English Version
This Site Is Available In English

اگر معرکه گیری کنم از یادگیری عقب می‌افتم

اگر معرکه گیری کنم از یادگیری عقب می‌افتم

منظور از معرکه گیری در این‌جا زمانی است که فردی مرتکب اشتباهی می‌شود ولی به جای پاسخ به اشتباه‌های خود موضوع را عوض می‌کند و این تعویض موضوع به موضوع دیگر را اصطلاحاً معرکه گیری می‌گوییم. وقتی انسان در مقابل مسئله‌ای از لحاظ عقلی محکوم می‌شود به جای عذرخواهی یا سکوت، شروع به معرکه گیری می‌کند. ما انسان‌ها وقتی در باتلاقی اسیر می‌شویم هرچه بیشتر دست و پا می‌زنیم بیشتر در آن فرو می‌رویم و این موضوع در زندگی ما به وضوح دیده می‌شد. زمانی که در زندگی به مشکلی برخورد می‌کردم به جای این‌که آرام باشم و سعی کنم مشکل را حل نمایم، خیلی عصبانی می‌شدم و شروع می‌کردم به معرکه گیری کردن، همه را مقصر اما خودم را مبرا از هر خطا و اشتباهی می‌دانستم، قيافهٔ حق به جانبی می‌گرفتم و شروع می‌کردم به سرزنش کردن و یا رفتار و کردار ضدارزش انجام دادن که در ادامه حال خراب، بهم‌ریختگی و پریشانی به همراه داشت این روش در زندگی ما ادامه داشت و هر روز حرکت من به سمت تاریکی بیشتر می‌شد

که دلیل بر نادانی و جهل من بود و به خاطر همین نادانی خودم تاریکی‌های زیادی را تجربه کردم. دیگران را عامل اصلی مشکلاتم می‌دانستم و روزگار را وادار کردم که با خشونت و سختی تمام به من بیاموزند. فرزند عزیزتر از جانم اسیر اعتیاد به مواد مخدر شد، او اسیر دست غول بی‌شاخ و دم اعتیاد شده بود و من هر روز معرکه گیری می‌کردم و به همه گیر می‌دادم و می‌گفتم؛ شما باعث اعتیاد فرزندم شده‌اید، حتی از نزدیکان خودم، مادر و پدر و یا همسر خودم طلبکار بودم و همه را مقصر می‌دانستم و به هر حال در دنیایی تاریک بودم که همه جا تاریکی محض بود، نه امیدی و نه انگیزه‌ای برای حرکت و نه تلاشی برای ادامه به زندگی داشتم و در کنار خود فرزندم را به تاریکی می‌کشاندم. چند سالی گذشت، برادر همسرم که راهنما بود به من گفت که به کنگره بیا. من وارد کنگره شدم و اولین چیزی که توجه من را جلب کرد این بود که گفتند؛ هر چه که هستی را خارج از در ورودی کنگره بگذار و وارد شو. روزهای اول این موضوع را درک نمی‌کردم و خیلی سخت بود ولی کم‌کم با صحبت‌های راهنمای عزیزم متوجه شدم و با تفکر کردن این مطالبی را که راهنمایم آموزش می‌داد دریافت کردم ولی نمی‌توانستم آن آموزش‌ها را عملی کنم؛ زیرا حال و احوال خوبی نداشتم.

آموزش‌های کنگره عالی بود ولی حیف که من نمی‌توانستم بیاموزم ولی بعد از گذشت چند ماه تلاش کردم و با دنیایی از تخریب به سوی نور حرکت کردم و با گوش دادن به سی‌دی‌ها و نوشتن کامل آن‌ها روز به روز حالم بهتر می‌شد، با گرفتن انرژی از کنگره و آموزش‌ها توانستم تا حدی آن آموزش‌ها را در زندگی روزمره به اجرا در بیاورم و به آرامش نسبی برسم و در طول مسیر، سفرم را با تمام وجود پذیرفتم، من هیچ آگاهی و دارایی نداشتم و منیت و تکبر در زندگی من بیداد می‌کرد. در اینجا فهمیدم که باید مطیع باشم و آموختم اگر معرکه گیری کنم از یادگیری عقب می‌افتم و هدف من از آمدن به کنگره درمان مسافرم و رسیدن به حال خوش و آرامش خودم بود و با گذشتن از این دستور جلسه من فهمیدم که من با معرکه گیری به هیچ کجا نمی‌رسم، باید دستور جلسه را کاربردی کنم تا به هدفم نزدیک‌تر شوم و هدفم برایم خیلی مهم بود. باید دوربین را به سمت خودم برمی‌گرداندم و تمام تمرکزم را روی کارهای خودم می‌گذاشتم تا به نتیجه واقعی برسم.

خداوند را شاکرم و تا آن‌جایی که می‌توانم در کنگره در مسیر قرار گرفته‌ام تا راه و روش درست زندگی کردن را بیاموزم. از راهنمای عزیز خود خیلی تشکر می‌کنم و سپاسگزارم که چشمان بستهٔ من را باز کردند و توانستم با آموزش‌های ناب آن‌ها، دیگر معرکه گیری نکنم و تا جایی که می‌توانم آموزش‌ها را در زندگی کاربردی کرده تا به حال خوش و آرامش و آسایش که خداوند می‌خواهد برسم.

نویسنده: همسفر شکوه رهجوی راهنما همسفر لیلا(لژیون هفدهم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا(لژیون هفدهم)
بارگزاری: همسفر زینب (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی حر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .