English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده - روز گلریزان برابر با روز قدر است

گروه خانواده - روز گلریزان برابر با روز قدر است

جلسه سوم از دوره اول جلسات آموزش لژیون سردار همسفران کنگره ۶۰، ویژه نمایندگی پرند به استادی راهنما همسفر الهه و نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری راهنمای تازه‌واردین همسفر سمانه با دستورجلسه "گلریزان" روز سه‌شنبه به تاریخ ۷ آذر ماه ۱۴۰۲ راس ساعت ۱۳ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که به من اذن ورود داد تا یک‌بار دیگر در جایگاه استادی در لژیون سردار قرار بگیرم تا بتوانم آموزش بگیرم و آموزش بدهم. از نگهبان لژیون سردار خانم فاطمه، ایجنت و‌ گروه مرز‌بانی سپاسگزارم که اجازه خدمت به من در این جایگاه را دادند؛ اما در مورد دستورجلسه که گلریزان است. ماه گذشته ما این جشن گلریزان را داشتیم و چه چیزی باعث می‌شود که دوباره این دستورجلسه در لژیون سردار تکرار می‌شود و چه پیامی برای من الهه دارد؟
داشتم فکر می‌کردم و رسیدم به این موصوع، که این نباشد من فقط بیایم در جشن گلریزان بخواهم خدمت مالی انجام بدهم. خیلی از عزیزان هستند که دوست دارند بیایند در حلقه سردار بشوند و با ۶ میلیون تومان می‌توانند در حلقه سردار ورود پیدا بکنند و با ۵۰ میلیون تومان در جایگاه دنوری و ۵۰۰ میلیون تومان هم در جایگاه پهلوانی قرار می‌گیرند و می‌توانند بعد از این که جشن گلریزان گذشت دوباره این استارت را بزنند و بهش فکر بکنند و این‌‌که جشن گلریزان گذشت باز دوباره این دستور‌جلسه تکرار می‌شود؛ یعنی باز من در حرکت و در ادامه باشم و بخواهم آن بذر و گیاه و دانه و آن خواسته را برای سال بعد داشته باشم و حتماً در این حلقه باشم و شرکت بکنم.
اگر من الهه الان این‌جا و روی این صندلی نشته‌ام حال خوب به منِ راهنما داده شده و دارم آموزش می‌گیرم و از سمت تاریکی‌ها به سمت نور حرکت می‌کنم، بخاطر خدمت‌هایی است که در شعبه به من داده می‌شود. علم کنگره و نیروی  متخصص هم است و منابع مالی هم خیلی مهم و تاثیر‌گزار است. همین‌طور‌ که استاد سردار از آقای مهندس خواستند که پایه‌های مالی خودت را باید مستحکم و محکم بکنی. این‌جا نشان‌دهنده این است که چقدر مسئله مالی حائز اهمیت است. آقای مهندس می‌گویند: صبح که از خواب بلند می‌شویم اولین کاری که می‌کنیم بعد از این‌که دست و صورت خود را می‌شوئیم نیاز داریم صبحانه بخوریم؛ اگر پولی نباشد من آن صبحانه را چگونه می‌توانم تهیه بکنم و استفاده کنم و آن مواد اولیه بخواهد به جسم من برسد؟

در کنگره ما یک مثلثی داریم به نام مثلث درمان که از سه ضلع جسم، روان، جهان‌بینی تشکیل شده است. من همسفر هم روانم خیلی آسیب دیده؛ پس باید قدر بدانم وقتی می‌آیم و وارد شعبه می‌شوم این نباشد که بگویم خدمت مالی فقط برای مسافر من است و او در این‌جا درمان می‌شود و به درمان می‌رسد؛ پس نیازی نیست که من همسفر حالا خدمت مالی را انجام بدهم. نه این‌‌گونه از یک‌سری احساس‌ها و حس‌های خوبی که من می‌توانم در این جایگاه دریافت بکنم، خودم را محروم می‌‌نمایم.
آقای مهندس بارها این پیام را دادند، مثلا اعضای خانواده‌ات را یکی یکی نیت بکن حالا سرداری یا دنوری می‌کنی. من خودم پسرم خیلی دوست داشت که اول من دنور بشوم؛ وقتی که با من مطرح کرد گفت: مامان من خیلی دوست دارم که شما را اول دنور بکنم گفتم نه من دوست دارم شما اول در این جایگاه قرار بگیری و این جایگاه برای من نیست و باز ایشان فعل بخشندگی را صرف کرد و به نیت پدرش کارت کشید و برای من الهه خیلی جالب بود که می‌بینم حالا بنا به شرایط کاری که مسافرم دارد متاسفانه نمی‌تواند در شعبه حضور داشته باشد و هر از گاهی به عنوان مهمان می‌آیند و آموزش‌ها را دریافت می‌‌کنند؛ ولی به طور مرتب نمی‌توانند در شعبه حضور داشته باشند. می‌بینم کارتی را که فرهاد کشید و به نیت پدرش این خدمت مالی را انجام داد چقدر در صور پنهان و در صور آشکار مسافر من تغییرات ایجاد شد و یک‌سری گره‌ها به معنای واقعی در درون ایشان در حال باز شدن است.
برای خود من الهه به شخصه خیلی جذاب و جالب است؛ وقتی آقای مهندس می‌گویند به نیت اعضای خانوادت کارت بکش و حتماً در درونش یک چیزی نهفته است و این همان بحث انرژی است، بحث همان دعا و حس خوب است. در کلام‌الله آمده است که هر کسی یک نفس را احیا بکند یعنی کل نفس‌ها را احیا کرده است و ما انسان‌ها گله‌دار هستیم. هر سلول مثل یک شهر می‌ماند؛ پس می‌بینیم که چقدر مسئله مهمی است؛ وقتی که من می‌آیم این‌جا آموزش‌ها را دریافت می‌کنم و به آن آگاهی و دانش می‌رسم که فقط مصرف‌کننده نباشم و بیایم آن خدمت مالی را انجام بدهم و آن حس قلبی و احساسی که اعتقاد من بر این است که از صور پنهان به انسان می‌رسد آن را تجربه بکنم تا آن حس لطافت در وجود خودم روشن بشود تا بتوانم پله‌پله به فرمان عقل و به شو شود برسم.
حالا کسی که می‌آید و فقط مصرف‌کننده است و مصرف نمی‌کند، واقعاً یک آدم حال خرابی است؛ وقتی کسی خدمت مالی انجام نمی‌دهد آدم حال خرابی است. من می‌گویم ذهن فرد فقیر و ایمانش ضعیف است چرا؟ چون ایمان از امنیت و آرامش می‌آید؛ وقتی من می‌آیم و کارت می‌کشم ایمان دارم که خداوند قرار است آن روزی را بدهد و یک فرصت به من داده شده است. چقدر خوب است زمانی‌که به من القاء می‌شود من هوشیار باشم و کنار نکشم، پیام‌هایی که به من می‌شود و آن قدرت را داشته باشم که آن را  کاربردی‌ کنم.
ایمانی که از کنگره کسب کردم و حرکت را داشته باشم. زمانی من می‌توانم از این حلقه ترخیص پیدا بکنم که آن چرخه‌ وادی دهم را کار‌بردی کرده باشم که پله آخرش می‌رسیم به عشق یعنی کسی که در جایگاه عشق قرار بگیرد، دیگر همه چیز را برای خودش نمی‌خواهد.
آقای مهندس‌ می‌گویند: یک وقت‌هایی یک سیب سرخ خوشگل است تو می‌گویی این برای خودم باشد، برای خودم، برای خانواده خودم باشد؛ ولی برای دیگران نیستش و کسی که رشد می‌کند و به کنگره می‌آید می‌گوید تو به درجه‌ای می‌رسی، چیزی که به تو می‌دهند تو را خوشحال نمی‌کند، چیزی که می‌بخشی تو را خوشحال می‌کند و این همان صفات و ویژگی است که خداوند اجازه داده و تو کسب کردی برای هر چیزی که ما می‌خواهیم بدست بیاوریم باید آن علم، دانایی و آگاهی باشد و وقتی علم، دانایی و آگاهی ما کسب کردیم مسئله دومش که خیلی حائز اهمیت است، کار‌بردی کردنش است؛ وقتی من می‌آیم این‌جا خیلی راحت می‌نشینم و دارم به حال خوش  می‌رسم به مسافرم کمک می‌کنم، به فرزندم کمک می‌کنم. دیگران کاشتند و ما بخوریم ما بکاریم و دیگران بخورند؛ پس این چرخه ادامه دارد و همه ما به هم دیگر وصل هستیم. من این شعر را خیلی دوست دارم و همیشه برای خودم می‌خوانم.


بنی آدم اعضای یک‌ پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو گز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

پس چقدر مهم است که این شعر‌ها را وقتی من می‌شنوم فقط‌ این نباشد که یک لحظه بگویم بَه‌بَه، چَه‌چَه فقط من می‌شنوم؛ ولی در عمل هیچ کاری را انجام نمی‌دهم و آن خواسته و بذر را در درون خودم بکارم و داشته باشم و هر روز من گلریزان باشد؛ چرا که در گلریزان تقدیر تو رقم می‌خورد.
آقای مهندس هم گفته‌اند: روز قدر ما روز گلریزان ما است و تقدیری که برایتان نوشته می‌شود بنا به آن عملکرد، بنا به آن دانایی‌اش، بنا به آن خواسته‌ات است. حالا اگر من در بند مادیات باشم، صد در صد شکست می‌خورم و نیروی اهریمنی بر من سوار شده؛ اگر رها و آزاد باشم، خیلی راحت می‌توانم از این حلقه به ترخیص برسم.
یک مطلب هم از استاد امین می‌گویم و صحبت‌هایم را به‌ پایان می‌رسانم. استاد امین می‌‌فرمایند؛ یک زمانی من یک پراید قراضه دارم و آن‌قدر بهش دل بسته‌ام و نمی‌توانم از پراید بگذرم و خداوند یک چیز دیگر را به تو نمی‌دهد؛ پس این چه پیامی را به من می‌رساند؟ من وقتی می‌آیم از مال خودم می‌گذرم و وعده خداوند دروغ نیست. در واقع بیایم در راه خداوند معامله بکنم و با دل و جان و از ته قلبم آن خدمت مال را انجام بدهم قطعاث یکی از بندگان خوب خداوند خواهم بود و چه گره‌هایی که در ذهن من است حالا چه مال چه معنوی حتماً حتماً باز می‌شود.

تایپ: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
عکاس: مرزبان خبری
ارسال: همسفر جمیله رهجوی راهنما‌همسفر زهرا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .