برای درک و رسیدن به بحر و اقیانوس به طبیعت مینگریم که آموزگار ما است. در کلامالله اشاره کرده، بگردید در زمین و نشانهها را پیدا کنید. چشمههای جوشان و رودهای خروشان، که به بحر و اقیانوس میرسند. ما از درون نیروهای الهی آمدهایم و همانند برفی هستیم که در قلههای مرتفع باریدیم و روی کوهها نشستیم. زندگی ما همانند آب، پاک و منزه از دل کوه بیرون زدیم و در مسیر رسیدن به خوشبختی و قدرت مطلق و زمینهایی که میتوانیم آن را زندگی ناامید عبور میکنیم.
در مراحل زندگی سختیها و دشواریهای فراوانی داشتیم در این میان نیروهای تاریکی در مسیر ما همانند سنگها و کلوخهای بیشماری جلوی راهمان سد شدند و ما را از این مرحله زندگی خود به چالش میکشند و بیشتر انسانها درگیر این چالش میشدند؛ وقتی نیروهای تاریکی ما را از راه اصلی خارج میکنند و ما برای رهایی از تاریکی از دست آنها به دنبال چشمه اصلی میگردیم که ما را به رودها، دریا و اقیانوس برسانند. همانا سنگها هم میتوانند نقش نیروی الهی را داشته باشند و ما را به سمت راه و حتی به دریا هدایت کنند؛ وقتی انسان به طرف ضدارزشها میرود انرژی منفی تولید میکند؛ اگر به طرف ارزشها میرود انرژی مثبت دریافت میکند که باعث ادامه دادن زندگی میشود و آخرین مسیر را که به بحر و اقیانوس است صعود میکند و به قدرت مطلق وادی چهاردهم میرسد و خوب و درست زندگی کردن را میآموزد.
وادی یازدهم رسیدن به سرچشمه هستی است، رسیدن به وحدت است و وصل است به رسیدن از جایی که از آنجا انشعاب یافتهایم، رسیدن به قدرت مطلق، رسیدن به فطرت، رسیدن به سرچشمه اصلی و رسیدن به علم، علمی که پایانی ندارد و باید از درون خود و درون وجود هرکسی بجوشد، علمی که خشک نمیشود و هيچوقت از خروش نمیافتد.
چشمهای که راه میافتد و سرچشمه اصلی به خلقت و آفرینش وصل است. لذا هيچوقت خشک نمیشود و هيچوقت دست از خروشان بودن خود برنمیدارد. چشمهای که وقتی راه میافتد تمام خار و خاشاک و آلودگیها را با خود میبرد و میشوید و آلودگیهای وجودت را با خود میبرد و با انتقال آن به دیگران آلودگیهای جامعه را میشوید و میبرد.
برای پاک شدن و پاک ماندن آلودگیها و ضدارزشها خیلی سخت است و قدرت، تحمل، صبوری پشتکار و همت میخواهد؛ وقتی خار و خاشاک، آلودگیها ضدارزشها و یا خانوادههایشان کنار میروند؛ آنوقت آب زلالی و پاکی که تو خودت را درون آن از گلولای وجود، روان میشود و روح و روان خودمان است که گِلی بر جسم خاکی و شهر وجودی ما وجود داشته و تاکنون اجازه روان شدن به او نداده بود؛ وقتی خار و خاشاک جسم گِلی رفت این روح و روان است که روان میشود و این روان چون با هستی، خداوند، مردم، با همه آفریدهها، درختان، حیوانات، پرندگان از زمین و آسمان و هر آنچه در آن وجود دارد میرود و پرخروش و جوشان میشود تا تمام خشکیها و شورهزارها به کویر تبدیل میشود؛ بلکه میرود پرخروش و جوشان تا تمام گِلها، لجنها، خار و خاشاک را با خود ببرد، پاک کند و آبادی و آبادانی با خود بياورد؛ اما چگونه؟
آب راکد نیست که بماند، بو بگیرد همیشه در حرکت است آبی که اکنون میبینید با آب بعدی یکی نیست؛ وقتی دستت را در آب میزنید و در میآورید و دوباره در آب میزنید آب دومی آب دیگری است. آب رنگ
ندارد، شفاف است، رنگی به خود نمیگیرد، بیرنگ است برای اینکه میخواهد؛ اگر آلودگی در آن پدیدار شد سریع ببیند و برای رفعش اقدام نماید. آب بیرنگ، زلال و پاک باشد، آب پاککننده است و همه آلودگیها را در خود حل میکند؛ اگر آب فاضلابی و کثیفی به او وارد شود سریع پاک میکند؛ البته باید چشمهاش خیلی جوشان و رودش بسیار خروشان و به اقیانوس وصل باشد تا پاککننده همه آلودگیها باشد. حال ما چی؟ آیا راکد هستیم یا روان ... بیرنگ هستیم یا پر از دورنگی و ریا ... پاککننده هستیم یا آلودهکننده؟ لحظهای با تفکر و تعقل به درون خود سر بزنید؛ اگر این چنین است تزکیه، پالایش نیاز به تفکر سالم و عقل سالم به همراه آموزش ما و نیروهای الهی دارد. آری! هر انسانی که در این وادی قرار میگیرد باید ده وادی را به مراتب اجرایی کرده باشد تا وادی یازدهم را درک کند؛ چون در ذهنش القا و الهام انجام میشود و این وادی هم از انسان صحبت میکند و میگوید انسان از آن اولی که خلق شده است مشکلات را با خودش داشته، همانگونه که شیطان از فرمان الهی سرپیچی کرد و گفت من بالاتر از انسان هستم و گفت میدانید؛ اگر انسان به زمین فرود کند دردسر ساز میشود؛ چون انسان موجودی حریص و پنهانکار است.
وادی یازدهم وادی بسیار سختی است و باید با تمام وجود آن را لمس کرد؛ اما انسان با اختیاری که دارد میتواند صفت خود را تغییر دهد تا تبدیل گردد و با تزکیه و پالایش تا ترخیص شود؛ بنابراین چشمه یا زایش و پویایی است؛ اما در طبیعت چشمه زایش مثبت دارد؛ پس چرا انسانها راه را اشتباه میروند؟ چون انسان با نیروی اهریمنی حرکت میکند و نیروی الهی را باید بشناسد و هر دو نیرو را بشناسد و این دو نیرو زندگی انسان را مشخص میکند؛ چون انسان موجودی است مختار و با اختیارش میتواند راه خود را پیدا کند.
چه اتفاقی میافتد که راه خود را اشتباه انتخاب میکند؟ خواستههای نفسانی آنها را از زاینده بودن جدا میکند و این باعث میشود که چشمهای در حال جوشش درون نباشد؛
بنابراین رودی پدیدار نگردد و از منابع اطلاعاتی و دانایی دور شوند. باید مرتباً اطلاعات دریافت کند و هیچگاه نبایستی دریافت او متوقف گردد؛ زیرا اگر چشمه درون جوشان شود؛ اما انرژی پتانسیل دریافت نکند، قطعا در یکجا دانایی او متوقف گردیده و این توقف باعث صعود فرد میشود.
در وادی یازدهم به منابع اطلاعاتی و اختلاف پتانسیل اشاره میکند. در زندگی هر زمانیکه تغییر جایگاه اتفاق میافتد باعث انرژی میشود و این انرژی برای حرکت لازم است. در کنگره منابع اطلاعاتی در اختیارمان قرار دارد، تمام ساعت آموزشی وجود دارد یا سیدیها و وادیها، نوشتارها، راهنمایان، همه و همه منابع اطلاعاتی ما هستند. به این دلیل ما در پی هم روان شدهایم تا به مکانی برسیم که انشعاب یافتهایم.
این مصداق این وادی است. این تنها فرصتی است که به همه ما داده شده تا به تکامل برسیم و به رودهای خروشان تبدیل شویم. دقیقاث رودهای خروشان تمثیل انسانهایی است که دیگر توقعی ندارند و به درجهای از قدرت و حرکت رسیدهاند که دیگر مانعی وجود ندارد که بتواند متوقف شود. این وادی یکی از امید بخشترین وادیها است.
باید بدانیم در هر جایی که چشمهای که بوجود نمیآيد باید شرایطی را دارا باشد. شرط اول خواسته فرد، دو اجازه فرمان و در آن مسیر قرار بگیرد مثل افرادی که خارج از کنگره مصرفکننده مواد مخدر هستند، همه آنها نمیتوانند به کنگره بیایند؛ زیرا مصرفکنندگان را به سه گروه تقسیم کردهاند؛ نامزدهای اعتیاد، خواستار اعتیاد و خواستار رهایی، دسته سوم خواستار رهایی که به چشمه جوشان تبديل میشود و در ادامه با خدمت و تغییر جایگاه قطعاً ادامه راه را خواهد یافت؛ اما انسانها چشمهای هستند که اعمال و خواستهها و دانش آنها اندک است و زلال یا زهرآگین و فاضلابهای جوشان هستند و این عملکرد آنها است که بلد نیستند بازپرداخت خود را بدهند، فقط دریافت میکنند؛ خدمتگزار نیستند، بنده ناشکری هستند، دست بخشندهای ندارند و همیشه گیرنده هستند و چشمههایشان خشک و در کویر به سر میبرند؛ چون بذری نکاشتهاند که چشمهای وجود داشته باشد، محصولات خوب دریافت کنند؛ چون پرداختی ندارند و برای انجام کاری و خدمتی شانه خالی میکنند و جاخالی میدهند و این افراد تبديل به شورهزار میشوند.
در شورهزار طوفان شن وجود دارد، اطرافشان نه آبادی و نه آبادانی است، اطرافشان علفهای هرز روییده که مسموم کننده و قابل استفاده نیست؛ چون آغاز حیات ساختن است تا ساختن ادامه دارد حیات هم ادامه دارد؛ زیرا پایانی نیست؛ پس سعی کنیم به اتوبوس برسیم و تا انتها هدف معلوم خود فکر کنیم و در مسیر حرکت و خوب سفر کردن مهم این است چگونه باید با مشکلات برخورد کرد؟
در مسیر راه آفتاب سوزان، سرمای شدید، تاریکی شب، ظلمات، یخبندان، خرابی ماشین، همه چیز وجود دارد. آیا باید منتظر بمانیم تا معجزهای اتفاق بیفتد یا منتظر کمک کسی باشیم؟ یا بتوانیم بدون ترس و خوف و با شهامت از حوادث عبور کنیم یا از تواناییهای درونمان استفاده کنیم تا اگر نیمه پر لیوان باشیم با ادامه راه درست در صراط مستقیم قرار گرفتن نیمه خالی دیگر لیوان را پر کنیم تا چشمه درون به جوشش درآید. آنوقت که سختیهای راه کنار رفت صدای پای استاد را میشنوید. یادتان باشد وارد سرآب نشوید که سرآب نادانی و جهلی بیش نیست و انتهای آن به باتلاق رسیدن است نه چشمه جوشان. متشکرم که توجه کردید.
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر صدیقه آتشبار
تایپ: همسفر شیوا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ارسال: همسفر جمیله رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
1309