جلسه اول از دوره سی و نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی کاسپین با استادی راهنما مسافر حمید، نگهبانی راهنما مسافر هادی و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه "جهانبینی در ورزش " پنجشنبه 9 آذر ۱۴۰۲ ساعت 16:50 آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:
از نگهبان و دبیر جلسه تشکر میکنم که به من فرصت خدمتگزاری دادند تا آموزش بگیرم. در مورد دستور جلسه صحبت کنیم، جهانبینی جزء اولین جزوه هایی است که به یک رهجو داده میشود. زندگی زیباست برای کسانی که اندیشه زیبا داشته باشند. افرادی که با نوع نگرش درست و سالمی در هر کاری وارد میشوند، جزء افرادی هستند که در زندگی آرامش دارند؛ به این دلیل که اندیشه درست، رفتار و گفتار درست را در پیش دارد. هر کاری که ما انجام میدهیم یک نقطه ورود دارد، یک نقطه انجام شدن و یک نقطه پایان دارد. اصل موضوع در مورد چگونه وارد شدن به یک موضوع است که میشود همان جهانبینی که در موردش صحبت میکنیم که نیازمند دانایی است. معنی دانایی میشود تشخیص ماهیت خواسته. این تشخیص خواسته باعث میشود که چگونه به یک موضوعی وارد شود. ماهیت خواسته برای من باید مشخص باشد که چرا این کار را انجام میدهم. اصلاً به چه دلیل کنگره میآیم؟ به چه دلیل پول درمیآورم؟ یا به چه دلیل ورزش کنم؟ اینها نوع نگرش من به آن موضوع میشود. اگر من قوانین و حرمتهای جایی که میخواهم وارد شوم را انجام دهم، یعنی اینکه ماهیت آن موضوع را متوجه شدهام. من قرار است کاری انجام دهم که در آن انرژی، حال خوش و لذت وجود داشته باشد. پس ورودی من به موضوعی که قرار است انجام دهم خیلی مهم است. باید بدانیم که نوع نگاه من به ورزش چگونه است. من قرار است با این نوع نگرش ورزش انجام دهم که تکمیلکننده درمان من است. به نظر من کسی که ورزش نمیکند حال خوبی ندارد. قرار است من با نگاه زیبا وارد ورزش شوم و با همان نگاه خارج شوم که بتوانم ورزش کردن را یاد بگیرم. کنگره جزء معدود مکان هایی است که ابتدا آموزش یک کار را به ما میدهد و از کسی چیزی نمیخواهد مگر آنکه آموزش داده باشد. در مورد ورزش نیز همینگونه است. آقای مهندس در مورد ورزش میگوید یا میبریم یا آموزش میگیریم. بچههای زیادی را در کنگره دیدهام که در مسابقه شکست خوردهاند اما باحال خوش از مسابقه خارج شدهاند. امیدوارم که به پهلوانی بیشتر از قهرمانی اهمیت دهیم. جهانبینی را در تمام فعلهای زندگیمان رعایت کنیم. پزشکی که جهانبینی نداشته باشد مانند یک کاسب است و به همهچیز به چشم پول نگاه میکند. این نگاه ممکن است برای هر کس در هر جایگاهی رخ دهد.
قسمت دوم دستور جلسه: هفتمین سال رهایی راهنما مسافر حمید
حمید در سفر اول پیش آقا محسن بود و آنجا به درمان رسید. به ایشان خیلی تبریک میگویم و آرزوی موفقیت دارم. به آقای مهندس و آقا کوروش و بچههای لژیون تبریک میگویم. به مادر حمید آقا که در جلسه تشریف دارند تبریک میگویم. حمید زمانی که به لژیون من آمد سفر دومی بود و در آزمون راهنمایی قبولشده بود. از زمانی که به لژیون آمد، خیلی به من کمک کرد. من حال بد حمید را ندیدم و واقعاً فرمانبردار بود. بااینکه سفر دومی بود، بهواسطه این خیلی خوشحال هستم و این روز را تبریک میگویم. آرزو دارم که سالها در کنگره بماند و خدمتگزار بماند و جایگاههای مختلف را تجربه کند. به خانواده ایشان تبریک عرض میکنم.

اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک، درمان به روش DST، داروی درمان شربت OT، مدت سفر اول 12 ماه. به راهنمایی آقا حمید، رهایی از بند مواد 7 سال و 7 ماه. ورزش در کنگره والیبال.
آرزوی مسافر:
آرزو میکنم همهی کودکان خودمان در جمع خانواده حضور داشته باشند و خانوادهها تلاش کنند یک فضای صمیمی را برایشان فراهم کنند.

سخنان راهنما مسافر حمید:
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر. از همه شما تشکر می کنم که در جشن من حضور دارید امیدوارم تک تک شما این حس و حال را تجربه نمایید. نکته حائز اهمیت در مورد جشن رهایی این است که این گونه مراسم ها به هیچ عنوان جهت خودنمایی در کنگره برگزار نمی گردد بلکه هدف اصلی آن به عقیده بنده این است که سفر اولی های عزیز خصوصا تازه واردین بتوانند شخصی را که قبلا مثل خودشان مصرف کننده بوده و به درمان رسیده ببینند و الگوبرداری کنند. و هدف من امروز هم کلام شدن با سفر اولی ها است همگی ما راهنما ها و سفر دومی ها امروز اینجا هستیم تا الگویی باشیم برای شما طبق سخنان جناب مهندس که فرمودند آبروی علم به عملش می باشد. هنگامی که به یاد زمان مصرف مواد مخدر خودم می افتم معمولا اینگونه بود که ابتدا مواد خود را در اتاقی مصرف می کردم و بعد از اتاق بیرون می آمدم و با حالتی ناراحت و جدیت تمام قسم یاد می کردم که دیگر مصرف نمی کنم اما فردای آن روز مجدد به محض بیدار شدن و احساس خماری به اتاق رفته و به مصرف ادامه می دادم. شعری از مولانا تاثیر بسیاری در زندگی من داشته استو در اوج نا امیدی های من کور سوی امید و چراغی را در دل من روشن می کرد و بارها آن را در لژیون خود مطرح نموده ام، ایشان می فرماید: غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان ماه که بر باد فلان رفت مخور به خدا حسرت دیروز عذاب است مردم شهر بکوشید هر آنچه دارید و ندارید بپوشید و بخندید و برقصید که امشب سر هر کوچه خدا هست روی دیوار دلتان بنویسید که خدا هست نه یکبار نه دهبار بلکه صدبار با ایمان و تقوا بنویسید که خدا هست و خدا هست و خدا هست این شاه بیت همیشه مرا کمک می کرد و به من این توکل و امید را می داد که بالاخره همه چیز درست خواهد شد. من بارها این مطلب را گفته ام که تقریبا ۸ سال از عمر خود را در دانشگاه سپری کرده ام ولی هیچ گاه نتوانسته ام جایی را پیدا کنم که مانند کنگره چنین آموزش های نابی را در اختیار من قرار دهد. همیشه به دنبال یادگیری بودم تا با شناخت خود بتوانم به خودم کمک کنم اما جایی را پیدا نمی کردم تا اینکه جلسه اول که وارد کنگره شدم این امید در من زنده شد که قادر هستم علاوه بر اینکه در این محیط اعتیاد خودم را درمان کنم قطعا به تمام چیزهای دیگری که علاقه دارم دست پیدا خواهم کرد و این اتفاق افتاد. در اوایل سفر خودم با گذشت زمان تغییرات مثبت در من بوجود آمده بود و مادرم شاهد این تغییرات بودند و با اینکه اوایل اطلاعی از آمدن من به کنگره نداشت همیشه به من گوشزد می کردند که حمید ادامه بده و پیگیر رفت و آمد من بودند لباس سفیدم را همیشه از سر کار می آمدم اتو می کردند و به من می گفتند یک وقت دیر سر کلاس حاضر نشوید، به حرف راهنمایت گوش بده و همیشه به مانند یک همسفر قوی همراه من بود. درمان در کنگره امروزه بسیار ساده شده است و به مانند یک اتوبان چند بانده است که چراغ های راهنمایی و اطلاعات دقیق و کافی موجود است و تصادفی در کار نیست به شرطی که در طول سفر خود به دستورات راهنما و کنگره به خوبی گوش دهید. یکی از مهمترین ویژگی هایی که باید یک سفر اولی برای رسیدن به درمان داشته باشد فرمان برداری می باشد. در طول سفر سختی های بسیاری را پشت سر گذاشته ام، بعضی هفته ها حتی پول خرید شربت خود را نداشتم و از مسئول کلینیک خواهش می کردم تا هفته بعد پول شربت را به او بدهم ولی در حال حاضر به خواست و مشیت الهی به تک تک آرزو های خود رسیده ام. من از خداوند قدرت خواستم او به من یک سری کارهای سخت سپرد و من با انجام اون کارها بود که قدرتمند شدم، از او آگاهی خواستم باز یک سری مشکلات را در راه زندگی من قرار داد و من با انجام اون کارهای سخت تبدیل به یک انسان توانمند شدم، از خداوند عشق خواستم و او انسان هایی را در سر راه من قرار داد تا با عشق دادن و مهربانی کردن به آنها به مرور زمان توانستم عشق را تجربه کنم، از خداوند طلب پول و ثروت کردم و او از من خواست تا ببخشم و از پول خود بگذرم تا به ثروت برسم و اینگونه شد من توانستم با گذشتن از برخی چیزها به مسائل ارزشمند تر دست یابم. خداوند به کسی می بخشد که توان و جسارت بخشیدن را داشته باشد، در کل با گذشت زمان و بودن در کنگره به این امر ایمان آوردم که آنچه خداوند به من بخشید از لطف و رحمت خداوند بوده است و آنچه که به من داده نشد و یا از من گرفته شد به واسطه حکمت خداوند بوده است و وقتی می گوییم از حکمت خداوند خبر نداریم دقیقا به این صورت است که: خداوند نقشه هایت را ویران میکند! وقتی ببیند نقشه هایت قرار است تو را ویران کند. از بودن در کنگره بسیار خوشحال و خشنود هستم زیرا کنگره تغییرات مثبت و بسیار تاثیرگذاری در زندگی من ایجاد نمود. من به واسطه مصرف مواد مخدر توانایی کار کردن نداشتم و آرزوی خود را کار کردن و مدیر شدن در یک شرکت ساده می دانستم اما کنگره مرا به جایگاه های بسیار بالاتری رساند. یکی از مسائل مهم که کنگره به من آموخت و باعث ماندگاری من در کنگره بود مساله بخشش بود من با شرکت در لژیون های سردار و گلریزان خود را هر چه بیشتر متعهد به کنگره نمودم. در انتها از جناب مهندس تشکر می کنم که صدای ایشان همیشه در گوش من اسن امیدوارم همیشه در کنگره باشیم و از آموزش های ایشان استفاده کنیم، از آقا کورش تشکر می کنم، از راهنمای سفر اول خود آقای حسن نیا، از راهنمای فعلی خودم حمید آقا تشکر می کنم وجود چنین راهنمای بزرگی در کنار زندگی من سعادت بسیار ارزشمندی بوده و هست ایشان در سخت ترین شرایط در کنار من بودند، درس عشق، محبت و بخشش را به من آموختند ازایشان سپاسگزارم، از پدر خود تشکر می کنم ایشان با رفتار و منش خود همیشه من را به سمت علم آموزی و دانشگاه تشویق کردند، از مادر خود تشکر می کنم، از برادر خود از ایجنت محترم، لژیون دوم و لژیون پنجم که خود افتخار راهنمایی در آنجا را دارم و برای من به مانند یک سکوی پرتاب بود.
مرزبان کشیک: مسافر رضا
تایپ: مسافر سعید، مسافر مصطفی
تنظیم: مسافر محمدرضا
نمایندگی کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
635