیم؛ وقتی انسان پیچیده میشود مسائل ساده هم برای او سخت به نظر میآید. ما فقط با أموزش درست میتوانیم مطالب را برای خودمان ساده کنیم؛ وقتی در کنگره در لژیون هستیم، چه تغییری در حس و حال ما بوجود میآید، اینجا یک معجزه بوجود میآید.
یک مصرفکننده وقتی وارد کنگره میشود، خودش را باید به یک نوزاد تشبیه کند که تازه به دنیا أمده است و مسیر را طی میکند و قوی میشود و به درمان میرسد که اگر از سایر جهات خودش را بالاتر جلوه دهد و بگوید من همه چیز را بلد هستم در اینجا دچار منیت میشود و درمان برای او سخت میشود و این تفکر را داشته باشد که خودت خیلی انسان دانا و آگاهی هستی و حاضر نیستی از کسی چیزی یاد بگیری، آن موقع مثل همان سنگ میشوی و به کف آب میافتد.
اولین شرط بودن در آب این است که انسان باید در آب شناور باشد، بستگی دارد که شما طلبکارانه و با منیت انسانها را نگاه میکنید یا این که جوری نگاه میکنید که انگار هیچ چیز در وجود خودتان ندارید و در حال یادگیری هستید؛ وقتی که این دید را داشته باشید، باعث میشود که مثل آن چوب باشید که روی آب شناور است نه آنکه مثل سنگ که کف آب میرود؛ پس ما باید یاد بگیریم ابتدا چگونه باشیم، چکار کنیم، آنوقت شناور میشویم.
اینجا یک مثلث داریم که کجا باشیم، چگونه باشیم، چکار کنیم. انسانی که یک خدمتی را انجام میدهد یا یک راهنما است؛ اگر توقع زیادی داشته باشد و بگوید که من راهنما بودم و خدمات زیادی را انجام دادم که باید با من برخورد دیگری شود، باعث میشود که سنگ شود و به کف آب برود. انسان اگر پیچیده باشد، باعث میشود مسائلی که ساده است برای او سخت شود؛ ولی زمانی که یک موضوعی را ساده ببینیم، سادگی موضوع باعث میشود که هم آموزش درست ببینی و هم مطالب برایت ساده شود؛ پس هر جا که حس خوب باشد، باعث ایجاد حس آرامش در انسان میشود.
انسان در ندانستنها این که نمیداند، کجا است و در سرگردانی باشد و جای درستی نباشد و در سکون باشد، باعث میشود که حالش بد شود و چون در جایی که باید باشد، نیست روز به روز باعث میشود که حالش بد باشد و هیچ رشدی نمیکند؛ اما وقتی که جایگاهتان را عوض میکنید، حالتان خیلی خوب میشود.
مثلاً وقتی که بلند میشوید و یک حرکتی میکنید، یک کاری انجام میدهید، مثلاً اگر به کنگره میروید، دو نفر میآیند یک سوالی میکنند و شما یک جوابی میدهید و این است که نیاز شما پیش آن افراد است و همچنین آن افراد نیازشان پیش شما است؛ وقتی که جواب سوال أنها را میدهید، یک چیزی هم یاد میگیرید و باعث رشد، تکامل و حال خوب شما میشود؛ وقتی که در امتحانی شرکت میکردم و نمره خیلی بد میگرفتم؛ چون تنها بودم و هیچ کاری انجام نمیدادم؛ ولی وقتی بلند میشدم و میرفتم دانشگاه و داخل جمع میشدم از چند نفری که سوال میکردم و جواب سوالها را میدادند، دفعه بعد که امتحان میدادم، نمرهای که ۴ بود، ۱۴ میشد و این ترقی و رشد من بود با این که قبلاً هم خوانده بودم؛ ولی بخاطر این که با چند نفر سر و کار داشتم و از آنها سوال و جوابی و حرکتی داشتم باعث ترقی و رشد من میشد.
این که در کجا باشید و در جای درست بودن باعث میشود که آن گرهای که در وجود شما است، حل شود. ما باید جایی قرار بگیریم که همحس باشیم و با کسانی باشیم که همجنس باشیم، این باعث میشود که آن اتفاق درست رخ بدهد، با چه حسی باید به انسانها نگاه کنیم از بالا نگاه کردن به انسانها باعث سقوط ما میشود؛ ولی وقتی که خودمان را هم سطح با آنها قرار دهیم، باعث میشود که ما یک چیزی یاد بگیریم؛ اگر هزار تجربه هم داشته باشیم؛ اگر این حس را داشته باشیم که من چیزی نمیدانم و رشد میکنم و آموزش میگیرم، باعث ارتقاء من میشود، این که چه جوری بودن و چهجوری دیدن باعث تاثیر مثبت روی ما انسانها میشود.
نویسنده: همسفر ژیلا رهجوی راهنما همسفر فرنگیس (لژیون سوم)
تایپ: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر بهجت (لژیون دوازدهم)
ارسال: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم)
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
90