جلسه پنجم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی لژیون آبیک با استادی راهنمای محترم مسافر فرشید، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر صادق با دستور جلسه جهانبینی در ورزش روز پنجشنبه ۹ آذرماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم در نمایندگی آبیک هستم. دفعه اولی که آمدم آبیک در پارک رجایی جلسه تشکیل میشد. در این مدت کم این تغییرات قابل احساس، مشهود، غیرقابلانکار و خیلی خوشحالکننده است؛ برای اعضای خود نمایندگی، برای راهنماهای نمایندگی، برای کسانی که از بیرون دارند میبینند، برای کنگره دیدهبانان و آقای مهندس قطعاً خوشحالکننده است. خدا قوت میگویم به همه خدمتگزاران، به ایجنت محترم آقا سامان به خاطر زحمتهایی که کشیدند و میکشند.
دستور جلسه این هفته جهانبینی در ورزش است. در کنگره ۶۰ معانی خیلی چیزها عوضشده است. یادم میآید زمان کودکی خیلی از ما همینگونه بودیم، راجع به جهانبینی یک نگاهی داشتیم و اگر از جهانبینی صحبتی میشد، مسائل دینی و مسائل مذهبی بیشتر در ذهنمان میآمد.
در کنگره ۶۰ اولین جزوهای که من دیدم جزوه جهانبینی ۱ و ۲ بود؛ جهانبینی ۱ و ۲ شناختی از انسان و طبیعت میدهد، این جهانبینی هم از همان جهانبینی است؛ یعنی شناختی را اشاره میکند که تا آن شناخت نباشد حال خوش نیست. جهانبینی چیست؟ جهانبینی شناخت خیر و شر است، شناخت آن چیزی است که میخواهد وضعیت زندگی من را بر هم بزند یا زندگی من را سروسامان بدهد و این شناختش به این راحتی نیست؛ یعنی یک نفر به من بگوید دروغ بد است و صداقت خوب است، بعد من بروم در زندگیام اجرا کنم و دیگر از این به بعد جواب میگیرم؛ اگر به همین سادگی بود هیچکدام از این بازیهایی که در طول زندگی انسان در جهان خاکی اتفاق میافتاد، اتفاق نمیافتاد. اینهمه بدبختی را بشر تحمل نمیکرد، اینهمه سختی و فشار و غم و اندوه را تحمل نمیکرد، اصلاً دیگر هیچ مصرفکنندهای برایش این اتفاق نمیافتاد و سمت مصرف نمیرفت.
بازی شاید از این چیزی که ما فکر میکنیم پیچیدهتر باشد و درعینحال خیلی سادهتر باشد. درعینحالی که پیچیده است میتواند با یادگیری جهانبینی خیلی سادهتر باشد؛ یعنی جهانبینی شناخت نیروی خیر و شر است؛ حالا من فکر میکنم بیشتر شناخت این است که یک نفر بتواند غم و شادی را کاری کند که غم غلبه نکند، حسادت غلبه نکند، کاری کند که کینه و نفرت غلبه نکند، کاری کند که آن اتفاقاتی که باعث میشد یک نفر بیاید یواشیواش شروع کند دروغ بگوید و صداقت را کنار بگذارد و آن غلبه نکند.
جهانبینی من را به این شناخت میرساند. جهانبینی همبستگی ایجاد میکند، کنار هم بودن را ایجاد میکند، رفاقت و آرامش را ایجاد میکند، جنگیدن را از بین میبرد، غم و ناراحتی را از بین میبرد، دلشوره را از بین میبرد؛ بعضی وقتها من یک سری فکرهایی میکنم، دلشورههایی در دلم میافتد، آن جهانبینی غلط است، آن دلشوره را از بین میبرد، این جهانبینی میشود.
حالا میگویم جهانبینی و ورزش؛ یعنی من باید یکچیزی را بشناسم که باعث نشود که من و افراد اطراف من به دلشوره برسند یا با آن غم و گسستگی کنار هم برسند، نتوانند تحمل بکنند یا ورزش بکنند یا اگر هم فکر این باشند که به آن چیزی بگویم یا آن به من چیزی بگوید یا خیلی چیزهای دیگر... غم و اندوه در من اتفاق نیافتد.

در جهانبینی ورزشی غم و اندوه دیگر اتفاق نمیافتد. غم و اندوه کی اتفاق میافتد؟ یک ورزشکاری شروع میکند ورزش کردن، با یک جهانبینی غلط یا یک مسیری را غلط میرود بعد شروع میکند، یک سری داروها را خوردن ۱۰ سال بعد، ۵ سال بعد روی تخت بیمارستان هم خودش همخانوادهاش غم و اندوه دارند، ناراحتی دارند برای اینکه شرایط سختی را باید تحمل کنند، شاید تا آخر عمرش به آن سلامت اولیه برنگردد. برای چی جهانبینی را کنار ورزش میگذارند؟ برای اینکه نقش اصلی ورزش پیدا شود. شکل اصلیاش انجام شود.
ورزشی که ما در کنگره ۶۰ میکنیم، اول صبح باهم صبحانهای میخوریم و میرویم در زمین والیبال یا فوتبال یا دارت یا شطرنج اسم مینویسیم و بازی میکنیم؛ حالا یکجایی که داور دارد، داور هم تعیین میشود، داور میگوید که آقا دست فلانی خورد به توپ، هر دو طرف قبول میکنند که دست فلانی خورد به توپ، حالا یک موقعی انسان در حال شیطنت است، اصلاً شیطنت از چه چیز میآید؟ شیطنت از شیطان میآید؛ یعنی خیلی مواقع انسان میگوید شیطان کیست؟ شیطان کسی است که شیطنت در کار الهی کرد.
موقعی انسان میگوید حالا شیطنت دیگر سر زمین است دیگر، حالا داور رفیقمان است، یکذره با او کلکل میکنیم، توداری به نفع میگیری، حالا یکذره هم با او شوخی میکنیم، در شیطنت طرف مقابلمان یک توپی را میزند به سمت ما، ما یک توپی را میزنیم به سمت آنها، با همدیگر شروع میکنیم به شیطنت کردن؛ ولی در ادامه این چه اتفاقی میافتد؟ در ادامه هیچوقت این ورزشی که در کنگره ۶۰ شکل گرفت نمیتوانست شکل بگیرد؛ یعنی آن ورزشی که در کنگره ۶۰ میبینیم به قول آقای مهندس ما در ۲۰ سال ۱۰ تا ۲۰ تا دعوا نداشتیم. ما همه جمع شدیم به خاطر اینکه جهانبینی را یاد بگیریم، یاد بگیریم وقتیکه به طبیعت میرویم چگونه لذت ببریم و زمانی که از آن پارک یا جنگل بیرون میآییم نسبت به چیزی حس بد نداشته باشیم، نسبت به همدیگر حس بد نداشته باشیم، نسبت به کاری که انجام دادیم یا ورزشی که انجام دادیم حس بد نداشته باشیم.
بازهم من خوشحالم که در خدمت شما عزیزان در نمایندگی آبیک هستم، برای من افتخاری است که توانستم حضور پیدا کنم و برای شما آرزوی موفقیت میکنم و ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: مسافر حسین
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید (خدمتگزار سایت)
- تعداد بازدید از این مطلب :
713