English Version
This Site Is Available In English

احیای خانواده ام با کنگره 60

احیای خانواده ام با کنگره 60

یازدهمین جلسه از دوره دوم جلسات لژیون سردار ویژه همسفران نمایندگی قائم‌شهر به نگهبانی همسفر صبح گل و دبیری همسفر خدیجه و استادی همسفر راضیه با دستور جلسه «گلریزان» در روز دوشنبه سیزدهم آذرماه 1402 رأس ساعت 14 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از خداوند تشکر می‌کنم که اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم، همچنین از نگهبان جلسه خانم صبح گل و دبیرشان تشکر می‌کنم که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و از خدمت خود آموزش بگیرم. دستور جلسه در مورد گلریزان هست. من امسال اولین سالی است که در لژیون سردار شرکت کردم. خدا را شکر خیلی‌ها عضو شدند و چند نفر دنور و پهلوان شدند. به گفته آقای مهندس این نشانه بیداری انسان‌ها است. در دنیا انسان‌های زیادی در اعتیاد و سختی به سر می‌برند و پس از تحمل سختی‌ها و رنج‌های ترک، به دلیل این‌که هیچ شناختی نسبت به اعتیاد ندارند دوباره پس از ترک، به مواد مخدر رو می‌آورند و اطرافیان آن‌ها را متهم به بی‌غیرت بودن و بی‌اراده بودن می‌کنند. ولی درکنگره افراد با روش DST و با استفاده از داروی OT یا همان اپیوم تینکچر به‌راحتی قادر به درمان خودشان هستند. مصرف‌کنندگان بیرون از کنگره، از این علم و دانشی که درکنگره هست اطلاعی ندارند و این وظیفه و رسالت ما است که این علم، دانش و خبر درمان قطعی اعتیاد را به گوش آن‌ها برسانیم. آقای مهندس برای اداره کنگره یک مثلث را ترسیم کرده‌اند که یک ضلع آن دانش و ضلع دیگرش نیروی متخصص و ضلع سومش منابع مالی است. خدا را شکر علم و دانش درکنگره توسط آقای مهندس و استاد امین با سی‌دی‌هایی که هر هفته در اختیار ما قرار می‌دهند به بالاترین سطح ممکن رشد داشته است و درکنگره افرادی هستند که حامل آن دانش هستند مثل دیده‌بان‌ها، راهنمایان و یا ایجنت‌ها که این علم و دانش را در اختیار اعضای کنگره ۶۰ قرار می‌دهند. گفتم که ضلع سوم این مثلث منابع مالی است که در تمام ارگان‌ها نقش حیاتی و مهمی دارد و اگر نباشد با مشکل مواجه می‌شوند. استاد بزرگ و راهنمای بزرگ کنگره ۶۰ استاد سردار همیشه به آقای مهندس همیشه تأکید داشتند که پایه‌های مالی خود را مستحکم کنید. خدا را شکر امروز اعضای کنگره ۶۰ به این باور و به این نتیجه رسیده اند که باید پایه‌های مالی خود را مستحکم کنند، اگر این کار را نکنند در زندگی خود دچار مشکل می‌شوند.

من همسفر می‌آیم زندگی الان و زندگی قبل از کنگره خودم را مقایسه می‌کنم. قبل از ورود به کنگره، زمانی که مسافرم مصرف‌کننده بود در کنار مواد مصرفی از قرص‌های اعصاب استفاده می‌کرد و وقتی‌که از سرکار به خانه می‌آمد به اتاق می‌رفت و در را می‌بست و ما در سکوت شام می‌خوردیم و یا کارهایمان را انجام می‌دادیم، نباید سروصدا می‌کردیم چون مسافرم جنجال به پا می‌کرد. کاری که کنگره در حق من و خانواده‌ام کرد احیای خانواده‌ام بود. نه‌تنها مسافرم و من را بلکه کل خانواده ما را احیا کرد. خانواده من شاید از بیرون و به‌ظاهر خانواده‌ای شاد بود اما از درون یک خانواده ازهم‌پاشیده بود. ما حتی حق یک خانواده معمولی که باهم دور یک سفره نشستن و غذا خوردن است را نداشتیم. یک خانواده‌ای ازهم‌پاشیده بودیم. پس‌کاری که کنگره در حق من کرد، دوباره ما را یک خانواده کرد. من الان ۶ میلیون تومان پرداخت کنم و سردار بشوم یا بعدها ۵۰ میلیون تومان را که دنور بشوم یا ۵۰۰ میلیون تومان پرداخت کنم و پهلوان بشوم، لطفی که آقای مهندس و کنگره در حق خانواده من کرد را جبران کنم. قبل از من انسان‌هایی بودند که باقدرت بخشششان کاری کردند که من و مسافرم روی این صندلی‌ها بنشینیم و امروز به این حال خوش و رهایی برسیم. امروز وظیفه من همسفر هست که باقدرت بخشش خود، به آن خانواده‌هایی که در بیرون ازهم‌پاشیده شده‌اند، کمک کنم تا بتوانند دوباره دورهم جمع و یک خانواده بشوند. به قولی دیگران کاشتند و ما خوردیم، اکنون ما بکاریم و دیگران بخورند. من تا زمانی که خداوند اجازه بدهد درکنگره می‌مانم و به انسان‌ها خدمت می‌کنم تا خانواده‌هایی که ازهم‌پاشیده شده‌اند، دوباره مثل من یک خانواده بشوند. ممنونم از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید.

مشارکت اعضاء؛
همسفر خورشید:

من خیلی شخصیت‌های معنوی را دوست دارم و اگر به من ثابت شود که یک شخصیت معنوی است، ارتباط خیلی درونی با او برقرار می‌کنم. وقتی کتاب 60 درجه را شروع کردم، یک حس خیلی خاصی نسبت به شخص سردار پیداکرده بودم و نمی‌دانستم که داستان لژیون سردار چیست. وقتی‌که وارد سالن نمایندگی می‌شد و چشمم به تابلو لژیون سردار که می‌خورد، یک انرژی و حس خیلی خوبی به من دست می‌داد. اصلاً قصد شرکت در بحث‌های مالی کنگره را نداشتم زیرا مشغول مطالعه بودم که بفهمم چیست و از سال دیگر این کار را انجام دهم. تا این‌که در زندگی دخترم اتفاقی افتاد که اعصابش به‌شدت ضعیف شده بود و دچار افسردگی شدید و پرخاشگری شده بود. باراهنمایم این مسئله را در میان گذاشتم و گفتم نمی‌توانم به جلسه بیایم و می‌خواهم دخترم را نزد پزشک ببرم. راهنمایم به من پیشنهاد داد که اصلاً دکتر نروید و بیایید عضو لژیون سردار شوید. زمانی که اسم سردار را شنیدم شوکه شدم و بلافاصله پذیرفتم و دلم روشن شد. دخترم آن‌قدر عصبانی بود که به من می‌گفت: تو برو به خانه خودت، من نه نمی‌توانستم حریفش بشوم و نه می‌توانستم تنهایش بگذارم چون نگرانش بودم. زمانی که صحبت‌های من و راهنمایم تمام شد، به تراس رفتم و یک‌نفس عمیق کشیدم و دوباره در اتاق سر جای خودنشستم اما داستان لژیون سردار را به دخترم نگفته بودم. ناگهان دخترم آمد و به من گفت بیا باهم صحبت کنیم. من شوکه شدم که تا حالا با من صحبت نمی‌کرد اما خودش شروع کرد به صحبت کردن که گفت زندگی همین است دیگر، اگر من قوی نباشم، از بین می‌روم. این اتفاق برای خیلی‌ها افتاده است. من هم کمی با او صحبت کردم و شاید اصلاً باورتان نشود آن‌قدر حالش از آن لحظه دچار تغییر شد که من فردا او را به دکتر نبردم و دیدم خوب شد. این از معجزاتی بود که دیدم و شرایط برای عضویت من مهیا بود. برای من بسیار مایه افتخار است و من این را به‌حساب این می‌گذارم که خداوند گفته است که همین‌جاست. کجا می‌خواهی بروی بهتر ازاینجا؟ به نزد کدام دکتر می‌خواهی بروی؟ و کدام انرژی و نیرویی مثبت‌تر از این؟ خدا را شاکرم بابت این اینکه این لیاقت را به من داد و من را از این سعادت بهره‌مند کرد.
همسفر آزاده:
خیلی خوشحال هستم از اینکه دایره لژیون سردارمان امسال خیلی زیادتر شده است. امسال تنها سالی هست که احساس می‌کنم که عضو این لژیون هستم زیرا با پرداخت مبلغ واقعاً عضو لژیون سردار شدم نه به‌صورت افتخاری و به خاطر جایگاه ایجنتی. بعد از ۱۰ سال حضور درکنگره خداوند این فرصت را در اختیار من گذاشت تا بتوانم وارد این لژیون بشوم و خداوند را سپاسگزارم. ما وقتی وارد کنگره شدیم، گفتند درمان به‌صورت رایگان انجام می‌گیرد. برای منی که مسافرم با مصرف شیشه وارد شد و ما را به صفر بند کرده بود و حتی به زیر صفر، اگر قرار بود که وارد مکانی بشوم که مثلاً در آن زمان ۱۰، 12 سال پیش می‌گفتند باید چند میلیون ورودی بدهی، حتی اگر می‌گفتند یک‌میلیون تومان من نمی‌توانستم وارد شوم ولی آقای مهندس فکر این قضیه را کردند که ممکن است خیلی از مصرف‌کننده‌ها در شرایط مالی بدی به سر ببرند؛ بنابراین کنگره رایگان شد یعنی عده‌ای از قبل آمدند این مبالغ را پرداخت کرده‌اند، همه‌چیز برای درمانت مهیا است و تو بیا به‌صورت رایگان درمان شو. خب ما آمدیم و به‌صورت رایگان درمان شدیم. اگر قرار باشد که هرکسی که درمان می‌شود و این درمان رایگان انجام بشود و بعد از کنگره برود، یا هیچ پرداختی به کنگره نداشته باشد مسلماً طی دو سال باید کنگره بسته بشود چون به قول آقای مهندس ما گفتیم که کنگره رایگان است اما نگفتیم که مفتی است. هیچ‌چیزی را مفتی به ما نمی‌دهند. هر چیز را که مفت به دست بیاوریم، مفت و به‌راحتی هم از دستش می‌دهیم؛ بنابراین رایگان بودن یک مسئله است و مفت بودن یک مسئله متفاوت دیگر. حالا نوبت ما هست. ما باید این هزینه‌ها را پرداخت کنیم. هرکس که می‌خواهد وارد بشود برای اولین بار و شرایط بدی دارد، خانواده‌اش ازهم‌پاشیده است، بیاید به‌راحتی و بدون دغدغه درمان شود؛ نهایت پول سی دی و داروهایش را پرداخت می‌کند.
همسفر سارا:
آقای مهندس می‌گویند که ما چه دریافت معنوی و چه دریافت مادی داشته باشیم، باید بازپرداخت داشته باشیم. ایشان مثال زدند که مثلاً به یک درخت رسیدگی می‌کنیم، به ما میوه می‌دهد یا به یک بز علف می‌دهیم و به او رسیدگی می‌کنیم، به ما شیر می‌دهد. ما هم در مقابل جایی که به ما چیزی یاد می‌دهند و چیزی که دریافت می‌کنیم باید بازپرداخت داشته باشیم. مثلاً دو تا مسافر من اینجا به درمان رسیدند، من خودم به حال خوش رسیدم و معنی لبخند را در زندگی خودم فهمیدم. پس الان در مقابل حال خوشم باید یک بازپرداختی داشته باشم. وقتی این کار را انجام می‌دهی درواقع یک بذری و یک درختی را می‌کاری که از طوفان‌های زندگی جلوگیری می‌کند. شاید حرکت ما خیلی ناچیز و کوچک باشد اما برای زندگی ما خیلی مهم است. دیشب طی یک اتفاقی سیم برق در دستان فرزند کوچکم آتش گرفت اما خدا را شکر یک وسیله‌ی پلاستیکی عایق بود و ما زود متوجه شدیم و اتفاق بدی نیفتاد. فرزندم آن‌قدر ترسیده بود که او را در محکم در آغوش گرفتم تا آرام شود و ناخودآگاه یاد اینجا افتادم. خدا را شکر می‌کنم سعادت داشتم مبلغ کوچکی را ببخشم تا آن حس بخشندگی در من ایجاد بشود. از خداوند می‌خواهم که با علم کنگره یاد بگیرم که یک فرد مفیدی برای جامعه و هستی باشم و یک مصرف‌کننده بی‌مصرف نباشم.
همسفر سمیه:
خدا را شکر می‌کنم که امروز توانستم در جمع شما عزیزان باشم. من زمانی که وارد کنگره شدم دیدم که ساختمان رایگان، راهنمایان آموزش‌دیده، ایجنت و مرزبانان همه دارند به من خدمت می‌کنند تا من و مسافرم به درمان، رهایی و حال خوش برسیم. من درکنگره یاد گرفتم که صفت بخشندگی داشته باشم. خدا را شکر با آموزش‌های کنگره به این دانایی رسیدم که من هم باید یک بازپرداختی داشته باشم و خیلی خوشحالم که امسال توانستم در لژیون سردار شرکت کنم و امیدوارم که در سال‌های آینده یک خدمت کوچکی چه در لژیون سردار، چه جایگاه‌های دیگر بتوانم داشته باشم.

عکس: همسفر امینه (گروه مرزبانی)
تایپ، ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه، راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی قائم شهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .