برداشت از سی دی: اگر اندیشه نبود
اگر اندیشه نبود خلق نبود و خطی نبود و اگر صوتی نبود سمعی نبود و مجری و عامل به عمل نبود
تعاریف متعددی برای انسان شده است، ولی تنها تعاریفی که از جانب باری تعالی از انسان شده است صحیح بوده و سندیت دارد، زیرا تعاریف حق، تغییر ناپذیر است. زمانی انسان را حیوان ناطق قلمداد کردند که این تعریف کاملاً نادرست میباشد، زیرا انسان با حیوان تفاوتهای بسیاری دارد. صحیح است که اشتراکهای ظاهری با یکدیگر دارند از قبیل گوش و چشم و غیره، اما فاصله انسان و حیوان کاملاً متفاوت و قابل مشاهده میباشد. انسان به غیر از اینکه یک موجود الگوپذیر است، دارای اندیشه و اختیار نیز میباشد و هر فعالیتی که قصد انجام دادن آن را دارد، به عاقبت آن نیز می اندیشد. در صورتی که یک حیوان زمانی یک فعالیت و یا واکنشی را میخواهد انجام دهد، اصلاً به خیر یا شر بودن آن تفکر نمیکند زیرا فاقد اندیشه است، ولی انسان با داشتن اختیار واندیشه، قادر خواهد بود که حیوانات را تحت فرمان خود دربیاورد و پرورش دهد.
(b).jpg)
انسان یک موجود مرکب است ولی حیوان دارای یک کالبد ظاهری یا جسم و یا همان شهر وجودی خود میباشد. در شهر وجودی انسان سه موجود دیگر هم زندگی میکنند. نفس، قطب مثبت و ارزشها و دیگری قطب منفی و ضد ارزشها. وقتی انسان در هرکدام از این قطبها عملکرد بیشتری داشته باشد، انسان به همان سمت کشیده میشود و به همین خاطر است که گاهی اوقات مشاهده میشود که انسانها به سمت تاریکی و ضد ارزشها و یا به سمت نور و روشنایی و ارزشها سوق داده میشوند. ولی در مقاطعی هم حس انسان براندیشه خود به برتری میرسد و با اینکه میداند این عمل دارای یک لذت زود گذر میباشد اما در انتها نابودی حاصل آن است، باز هم بسوی آن سوق پیدا میکند و مثال بارز آن بیماری اعتیاد است. انسان با وجود اینکه میداند مواد مخدر فقط یک مسکن زود گذر است و در انتها مخرب است، باز هم بسوی آن حرکت میکند. اما قطب مثبت برای یک فردی که درگیر اعتیاد است، پیدا کردن نور کنگره ۶۰ میباشد و حرکت بسوی آن است تا از تاریکی مطلق خارج شود و قطب منفی که تمام آن تخریب و نابودی است، غلبه کند و پیروز شود. بهامید رهایی تمامی مسافران کنگره ۶۰.
نگارنده: مسافر رحمان لژیون 21
تایپ و تنظیم: مسافر محمدرضا
نمایندگی کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
885