مسافر من با 9 سال تخریب وارد کنگره شد آخرین انتی ایکس مصرفی 12 عدد قرص متادون 20 به همراه داروهای اعصاب.مدت سفر اول 12 ماه به روش دی اس تی داروی درمان شربت OT با راهنمایی کمک راهنماشون حسین آقا حسین زاده از لژیون 19 فردوسی و راهنمای خوب خودم آقا مصطفی عظیم زاده الانم به لطف خدا و دستان پرمهر استاد امین 58 روز که آزاد و رها هستن
.jpg)
برداشت از دستور رابطه یادگیری و معرکهگیری به قلم همسفر میلاد
در هنگام مواجه شدن با مشکلات و سختی ها در طی زندگی، تنها دو راه در پیش پای ما گذاشته میشود؛ یا بایستی درس بگیریم و یا اصطلاحا معرکه به راه بیندازیم.
در متن قالب ها ساده است، اما در عمل هم سخت و هم سهل است.
نگاهی به گذشته خویش که مینداختم، سریع ترین راه را برای جبران شکست ها و گام های جا مانده ام، تنها این میدانستم که تقصیر را گردن زمین و زمان بیندازم و نقطه توجه و عوامل مقصر را از روی دوش خودم به روی دوش انسان ها، وقایع و اجسام معطوف کنم؛ تا به خیال خودم بار اشتباهاتم و جبران آن ها را از روی دوش خویش بردارم.
گاهی برای گرفتن حس رضایت، افرادی را به دور خود جمع میکردم و با سر هم کردن و بافتن حرف های مثلا منطقی، حس این را دریافت میکردم که آدم پخته یا درست کاری هستم و اصلا همه تقصیر کار هستند بهجز شخص شخیص من و اگر این عمل صورت نمیگرفت، نقش یک قربانی را به اجرا در می آوردم.
با ترکیب عناصر معرکه با وادی چهارم، به فرم کامل تری از مسئولیت پذیری دست پیدا کردم و راه گریز خود را نیز، بن بست دیدم. سپس برایم شفاف تر شد که باید درس های پشت هر شکست را بیاموزم و این آموختن ها به معنای آن نیست، که پس از زمین خوردن در آن واحد، برایم واضح شود که علت زمین خوردن هایم چیست. متوجه شدم که باید کلی آموزش ببینم و به موضوع و علت آن تفکر کنم و سپس اعمال خودم را بهتر کنم تا این گونه شاید بتوانم فردی بهتر شوم. آموختم که برای پیدا کردن علت هر شکست و آموختن درس آن، باید شعله های خشم نا امیدی و ترسم را کنترل کنم، تا بتوانم با آسودگی و آرامش خاطر و پله پله شکست را جبران و به حالت مطلوب تری تبدیل کنم.
تمام این پروسه کنترل و آموختن، با تمام فراز و نشیب هایی که دارد، ارزشش بیشتر از معرکه گیری است؛ زیرا کوتاه ترین راه برای رسیدن به صراط مستقیم و عمل سالم است و معرکهگیری، صرفا یک راه میان بر است، که ثمری ندارد و مرا دور خودم می چرخاند.
جمله بسیار زیبایی وجود دارد که میگوید: اگر بنایی آباد باشد اما ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کم کم رو به نابودی و خرابی میرود، اما ساکنین آباد بناهای خراب و یا ویرانهها را میتوانند احیا نمایند.
این جمله، مرا کاملا به فکر فرو برد، تا بیشتر مراقب قلمرو ذهن خویش باشم و نجوا های درونم، گفت گو های منفی و نقش های تاریک ذهنم را به سوی نور آرامش و امید سوق دهم، تا بتوانم جسمی آباد را بسازم؛ اینگونه است که قادر خواهم بود، جسمی آبادتر از گذشته برای خویش بنا نمایم.
مرزبان خبری وبلاگ: همسفر علی
تایپ و ویراستاری: همسفر پوریا
ارسال خبر: همسفر محمد مهدی
وبلاگ نمایندگی همسفران آقا شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
418